اشعار قاسم نعمتی
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#نوحه_شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
زهرای کاروانم پدر جان
گشته غوغا به پاکنج ویران
روشن کردی سرای یتیمان
دختر شاهم ویران نشینم _ بهر تو بابا زارو حزینم
مرا بغل کن ای نازنینم
ای آرام قلب زینب_عزیز زهرا سالار زینب(3)
---------------------------
بنشین بر دامن وصله دارم
سرت را روی سینه گذارم
بهر یک بوسه ات بی قرارم
دامن دختر جای پدر شد_درد یتیمی چون درد سر شد
با دل پر غم وقت سفر شد
ای آرام قلب زینب _عزیز زهرا سالار زینب(3)
------------------------
گیسو نمانده ریزم به پایت
قربان این لب خوش صدایت
می گویم شرح حالم برایت
تا که تو رفتی معجر کشیدند_چادر طفلان از سر کشیدند
پنجه به گیسو لشگرکشیدند
ای آرام قلب زینب _عزیز زهرا سالار
زینب(3)
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#زمینه_شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شور_شهادت_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
در خرابه غوغا شد عقده ز دل وا شد
دختری غریبانه زائر بابا شد
ویرونه مهمونی شده وقت پریشونی شده... وای وای وای
می بوسم لبهای تورو با این لب خونی شده... وای وای وای
غریب مادر یا حسین
-------------------------------
یادگار زهرایم من غریب و تنهایم
بعد از این همه دوری من با تو می آیم
زخمی شده بال و پر من ورم کرده پیکر من... وای وای وای
اگر نوازش بکنی می ریزه موی سر من... وای وای وای
غریب مادر یا حسین
---------------------------------
بچه های شهر شام میدن به من
دشنام
سوخته موهای من از اتیش روی بام
یتیمی انجا گناهه دختر بچه بی پناهه... وای وای وای
مثل تن خواهر تو تنم کبودو سیاهه... وای وای وای
غریب مادر یا حسین
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
دسترسی سریع به مطالب حضرت رقیه سلام الله
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#زمزمه_شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#زمینه_شهادت_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#نوحه_شهادت_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#شور_شهادت_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مقتل_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸حکایت جگرسوز زن غساله و بدن کبود حضرت رقيه سلاماللهعلیها...
در نقلها آمده است:
🥀 زن غسالهای که بدن مطهر حضرت رقيه سلام الله علیها را غسل میداد، ناگهان دست از کار کشید و دو دست بر سر خود زد و گفت: بزرگ اسیرها کیست؟حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: من هستم. زن غساله گفت: این نازدانه چه بیماری از دنيا رفته است؟
📋 کانَ متنُها مجروحةً مِن کثرة ِ الضرب
▪️چرا که پشتش از ضرب و شتم، جراحت برداشته است.
🥀 صدای زینب کبری علیها السلام به گریه بلند شد و فرمود: ای زن غساله! این لکّه های کبود، اثر تازیانه و کعب نیزه و جای شلاق دشمنان است...
📚وقایع الایام ج۵ ص٨١
📚مرقات الایقان ص۵٢
📚ریاض القدس (خطی) ج٢ص٣٢۴
@ghasemnemati_ir
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸داغ رقيه «سلاماللهعلیها» کمرم را شکست و مویم را سفید کرد ...
در نقلی آمده است:
🥀 زنان مدینه در برگشت اهل بیت از شام، در خانه زینب کبری سلاماللّهعلیها برای عزاداری جمع شدند و حضرت قضایای کربلا و کوفه و شام را بیان میکرد و زن های مدینه اشک میریختند.
🥀 سپس حضرت فرمودند:
📋 و أمّا مُصیبَةُ وَفاةِ رُقَیّة فِی خَربَة الشّام،فَقَد إحدُودَبَ لَها ظَهْری و شابَ لَها رأسي
▪️بدانید که داغ رقيه سلاماللهعلیها در خرابه شام، کمرم را شکست و قدّم را خمید و مویم را سفید کرد!
📚 ناسخ التواریخ حضرت زینب علیهاالسلام، (طراز المذهب) ج۲ ص۵۲۶
📚الطریق،کاشی، ج۲ ص۲۴۹
@ghasemnemati_ir
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸سر مطهر سیدالشهدا صلواتاللهعلیه از میان طشت طلا بلند شده و رو به خرابه میکند ...
طاهر بن حارث(عبدالله) دمشقی گوید:
🥀 شبی در کنار یزید نشسته بودم و سر مطهر امام حسین علیهالسلام در میان طشت طلا پیش را روی یزید بود. یزید خوابش برد؛ پاسی از شب گذشت که به یک باره صدای شیون و ناله زنان از خرابه بلند شد.
🥀در همین هنگام دیدم که سر حسین علیهالسلام به اندازه یک نیره از زمین بلند شد و مانند ابر بهاری گریان بود و میفرمود:
📋 اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَولادُنا و اَکبادنا و هَؤُلَاءِ اصحابنا
▪️خدایا! اینان فرزندان و پاره های جگر و یاران ما هستند.
🔖 راوی گوید:
🥀 لرزه بر اندام من افتاد و شروع به گریه کردم و از شدت فریاد و شیون زنان و بچه ها، یزید بیدار شد. سر مطهر همچنان در میان هوا ایستاده بود و رو به یزید کرد و فرمود: ای یزید! من با تو چه بدی کرده بودم که به من این همه ظلم کردی!؟ خدایا! انتقام مرا از یزید بگیر.
🥀 لرزه بر اندام یزید افتاد و پرسید: صدای ناله و گریه برای چیست؟ گفتند:
دختر حسین علیهالسلام از خواب بیدار شده و بهانه پدرش را گرفته است.
🥀 یزید بسیار به خشم آمد و گفت: حال که مرا چنین ناراحت کرده و از خواب و استراحت انداختهاند، کاری میکنم که داغ دلشان تازه شود و دوباره آتش بگیرند.
🥀 یزید میخواست دل اهلبیت علیهمالسلام را بیشتر بسوزاند و إلّا خوب میدانست که دل دختر بچه با دیدن سر پدرش، بیشتر آتش میگیرد. پس رو به غلامان خودش کرد و گفت: سر حسین علیهالسلام را ببرید و جلوی آن دختر بیندازید ...
📚تذکرة الشهداء ص٣٣١
📚ریاض القدس (خطی) ج٢ ص۳۲۳
@ghasemnemati_ir
امام حسن(ع)-مدح و شهادت
هرکس که بر کریم پناهنده میشود
دلمرده هم اگر برسد زنده میشود
آنقدر میدهند که شرمنده می شود
آیا به روز حشر سرافکنده می شود
واللهِ اعتقاد من این است تا ابد
زین خانه نا امید گدایی نمی رود
وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت
این چهره ی سیاه کمی شستشو گرفت
کم کم تمام زندگی ام بوی او گرفت
اینگونه بود بی سر وپا آبرو گرفت
از آن به بعد خانه ی دلدار شد دلم
تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم
امشب حسن حسن نکنم شب نمیشود
بی یا حسن تجلی یارب نمی شود
زلفی که باد خورده مرتب نمی شود
هر کس به هم نریخت مقرب نمی شود
آتش زده هوای وصالت به جان من
یا ایها الکریم و یا ایها الحسن
مارا خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد
ریزه خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد
آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد
انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد
عمری به دستگیری ات اقرار کرده ایم
ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم
عمری سبو زجام کرم می زنم حسن
نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن
سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن
با نام تو به سینه حرم می زنم حسن
باید مدینه محشر کبری به پا کنیم
بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم
از راه دور دست تمنا گرفته ایم
عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم
دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم
هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم
بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند
فرزندها ز مادرشان ارث می برند
زلفت رها کنی همه بی خانه میشویم
ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم
ماخاک بوس گوشه ی میخانه میشویم
گِرد تو پرکشیده و پروانه میشویم
در آسمان چشم سیاهت هوایی ام
شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام
چشمان من به سوی درِ بسته ی بقیع
بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع
سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع
گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع
ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم
با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم
قربان آن جگر که چهل سال پاره بود
زخمی از آن شکستگی گوشواره بود
در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود
با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود
چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش
بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش
در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت
چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت
پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت
سیلی که خورد، ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟
لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست
بادستِ بسته شخصیت یار او شکست
از آن به بعد خنده به لبها حرام شد
تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد
در شهر، آلِ فاطمه بی احترام شد
توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد
دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست
بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست
آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها
بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها
مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها
یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها
دیدی ز مالیات مغیره معاف شد
این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد
لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده
زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده
صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده
صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده
آری چکیده ی علی و مصطفی توئی
بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی
با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم
زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم
تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم
خانه دوباره در نظرت ریخته به هم
بیرون بریز خون جگر های خود حسن
کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن
خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی
از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی
از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی
از لشگری بدون حیا حرف میزنی
گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند
شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند
دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد
ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد
آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد
با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد
خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست
آهسته جان بده که ابالفضل زنده است
در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند
با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند
پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند
زنها و دختران همه آواره میکنند
زینب پس از حسین گرفتار میشود
آواره بین کوچه و بازار میشود
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
مام حسن(ع)-شهادت
داغی نهفته است در این قلب پاره ام
همچون حباب منتظر یک اشاره ام
عمریست لحظۀ گذر از کوچه هایِ تنگ
آن صحنه غرور شکن در نظاره ام
گفتم به زهر: خوب اثر کن بر این جگر
در دست های توست فقط راه چاره ام
در ظلمت همیشۀ شب های کوچه ها
در جستجویِ تکّه چندین ستاره ام
چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا
امّا به سینه است تمامِ شراره ام
اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی
راویِ این حقیقت پر استعاره ام
یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم
بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
دودمه امام حسن
توکریم بن کریمی حسنی آقایی
لک لبیک حسن
توبزرگ همه اولاد بنی الزهرایی
روز محشر بنوسید به پیشانی ما
لک لبیک حسن
ذکر سربند مسلمانی ایرانی ما
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن
@karimegharib
امام مجتبی(ع)-شهادت
پسر فاطمه ام غصه بود بنیادم
سند غربت من این حرم آبادم
خاک فرش حرم و گنبد من تکهٔ سنگ
صحن من پر شده از غربت مادر زادم
عزت عالمیان بسته به یک موی من است
کی مذلِّ عربم؟ کشته این بیدادم
شاه بی لشگرم و غربت من تا به کجاست...
زهر با سوز تمام آمده بر امدادم
هر چه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان
تا که جدم ز جنان کرد ز غم آزادم*
هر زمین خورده مرا یاری خود می خواند
چون که در یاری افتاده ز پا استادم
هر دم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت
سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم
گر چه شد حائل ضربه سه حجاب صورت
خون دیوار در آورده چنان فریادم
یک تنه جمع نمودم بدنش از کوچه
صحنه بردن مادر نرود از یادم
عایشه تیر به تابوت زد و خنده کنان
گفت از داغ دل فاطمه دیگر شادم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
امام مجتبی(ع)-شهادت (دو دمه)
کار ما گریه کنان روز جزا با حسن است
صاحب ما حسن است
رجز ما به صف حشر فقط یا حسن است
صاحب ما حسن است
ما حسینی شده از روح قیام حسنیم
ما غلام حسنیم
ما مسلمان شده دست امام حسنیم
ما غلام حسنیم
#قاسم_نعمتی
@karimeghrib
نوحه به سبک سردار غریب شاه کربلایم
ای فرزند زهرا.آقای کریمم
ریزه خوارکوی.تومن ازقدیمم
ازخاک مزارت . آید بوی مادر
می گویم سلامت.بااین دیده تر
مولانا حسن جان
دیدی بین کوچه . مادرخورده سیلی
مانده درنگاهت . یک تصویر نیلی
درکوچه نگفتی.آخرتو چه دیدی
مادر را به روی .شانه میکشیدی
مولانا حسن جان
پیش چشم زینب. تشتی لاله گون شد
لبهای کبودت. آخر غرق خون شد
اما برلب تو. چوب کین نخورده
صبر خواهرت را.خیزران نبرده
مولانا حسن جان
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
سبک یاابتا ...
زمينه امام حسن عليه السلام
خونجگرم _ چهل ساله که غمگين و مضطرم
خونجگرم_ نميره از يادم داغ مادرم
خونجگرم_ به فکر کوچه پر درد سرم
مادرم زهرا از صدا افتاد
بر روى چادر_جاى پا افتاد _جاى پا افتاد
راه ما رو در وسط کوچه بست _ واى مادرم
هر دو تا گوشواره مادر شکست _ واى مادرم
تنگى راه اونجا برا ما بد شد _ واى مادرم
رو مادرم پاشو گذاشت و رد شد _ واى مادرم
اونجا شدم عصاى مادر
تو گوشمه صداى مادر
گشته منو عزاى مادر
واى حسن عزيز زهرا
خونجگرم _ يه تشتى زينب ميزارى رو بروم
خونجگرم _ داره وا ميشه تازه بغض گلوم
خونجگرم _اخه کوچه بازى شد با ابروم
جونم از غيرت_ روى لب امد
رو سر مادر - پيش من داد زد_ مادرم رو زد
اينجا داره يه تشت تو رو ميکشه _ طاقت بيار
کار تو تا بزم شراب ميکشه _طاقت بيار
ترسم اينه روشن به تو وا بشه _طاقت بيار
قامت تو اونجا تماشا بشه _طاقت بيار
شکر خدا برادر دارى
روى سرت تو معجر دارى
يه ساقى دلاور دارى
واى حسن عزيز زهرا
#قاسم نعمتی
#امام_حسن
@karimegharib
زمزمه روضه امام حسن عليه السلام
اونیکه ديدم -خودم به ديده -نه کسى ديده
نه کس شنيده - حتى امير- خيبر نديده- کسى نديده
يه کوچه تنگ _ يه مرد دلسنگ
صداى سيلى_ صورت نيلى
نميدونم چى شد فقط چشام و بستم
رو خاک نشستم _ زمين نشستم
مادر صدا زد کجایی عصاى دستم
رو شونه مادرو کشوندم _ خاکاى چادرو تکوندم
ضربه به شيشه حيا زد _ مادر ما رو بى هوا زد
واويلتا اه واويلا
يه تشت پر خون - مقابل من - واى از دل من
همسرم اخر - شد قاتل من - واى از دل من
کجایی خواهر _ بيا برادر
اين دم اخر _ شبيه مادر
تموم پيکرم کبود و نيمه جونه- اشکم رونه
لبام شبيه مادرم غرق به خونه - اشکم روونه
گناه مادرم چى بوده _ ديدم که صورتش کبوده
هنوز داره ميلرزه دستام _ مادرم زمين خورد جلو چشمام
واويلتا اه و واويلا
زينب نگاه کن - با ديده تر - دورو برت - اينجا گرفتن
چند تا برادر _ با ديده تر
دلنگرونم _ روضه ميخونم
ولى ميدونم _ اروم جونم
يه روز مياد که ديگه محرمى ندارى -بى کس و يارى
مياى ز خيمه دستات و رو سرت ميزارى - بى کس و يارى
رو تل کنار قتلگاهى _ دور تو ميگيرن سپاهى
ميبينمت که بيقرارى _ از پهلو نيزه در ميارى
واويلتا اه واويلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه امام حسن
کریم سفره دار این دیارم / ولی یک یاورو همدم ندارم
شده تصویری از غمهای کوچه / تمام زندگیه گریه دارم
منم سردار بی لشگر – خودم دیدم با چشم تر
زمین افتادن مادر
دلم محزون – لبم پر خون – جگر پاره
ندارم من – به جز رفتن – ره چاره
وای حسن جان ۳
نگاهم سوی چشمان حسین است
سرم بر روی دامان حسین است
پریشانم برای لحظه ای که / همه عالم پریشان حسین است
امان از ماتم عظمی – امان از خاک کربلا
امان از عصر عاشورا
دهم جان و – کس و کارم – به دور من
نشد یک دم – تنم بازیچه ی دشمن
وای حسن جان ۳
ببین افتاده لرزه در صدایم / بیاورخواهرم تشتی برایم
شده خونین لب و دندانم اما / فقط فکر تو شام بلایم
تورا میینم بی تابی – اسیری در اضطرابی
میان بزم شرابی
به یک ضربه – لب یار – تو می بندن
به اشک تو – به غمهای – تو میخندن
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن
@karimegharib
نوحه امام حسن (ع)
به سبک حاج ناظم
اى پسر ارشد زهرا حسن
نام تو شد زينت دنيا حسن
آینه على و طاها حسن
پور شير خدا _ بانى کربلا
تو مهربان تر از نسيمی _ اقا کريم بن کريمى
نام تو ارام دل مادر است
شجاعتت شجاعت حيدر است
جلوه رزم تو على اکبر است
تویی اشجع الناس _ مربى عباس فتاح جنگ جملى تو _ مثل على بى بدلى تو
در رگ تو خون على جارى است
ضربه ذولفقارى ات کارى است
صلح تو هم حاصل بيدارى است
صبر تو فاطمى _ اى يل هاشمى
تو مظهر صبر خدايى _ فرزند شاه لا فتايى
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه امام حسن
الوداع ای شهر غربت ای مدینه
این منم من در غریبی بی قرینه
قاتل من عاقبت شد ماجرای زخم سینه
آه..من که آقای بهشتم/ شد غریبی سرنوشتم/ وامصیبت
آه..راحت از غمها شدم من/ زائر زهراشدم من/ وامصیبت
چشم کبودم بستم واویلا واویلا
مهمان مادر هستم واویلا واویلا
اشهدم را در میان کوچه خواندم
مادرم را تا به خانه می کشاندم
دیده گریان خاک روی چادرش را می تکاندم
آه..مادرم یک دفعه افتاد/پیش خود گفتم که جان داد/ وامصیبت
آه..پیش من با چشم خونبار/ صورتش خورده به دیوار / وامصیبت
چشم کبودم بستم واویلا واویلا
مهمان مادر هستم واویلا واویلا
خواهرمن گریه کم کن در کنارم
می نماید ناله هایت بی قرارم
همچو بابا من توان دیدن اشکت ندارم
آه..کربلایی می شوی تو/ تا کجاها می روی تو/
زینب من
آه..مقصدت شام خراب است/ گوشه بزم شراب است/ زینب من
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن
@karimegharib
#ماه_صفر
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_سلام_الله_علیه
🩸تیر باران بدن مطهر کریم اهلبیت، حضرت امام حسن مجتبی سلام الله علیه🩸
🥀 هنگامی كه خواستند بدن مطهر امام حسن عليهالسّلام را دفن كنند، آن #زن سوار قاطرى شد و از بنىاميه و مروانحكم و ساير طرفداران ايشان كمك گرفت و مردم را بر علیه امام حسن علیهالسلام میشوراند و میگفت: به خدا سوگند تا مو در سر من هست، نمیگذارم #حسن علیهالسلام را در کنار قبر پیامبر صلیالله علیه و اله دفن کنید. پس، دستور به تیر باران بدن آن حضرت داد، تا آنکه #هفتاد تیر از بدن و تابوت آن حضرت بیرون کشیدند.
🥀 «و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا»
🥀 بدن مبارک آن حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبهٔ تیر بر آن آویخته شد.
📕 مناقب آل أبیطالب علیهم السلام، جلد ۴، صفحه ۴۴
📕 منتهیالآمال، جلد ۱، صفحه ۴۴۰
📕 بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۱۵۷
@ghasemnemati_ir
#ماه_صفر
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_سلام_الله_علیه
🔴 وصایا، نماز، غسل، تکفین و تدفین امام مجتبی سلام الله علیه
▪️ کلینى به سند معتبر از حضرت امام محمّد باقر علیهالسّلام روایت کرده است که چون وقت احتضار حضرت امام حسن علیهالسّلام شد، حضرت امام حسین علیهالسّلام را طلبید گفت:
اى برادر گرامى! تو را وصیت مى کنم به وصیتى چند، پس حفظ کن وصیت هاى مرا، چون من از دنیا بروم مرا غسل ده و کفن کن، ببر مرا به نزد جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که او را زیارت کنم و عهد خود را با او تازه کنم، پس ببر مرا به نزد قبر مادرم فاطمه علیها السّلام پس مرا برگردان به قبرستان بقیع و در آنجا دفن کن.
پس حضرت امام حسن علیهالسّلام از دنیا رفت، آن حضرت را غسل دادند و کفن کردند، بردند به جائى که بر مردگان نماز مى کردند، حضرت امام حسین علیهالسّلام بر آن حضرت نماز کرد. چون از نماز فارغ شد، جنازه را برداشتند داخل مسجد کردند به نزدیک حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بردند بازداشتند، پس کسى رفت عایشه را خبر کرد که امام حسن را آوردند و مىخواهند که در پهلوى جدّ خود دفن کنند، او از شنیدن این سخن در خشم شد و بر استر زین کرده سوار شد، اوّل زنى که در اسلام بر زین سوار شد او بود، به سرعت آمد تا به نزد آن حضرت گفت: برادر خود را دور کنید از خانه من که نمى گذارم او در خانه من دفن شود و پرده رسول خدا دریده شود.
پس امام حسین علیهالسّلام جنازه آن حضرت را به نزدیک قبر فاطمه برد، و از آنجا به قبرستان بقیع برده دفن کرد.
📚 كافى ج۱ ص۳۰۲
#تاریخ_مستند
@ghasemnemati_ir
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_سلام_الله_علیه
◾️«زهر» با جگر امام حسن مجتبی علیهالسلام چه کرد ...
🩸راوی گوید:
من به همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام در خانه بودم. امام حسن علیهالسلام از اتاق خارج شدند؛ وقتی که بازگشتند، فرمودند:
لَقَدْ سُقِیتُ السَّمَّ مِرَاراً مَا سُقِیتُهُ مِثْلَ هَذِهِ الْمَرَّةِ لَقَدْ لَفَظَت قِطْعَةٌ مِنْ کَبِدِی فَجَعَلْتُ أَقْلِبُهَا بِعُودٍ مَعِی.
▪️من چند بار مسموم شدهام، ولی هیچ کدام نظیر این بار نبود؛ این مرتبه یک قطعه از کبدم خارج شد و با چوبی که در دست داشتم آن را زیر و رو کردم.
📚بحارالانوار ج۴۴ ص۱۵۶
🩸 إبن خزّاز قُمی در «کفایة الأثر» لحظات آخر امام مجتبی علیهالسلام را اینگونه شرح میدهد:
و بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ
▪️جلوی آن إمام، طشتی بود؛ خونی را که بالا میآورد در میان آن طشت میریخت، و نیز قطعات کبدش به وسیله آن زهر، خارج میشد.
📚کفایه الاثر,ابن خزّاز قمی، ص۲۲۲
🩸 در گزارشی دیگر نیز آمده است:
و أحَسَّ بِأمعائهِ کأنّها تُقَطّعُ بِالسّکّاکین و الطّشتُ یُرفعُ مِن بینِ یَدَیه مُمتَلئً بِالدّمِ عِدّةَ مرّاتٍ بالیَوم
▪️آن زهر، چنان اثری در بدن آن حضرت گذاشت که گویا امعاء و احشاء او را با چاقو، قطعه قطعه کرده باشند؛ آن طشتی را که در مقابل آن حضرت گذاشته بودند، در آن روز آخر، چند مرتبه پُر از خون و قطعات کبد آن حضرت شد و آن را برداشتند و دوباره گذاشتند.
📚العبرة الساکتة ج۱ ص۱۱۶
@ghasemnemati_ir
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_سلام_الله_علیه
🩸روضهخوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «سلام الله علیهما» در لحظات احتضار...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتیکه سیدالشهداء علیهالسلام بر بالین برادر گریه میکردند، امام حسن علیهالسلام به او فرمودند:
📋 یاأخاهُ لاتَحزَن عَلیَّ فإنَّ مُصابَکَ أعظَمُ مِن مُصیبَتی و رُزْئُک أعظمُ مِن رُزئی
▪️ای برادر بر من غمگین مباش که همانا مصیبت های تو عظیم تر از مصیبت من است و سختی تو بزرگ تر از سختی من است.
📋 فإنَّك تُقتَلُ يا اباعبداللهِ الحسينُ بشَطِّ الفُراتِ بأرضِ كربلا عَطشانا لَهيفا وَحيدا فَريدا مَذبوحا
▪️همانا ای اباعبدالله تو کشته میشوی در کنار نهر فرات در زمین کربلا، در حالی که تشنه و غمگین و تنها هستی تو را ذبح میکنند.
📋 و يَعلو صَدْرَكَ أشقي الأُمّة و يُحَمْحِمُ فَرَسُكَ و يقولُ في تَحَمْحُمِهِ الظَّليمةَ الظَّليمةَ مِن أُمَّةٍ قَتَلَتْ إبْنَ بِنتِ نَبيِّها
▪️و شقی ترین این امت بر سینهات بالا میرود؛ و در آن هنگام اسب تو فریاد میزند: الظَّليمةَ الظَّليمةَ ؛ شکایت از ظلم امتی میکند که پسر دختر پیغمبرش را کشتند.
📋 و تُسْبي حَريمُكَ و يُؤتَمُّ أطفالُك و يَسيرونَ حريمُكَ علي الأقتابِ بِغَيرِ وُطاءٍ و لا فِراشٍ و يُحمَلُ رأسُكَ يا أخي علي رأسِ القَنا بعدَ أنْ تُقتَلُ و يُقْتَلُ أنصارُك
▪️ و اهل و عیالت به إسارت میروند و فرزندانت یتیم میشوند و عیالت را بر شترانی بدون جهاز حمل میکنند و بعد از اینکه تو و یارانت را کشتند، سرِ تو را ای برادر بر سر نیزه میکنند.
📋 فيالَيْتَني كنتُ عندَكَ أَذُبُّ عَنْكَ كما يَذُبُّ عنكَ أنصارُكَ بِقَتلِ الأَعداءِ و لكِن هذا الأَمرُ يَكونُ و أنتَ وحيدٌ لا ناصِرَ لكَ مِنّا
▪️ پس ای کاش آن روز نزد تو میبودم و از تو دفاع مینمودم همانطور که یارانت با کشتن دشمنانت از تو دفاع خواهند کرد ولی این واقعه اتفاق خواهد افتاد درحالی که تو تنها هستی و یاوری از جانب ما برایت نیست.
📚معالی السبطین ص۶۲
@ghasemnemati_ir
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_سلام_الله_علیه
◾️ سیدالشهداء علیهالسلام در لحظات احتضار إمام حسن علیهالسلام، از شدّت گریه از هوش رفتند ...
در نقلی آمده است:
امام حسن علیهالسلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، به برادران و فرزندان واهل بیت و پیروان خود دستور فرمود که از برادرش حسین بن علی علیهماالسلام تبعیت کنند سپس خطاب به برادر فرمود:
ای برادر من به تو در مورد اهل و عیالم به نیکی سفارش میکنم و تبعیت نما از همان سفارشاتی را که جدّت رسول خدا و پدرت امیرالمومنین ومادرت فاطمه علیهمالسلام نموده اند.
ثُمَّ إنَّ الحسینَ بَکٰی بُکاءاً شدیداً حتّی غُشیَ علیه
▪️سپس امام حسین علیه السلام شدیدا گریه نمود تا اینکه از هوش رفت.
هنگامی که به هوش آمد امام حسن علیهالسلام به برادر خود فرمود: ای برادر! بر من غم مخور؛ همانا مصیبت تو عظیمتر از مصیبت من است و سختیهای تو بزرگتر از سختیهای من است.
📚معالی السبطین؛ ص۴۸
@ghasemnemati_ir
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
◾️قمر بنی هاشم علیهالسلام با جاندادنِ إمام حسن علیهالسلام، خاک بر سر و روی خود میریخت...
⚡️ گوشهای از حال و روز بنی هاشم در عزای امام حسن مجتبی علیهالسلام ...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر مبارک امام حسن مجتبی علیهالسلام بود که برادران و خواهران و عدهای از بنی هاشم دور آن حضرت را گرفته بودند، که نفس های آن حضرت به شماره افتاد،
ثمّ إنّهُ وَجَّهَ وَجهَهُ اِلَي القِبلةِ و غَمضَ عَينَيه و مَدَّ يَدَيهِ و رِجلَيه
▪️در این هنگام روی مبارکش را به سمت قبله نمود و چشمانش را بر هم گذاشت و دست و پایش را دراز نمود.
به وحدانیت خدا و رسالت جدّ و ولایت پدرش اقرار نمود و روح مقدسش از این دنیا پر کشید.
🩸سیدالشهداء علیهالسلام در این هنگام پیکر پاک برادر را در بر گرفت و صورت مبارکش را مسح مینمود و فریاد میکشید:
وا اخاه وا خَبيتاه وا حَسناه وا قلّة ناصراه مَن لي عَونٌ بعدك يا اَخي
🩸حضرت امکلثوم علیهاالسلام به صورتش لطمه میزد و فریاد سر میداد:
وا حسناه وا محمداه وا علياه وا فاطمتاه
🩸زینب کبری سلاماللّهعلیها ناله سر میداد و میفرمود:
وا اخاه وا حسناه وا سَنَداه وا لَهفاه وا قِلّة ناصراه يا اخي
... ثمّ انّها بَكتْ عَلَي اخيها و هيِ تَلثِمُ خَدَّيهِ و تَتَمرّغ عليه و تبكي عليه طويلا
▪️ آن بانوی مکرّمه، گریه کرد و خود را بر روی بدن مبارک برادر انداخت و گونه های برادر را بوسید و سخت گریه کرد.
و انّ العبّاسَ رَثّاهُ باكياً حَزيناً يَحثُو التُرابَ علَي وَجهِهِ و يَصيحُ
▪️ابالفضل العباس علیهالسلام نیز در آنجا حضور داشت و با قلبی داغدار و چشمانی اشکبار بر برادر خود مرثیهسرایی مینمود و خاک بر روی خود میریخت و فریاد میکشید.
📚معالی السبطین ص۶۵
@ghasemnemati_it