eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4.8هزار دنبال‌کننده
742 عکس
212 ویدیو
24 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار قاسم نعمتی
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها در خرابه غوغا شد عقده ز دل وا شد دختری غریبانه زائر بابا شد ویرونه مهمونی شده وقت پریشونی شده... وای وای وای می بوسم لبهای تورو با این لب خونی شده... وای وای وای غریب مادر یا حسین ------------------------------- یادگار زهرایم من غریب و تنهایم بعد از این همه دوری من با تو می آیم زخمی شده بال و پر من ورم کرده پیکر من... وای وای وای اگر نوازش بکنی می ریزه موی سر من... وای وای وای غریب مادر یا حسین --------------------------------- بچه های شهر شام میدن به من دشنام سوخته موهای من از اتیش روی بام یتیمی انجا گناهه دختر بچه بی پناهه... وای وای وای مثل تن خواهر تو تنم کبودو سیاهه... وای وای وای غریب مادر یا حسین @ghasemnemati_ir
دسترسی سریع به مطالب حضرت رقیه سلام الله سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها
🩸حکایت جگرسوز زن غساله و بدن کبود حضرت رقيه سلام‌الله‌علیها... در نقل‌ها آمده است: 🥀 زن غساله‌ای که بدن مطهر حضرت رقيه سلام الله علیها را غسل می‌داد، ناگهان دست از کار کشید و دو دست بر سر خود زد و گفت: بزرگ اسیرها کیست؟حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: من هستم. زن غساله گفت‌: این نازدانه چه بیماری از دنيا رفته است؟ 📋 کانَ متنُها مجروحةً مِن کثرة ِ الضرب ▪️چرا که پشتش از ضرب و شتم، جراحت برداشته است. 🥀 صدای زینب کبری علیها السلام به گریه بلند شد و فرمود: ای زن غساله! این لکّه های کبود، اثر تازیانه و کعب نیزه و جای شلاق دشمنان است... 📚وقایع الایام ج۵ ص٨١ 📚مرقات الایقان ص۵٢ 📚ریاض القدس (خطی) ج٢ص٣٢۴ @ghasemnemati_ir
🩸داغ رقيه «سلام‌الله‌علیها» کمرم را شکست و مویم را سفید کرد ... در نقلی آمده است: 🥀 زنان مدینه در برگشت اهل بیت از شام، در خانه زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها برای عزاداری جمع شدند و حضرت قضایای کربلا و کوفه و شام را بیان می‌کرد و زن های مدینه اشک می‌ریختند. 🥀 سپس حضرت فرمودند: 📋 و أمّا مُصیبَةُ وَفاةِ رُقَیّة فِی خَربَة الشّام،فَقَد إحدُودَبَ لَها ظَهْری و شابَ لَها رأسي ▪️بدانید که داغ رقيه سلام‌الله‌علیها در خرابه شام، کمرم را شکست و قدّم را خمید و مویم را سفید کرد! 📚 ناسخ التواریخ حضرت زینب علیهاالسلام، (طراز المذهب) ج۲ ص۵۲۶ 📚الطریق،کاشی، ج۲ ص۲۴۹ @ghasemnemati_ir
🩸سر مطهر سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه از میان طشت طلا بلند شده و رو به خرابه می‌کند ... طاهر بن حارث(عبدالله) دمشقی گوید: 🥀 شبی در کنار یزید نشسته بودم و سر مطهر امام حسین علیه‌السلام در میان طشت طلا پیش را روی یزید بود. یزید خوابش برد؛ پاسی از شب گذشت که به یک باره صدای شیون و ناله زنان از خرابه بلند شد. 🥀در همین هنگام دیدم که سر حسین علیه‌السلام به اندازه یک نیره از زمین بلند شد و مانند ابر بهاری گریان بود و می‌فرمود: 📋 اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَولادُنا و اَکبادنا و هَؤُلَاءِ اصحابنا ▪️خدایا! اینان فرزندان و پاره های جگر و یاران ما هستند. 🔖 راوی گوید: 🥀 لرزه بر اندام من افتاد و شروع به گریه کردم و از ‌شدت فریاد و شیون زنان و بچه ها، یزید بیدار شد. سر مطهر همچنان در میان هوا ایستاده بود و رو به یزید کرد و فرمود: ای یزید! من با تو چه بدی کرده بودم که به من این همه ظلم کردی!؟ خدایا! انتقام مرا از یزید بگیر. 🥀 لرزه بر اندام یزید افتاد و پرسید: صدای ناله و گریه برای چیست؟ گفتند: دختر حسین علیه‌السلام از خواب بیدار شده و بهانه پدرش را گرفته است. 🥀 یزید بسیار به خشم آمد و گفت: حال که مرا چنین ناراحت کرده و از خواب و استراحت انداخته‌اند، کاری میکنم که داغ دلشان تازه شود و دوباره آتش بگیرند. 🥀 یزید میخواست دل اهلبیت علیهم‌السلام را بیشتر بسوزاند و إلّا خوب می‌دانست که دل دختر بچه با دیدن سر پدرش، بیشتر آتش می‌گیرد. پس رو به غلامان خودش کرد و گفت: سر حسین علیه‌السلام را ببرید و جلوی آن دختر بیندازید ... 📚تذکرة الشهداء ص٣٣١ 📚ریاض القدس (خطی) ج٢ ص۳۲۳ @ghasemnemati_ir
امام حسن(ع)-مدح و شهادت هرکس که بر کریم پناهنده میشود دلمرده هم اگر برسد زنده میشود آنقدر میدهند که شرمنده می شود آیا به روز حشر سرافکنده می شود واللهِ اعتقاد من این است تا ابد زین خانه نا امید گدایی نمی رود وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت این چهره ی سیاه کمی شستشو گرفت کم کم تمام زندگی ام بوی او گرفت اینگونه بود بی سر وپا آبرو گرفت از آن به بعد خانه ی دلدار شد دلم تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم امشب حسن حسن نکنم شب نمیشود بی یا حسن تجلی یارب نمی شود زلفی که باد خورده مرتب نمی شود هر کس به هم نریخت مقرب نمی شود آتش زده هوای وصالت به جان من یا ایها الکریم و یا ایها الحسن مارا خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد ریزه خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد عمری به دستگیری ات اقرار کرده ایم ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم عمری سبو زجام کرم می زنم حسن نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن با نام تو به سینه حرم می زنم حسن باید مدینه محشر کبری به پا کنیم بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم از راه دور دست تمنا گرفته ایم عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند فرزندها ز مادرشان ارث می برند زلفت رها کنی همه بی خانه میشویم ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم ماخاک بوس گوشه ی میخانه میشویم گِرد تو پرکشیده و پروانه میشویم در آسمان چشم سیاهت هوایی ام شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام چشمان من به سوی درِ بسته ی بقیع بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم قربان آن جگر که چهل سال پاره بود زخمی از آن شکستگی گوشواره بود در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت سیلی که خورد، ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟ لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست بادستِ بسته شخصیت یار او شکست از آن به بعد خنده به لبها حرام شد تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد در شهر، آلِ فاطمه بی احترام شد توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها دیدی ز مالیات مغیره معاف شد این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده آری چکیده ی علی و مصطفی توئی بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم خانه دوباره در نظرت ریخته به هم بیرون بریز خون جگر های خود حسن کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی از لشگری بدون حیا حرف میزنی گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست آهسته جان بده که ابالفضل زنده است در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند زنها و دختران همه آواره میکنند زینب پس از حسین گرفتار میشود آواره بین کوچه و بازار میشود @karimegharib
مام حسن(ع)-شهادت داغی نهفته است در این قلب پاره ام همچون حباب منتظر یک اشاره ام عمریست لحظۀ گذر از کوچه هایِ تنگ آن صحنه غرور شکن در نظاره ام گفتم به زهر: خوب اثر کن بر این جگر در دست های توست فقط راه چاره ام در ظلمت همیشۀ شب های کوچه ها در جستجویِ تکّه چندین ستاره ام چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا امّا به سینه است تمامِ شراره ام اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی راویِ این حقیقت پر استعاره ام یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم @karimegharib
دودمه امام حسن توکریم بن کریمی حسنی آقایی لک لبیک حسن توبزرگ همه اولاد بنی الزهرایی روز محشر بنوسید به پیشانی ما لک لبیک حسن ذکر سربند مسلمانی ایرانی ما @karimegharib
امام مجتبی(ع)-شهادت پسر فاطمه ام غصه بود بنیادم سند غربت من این حرم آبادم خاک فرش حرم و گنبد من تکهٔ سنگ صحن من پر شده از غربت مادر زادم عزت عالمیان بسته به یک موی من است کی مذلِّ عربم؟ کشته این بیدادم شاه بی لشگرم و غربت من تا به کجاست... زهر با سوز تمام آمده بر امدادم هر چه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان تا که جدم ز جنان کرد ز غم آزادم* هر زمین خورده مرا یاری خود می خواند چون که در یاری افتاده ز پا استادم هر دم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم گر چه شد حائل ضربه سه حجاب صورت خون دیوار در آورده چنان فریادم یک تنه جمع نمودم بدنش از کوچه صحنه بردن مادر نرود از یادم عایشه تیر به تابوت زد و خنده کنان گفت از داغ دل فاطمه دیگر شادم @karimegharib
امام مجتبی(ع)-شهادت (دو دمه) کار ما گریه کنان روز جزا با حسن است صاحب ما حسن است رجز ما به صف حشر فقط یا حسن است صاحب ما حسن است ما حسینی شده از روح قیام حسنیم ما غلام حسنیم ما مسلمان شده دست امام حسنیم ما غلام حسنیم @karimeghrib
نوحه به سبک سردار غریب شاه کربلایم ای فرزند زهرا.آقای کریمم ریزه خوارکوی.تومن ازقدیمم ازخاک مزارت . آید بوی مادر می گویم سلامت.بااین دیده تر مولانا حسن جان دیدی بین کوچه . مادرخورده سیلی مانده درنگاهت . یک تصویر نیلی درکوچه نگفتی.آخرتو چه دیدی مادر را به روی .شانه میکشیدی مولانا حسن جان پیش چشم زینب. تشتی لاله گون شد لبهای کبودت. آخر غرق خون شد اما برلب تو. چوب کین نخورده صبر خواهرت را.خیزران نبرده مولانا حسن جان @karimegharib