eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
3.9هزار دنبال‌کننده
629 عکس
138 ویدیو
17 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه زمینه به سبک منواشکی ... زجا برخیز ای برادر _رسیدم با دیده تر بریزم ِخاک غریبی_ کنارِ ِقبر توبر سر حسین جان - سلام ای سر بریده رسیدم -ولی قامت خمیده اسیری - توانم را بریده قسم براین ِ گیسوی سپیدم پس از تویک روز خوش ندیدم چه هادیدم تا اینجا کنارِ تورسیدم حسین جان عزیزمادرم تورادیدم هر کجائی - سوارِ برنیزه هائی شنیدم ِ بالای ناقه -نمی دانی چه صدائی حسین جان - چهل منزل به هر جا شنیدم - به گوشم ناسزاها امان از - ِ نگاه خیره سرها تو هم بر نیزه هاگریه کردی به احوال زنها گریه کردی کنارِ محملها ِ مثل زهراگریه کردی ز خون رنگ وبوگرفتم- حنا بر گیسوگرفتم به پیش چشم حرامی - به آستینم روگرفتم حسین جان شکسته حرمت من کجاها کشیده کاریک زن امان از ِ نگاه ِشوم دشمن مگو زینب از چه سربه زیری سراغی از رقیه نگیری نموده جان بر لب دختر ت را این اسیری @karimegharib
آرزوی زائران اربعین اربعین ای کاش میلیونها نفر بالباس مشکی و چشمان تر باظهور مهدی صاحب زمان همچونان سیلی خروشان،بی امان راه را سوی مدینه واکنند روبه سوی وادی الزهراکنند لرزه اندازند برجان یهود زیرپاها له کنند آل سعود پرکنند از دسته های سینه زن گنبدالخضراء تاصحن حسن گل دهد باغ و بهار فاطمه تاشود پیدا مزار فاطمه بعداز آن بااقتداری بی نظیر میکند جلوه نگاری بی نظیر میشود درسرزمینها حجاز پرچم جانم حسن دراحتزار انشاالله @karimegharib
چاوشی خوانی به نفس حاج محمود کریمی غزل اربعین ره واکنید قافله سالار میرسد یک قافله اسیرعزادار میرسد برخیز یا حسین سری دست و پانما دلبر برای دیدن دلدار میرسد حالا که پیرعشق شدم ناز می‌کنی باشد تو ناز کن که خریدار میرسد سر الحسین سینه سینای زینب است آری حقیقت همه اسرار میرسد بالا بلند بودم و حالا خمیده ام پرغم ترین زمانه دیدار میرسد عباس کو که صبرعقیله سر آمده ناموس حق زکوچه و بازار میرسد بر روی قبر پیرهنت پهن می‌کنم جانم به لب زگریه بسیار میرسد تکرارصحنه‌ها شده درپیش دیده ام نیزه به دست لشگر اشرار میرسد گویا هنوز میشنوم زیر دست و پا فریاد العطش ز لب یار میرسد آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم قبرت به روی سینه‌ام این بار میرسد هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست زینب غمین از آن همه آزار میرسد آه رباب و قبر بهم خورده ی علی لالایی اش ازآن دل غمدار میرسد @karimegharib
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن بشود دوستی آن دم که کهن می ماند بوی سیب از همه ی کرببلا می آید اشک مادر اثرش روی بدن می ماند هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند صدهزاران چواویس خاک ره زینب نیست عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند... یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت @karimegharib
غزل امام زمان عج اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها روزی اشک ما همه در چشم های توست ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق نازِ تو می کشند گریبان دریده­ها می­گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت مائیم و اشک حسرتی و این شنیده­ها آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا ما را دعا کنی وسط برگزیده ها تا می­شویم لحظه­ای دلتنگ کربلا دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها ره وا کنید قافله سالار می رسد زینب برای دیدن دلدار می رسد @karimegharib
﷽ شمیم اربعین ؛ قدم قدم زحوالی خاک کرببلا صدای پای زنی قدخمیده می آید عقیله بنی هاشم به گیسوان سپید برای دیدن آن سربریده می آید https://t.me/joinchat/AAAAADvbmOvsGspcKH2Rxg
نوحه به سبک سردار غریب ... آمد خواهرتو.باچشم گریان مهمانت رسیده.برخیزای حسین جان من روضه بخوانم .با موی سپیدم میدانی چگونه.تااینجا رسیدم واویلا واویلا دیدم هرکجایی.برنیزه سرت را می امد به گوشم.سوز و آه زهرا دنبال تو بودم.باچشمان خونبار کار من کشیده.بعدتو به بازار واویلا واویلا چشمت روشن ای شاه.ازعضه کبابم دیدی بی کس و یار.دربزم شرابم دشمن خارجی گفت.بر ناموس حیدر چوب خیزران خورد.لبهای تو دلبر @karimegharib
السلام علیک یا اباعبدالله غزل مصیبت اربعین بعد از چهل غروب رسیدم کنار تو پُر کرده جای تو بغلم را مزار تو چینم بجای شاخهٔ گل دور خاک قبر این چند شاخه دختر نیلی عذار تو با یاد آتش جگرت گریه می کنم شاید که اشک دیده‌ام آید به کار تو قلب من از لباس تنت پاره تر شده آیینه دلم شده این یادگار تو باخطبه های حیدری ام کوفه‌تا به شام نگذاشتم که کم بشود اقتدار تو یک جا نشد که سیر تماشا کنم تورا... از بس که رقص داده سرت نیزه‌دار تو افتاده یک شیارِ عمیقی به صورتم از ضربه های سنگِ عدو در جوار تو وقت گذر زکوچه برده فروش‌ها یادم نمی‌رود به خدا انکسار تو دیدم به کف گرفته زنی سنگ روی بام با کینه‌ای عجیب کشد انتظار تو معلوم شد زخندهٔ رجّاله‌های شهر او شرط بسته با همه روی شکار تو وقت نزول راس تو یادم نمی رود سر وانمو زخم رخ داغدارتو جایی ولی به‌سختی شام بلا نبود تیر نگاه وغیرت زخمیّ یار تو بزم یزید و تشت طلا چوب خیزران بوی شراب و لعل لب مشک بار تو؟!! ما را در آن میان به تماشا گذاشتند خون می چکید از نگه بی قرار تو حالا که گریه کردنمان بی کتک شده خالی است جای شاخه گل نوبهار تو برخیز و فکر موی سپید رباب کن گم کرده او دوباره تن شیر خوار تو @ghasemnemati
غزل اول جلسه اربعین من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم واجب التعظیم باشد دختر شیر خدا مثل خیل انبیا از خادمان زینبم ناله صوت الحزین او به گوش من رسید با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم دست بر سینه غلام آستان زینبم روز محشر در کنار حاج قاسم ها بگو خاکی پایش نه غلام دوستان زینبم ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد واله و سرگشته از فن بیان زینبم در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت در چهل منزل به فکر آسمان زینبم راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم درمیان دختران جای رقیه خالی است در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم @ghasemnemati
مثنوی اربعین(دشتی) کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!! هرکس و ناکس کنارِ ناقه، پایش واشده بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده بچه ها را، با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد برسیاهی های چادر جای پا افتاده است از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است چادری که روی آن روح الامین حساس بود با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد @ghasennemati
صلی الله علیک یا اباعبدالله بدرقهٔ زائران اربعین انشاءالله هیات امشب ساعت ۲۰.۱۵ کهف الحسن علیه السلام برقرار است
💠صلی الله علیک یا اباعبدالله💠 آن کربلا رفتنی زیباست که به کربلایی شدن ختم شود خوش بحال آنان که چون شهدا برای برگشتن این راه را نرفتند بدی های مرا به خوبی‌های ارباب ارادتمند شما قاسم نعمتی
◼️ گوشه ای از حال مخدّرات آل الله بر سر مزار شهدای کربلا... نوشته اند: فخرجت زينب عليها السلام في الجمع، وأهوت إلى جيبها، فشقّته، ونادت بصوتٍ حزين يقرح القلوب: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ووقعت مغشيّة عليها. ▪️وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری عليهاالسلام بیرون آمد و دست انداخت و گریبان درید و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ▪️ وای برادرم ، وای حسینم ، وای محبوب رسول خدا ، وای پسر مکه و منا ، وای پسر فاطمه زهرا و وای پسر علی مرتضی پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت. وخرجت أمّ كلثوم لاطمة الخدّين تنادي برفيع الصّوت اليوم مات محمّد المصطفى، اليوم مات عليّ المرتضى، اليوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقي النِّساء لاطمات ناعيات نائحات قائلات: وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. ▪️وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد : امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنيا رفته است. و بقیه زن ها بر صورت ها لطمه می‌زدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. فلمّا رأت سكينة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! يعزّ عليك ما فعلوا بأهل بيتك ما بين مسلوب وجريح، ومسحوب وذبيح، وا حزني أسفاً ▪️حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه! یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند. وای از این حزن و اندوه عظیم.... 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵/ص ۱۶۲- ۱۶۳ 📚 معالي السّبطين، ج۲/ ص۱۹۷، ۱۹۸؛ 📚 وسيلة الدّارين، / ص۴۰۴، ۴۰۵
◼️ ای برادر! اگر نامحرم در اینجا نبود، پشتم را نشانت می دادم تا ببینی چقدر بر من تازیانه زدند... نوشته اند: وقتی که مخدرات آل الله بر سر مزار سیدالشهدا علیه السلام رسیدند، فاطمه دختر امام حسین علیه السلام خود را روی قبر پدر انداخت، گریه شدیدی نمود تا غش کرد. دختران علی مرتضی علیه السّلام یتیم‌های فاطمه زهرا علیهاالسلام به نزدیک قتلگاه آمدند، همگی چون برگ خزان از شترها بر روی خاک ریختند و هر یک قبر شهیدی را در بغل گرفتند، و صدا به گریه و ناله بلند کردند. زینب کبری علیها السلام ، جامه را چاک زده و خود را بر روی قبر مبارک امام مظلوم انداخت و به آواز حزین فریاد کشید: «وا أخاهُ، وا حُسیناهُ، وا حَبیبَ رَسولِ اللهِ، یَابنَ مَکَّةِ و مِنیٰ، یَابنَ فاطِمَةَ الزَهراءِ، یَابنَ عَلی الْمُرتَضَیٰ ». آنقدر گریست و خاک قبر منور برادر را بر سر ریخت که بی هوش شد. چون به هوش آمد، عرض کرد: ای برادر، در راه شام آنقدر تازیانه بر پشت من زدند که پشتم مجروح شده است و هنوز جراحت آن باقی است، و اگر در این صحرا نامحرم نبود پیراهن خود را بالا می‌زدم تا جراحت پشت مرا مشاهده نمائی. سکینه مظلومه گفت: ای پدر، وقتی که ما را در مجلس یزید می‌بردند کعب نیزه و تازیانه بر سر و صورت ما می‌زدند، و چون و عصا بر سر ما یتیمان می‌کوبیدند. مرا و خواهرم فاطمه را می‌خواستند به کنیزی ببرند. حضرت‌ام کلثوم علیهاالسلام خود را روی قبر برادر بزرگوارش انداخت و عرض کرد: جُعِلتُ فِداکَ، قَتَلوکَ فَما عَرَفوکَ، و تَرَکوکَ عُریاناً، و ذَبَحوکَ عَطشاناً، و لَم یَوجدُ أحَدٌ أن یَرحَمَکَ و یَرحَمَ عَیالَکَ ▪️به فدایت شوم ای برادر، تو را کشتند در حالی که به مقام و منزلت تو معرفت نداشتند، و تو را برهنه ترک کردند، و تو را شهید کردند در حالی که تشنه بودی، و هیچ کس از این قوم جفاکار پیدا نشد که بر تو و بر عیالت رحم نماید. 📚معالی السبطین:ج٢ص١١٧ 📚انوار الشهادة:ص ۲۵۲ 📚بحر المصائب: ج۴.ص۴١٣
صلی الله علیک یا اباعبدالله بازهم اربعین و شب جمعه مهمان ارباب هستیم انشاءالله ساعت ۱۸به وقت عراق خیمه گاه حضرت قاسم علیه السلام روضه امام حسن علیه السلام ساعت ۲۱.۳۰باب القبله حرم سید الشهدا علیه السلام زیارت عاشورا شب‌های جمعه نائب الزیاره تمام دوستان مخصوصا گریه کن های کهف الحسن علیه السلام خواهیم بود. در پایان شادی روح تمام شهدا و امام راحل و نوکران اهلبیت که دنیا رفتند مخصوصا مادر نوکر باخلاص آل الله «حاج سیدرضا نریمانی »و مادر حقیر فاتحه ای قرائت بفرمایید . ارادتمند شما قاسم نعمتی
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله بین الطلوعین باب القبله حرم مطهر سید الشهداء اربعین دیگری از عمر ما گذشت الهم عجل لولیک الفرج دعاگوی تمام دوستان مخصوصا آنهائیکه به هر دلیل قسمت نشد زائر باشند ، بودم یاعلی @ghasemnemati_ir #باب_القبله #امام_حسنی_ام #الهم_عجل_لولیک_الفرج #حرم#خداحافظی#چقدر_نام_تو_زیباست_اباعبدالله https://www.instagram.com/p/Cw6hYweoITk/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
مدینه کاروان از ره رسیده /غریب و بیکس و مهنت کشیده تماشا کن که زینب بی حسین است رسیده از سفر قامت خمیده دم پیری بی یاور شد – عزادار برادر شد دو چشمانش از غم تر شد زدم ناله – خودم دیدم – غم دلبر زدم بوسه – به قدی خم – بر آن حنجر وای حسین وای ۳ برای جد خود روضه بخوانم / نما گریه بر آن قد کمانم کنار قتله گه کردم صدایت/ تماشا کرده ای اشک روانت دمی که سینه سنگین شد – محاسن از خون رنگین شد جسارت بر همه دین شد نمی گویم – چه شد از آن – همه غوغا همین پیراهن از او مانده یا جدا وای حسین وای ۳ انیس سینه ام آهی حزین است به یاد علقمه قلبم غمین است دگر سوغاتیم یک مشک پاره / برای مادرم ام البنین است کجا بودی ام البنین – که با عمود آهنین شده سقا نقش زمین ز بعد او – عدو رویش – به ما وا شد شبیه خارجی ها با – حرم تا شد @karimegharib
ورود به مدینه بازگشت کاروان به مدینه آمدم از سفر، مدینه سلام خسته و خون جگر مدینه سلام با شکوه و جلال رفتم من دیده ای با چه حال رفتم من وقت رفتن غرورِ من دیدی آن شکوهِ عبورِ من دیدی محملم پرده داشت یادت هست؟ جای دستی نداشت یادت هست ثروت عالمین بود مرا دلبری چون حسین بود مرا دستِ عباس پرده دارم بود علی اکبرم کنارم بود هر زنی یک نفر مُلازم داشت نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت کاروان آیه های کوثر داشت روی دامان رباب اصغر داشت حال بنگر غریب و سرگشته کاروان را چنین که برگشته با غمِ عالمین آمده ام کن نظر بی حسین آمده ام ای مدینه خمیده برگشتم زار و محنت کشیده بر گشتم با رسولِ خدا سخن دارم بر سرِ دست پیرهن دارم دل من شاکی است یا جدّاه چادرم خاکی است یا جدّاه سو ندارد ز گریه چشمانم پینه بسته ببین به دستانم خاطرت هست ناله ها کردم دست بر سر تو را صدا کردم از حرم سویِ او دویدم من هر چه نادیدنی ست دیدم من من غروبی پر از بلا دیدم شاه را زیر دست و پا دیدم آن چه را کس ندیده من دیدم صحنۀ دست و پا زدن دیدم خنجری کُند و حنجری دیدم تَه گودال پیکری دیدم آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین جملۀ آخرم به اُمّ بنین پسرت تکیه گاه زینب بود مرد بود و سپاه زینب بود پسر تو ز زین اسب افتاد ضربه هایِ عمود کار دستش داد او زمین خورده و بلند نشد سرِ او روی نیزه بند نشد بعد عباس قلبم آزُردند تا زمین خورد ، معجرم بُردند @karimegharib
◼️ ای مدینه! ما با حسین "علیه‌السلام" از پیش تو رفته‌ایم، اما بدون او برگشته‌ایم؛ ما را بی حسین "علیه‌السلام" نپذیر... وقتی که کاروان مخدّرات از سفر کوفه و شام به مدینه بازگشتند، در بدو ورود حضرت امّ کلثوم علیهاالسلام قصیده‌ بسیار لطیف و جانسوزی خواندند که چند بیت از آن را نقل میکنیم: مَدِینَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِینَا *** فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا ▪️ای مدینه جدّ ما! به استقبال ما نیا که با حسرت و حزن آمدیم وَ رَهْطُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا ***عَرَایَا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبِینَا ▪️و ای رسول خدا! خاندان تو به صورت عریان در زمین‌های گرم قربانی شدند و غارت گردیدند وَ مَوْلَانَا الْحُسَیْنُ لَنَا أَنِیسٌ***رَجَعْنَا وَ الْحُسَیْنُ بِهِ رَهِینَا ▪️مولایمان حسین انیس ما بود، ولی ما از کربلا برگشتیم اما حسین در گرو زمین کربلا ماند. فَبَعْدَهُمُ عَلَی الدُّنْیَا تُرَابٌ *** فَکَأْسُ الْمَوْتِ فِیهَا قَدْ سُقِینَا ▪️پس بعد از آنان خاک بر سر دنیا که جام مرگ را در این مصیبت سر کشیدیم وَ هَذِی قِصَّتِی مَعَ شَرْحِ حَالِی *** أَلَا یَا سَامِعُونَ ابْکُوا عَلَیْنَا ▪️و این قصه من با شرح حال من است؛ هان ای شنوندگان بر ما بگریید! 📚بحارالانوار ج۴۵ ص۱۹۷ 🔻 این قصیده بسیار نغر و جانسوز است و شرح کاملی از وقایع کربلا تا شام را بیان می‌دارد که سزاوار است اهل منبر و روضه مراجعه کرده و قصیده کامل را ملاحظه بفرمایند.
◾️ ای امّ البنين! مصیبت‌های سنگین، زينب را پیر کرده است... نقل کرده‌اند: وقتی که حضرت زینب کبری علیهاالسلام به مدینه رسیدند، به خانه برادرشان حضرت سیدالشهدا علیه السـلام آمدند. لا تَكادُ تَحمِلُها رِجلاها ▪️دیگر از شدت غصه، زانوان حضرت یارای حرکت نداشت. حضرت ام البنین آمدند و زینب کبری علیهاالسلام را در آغوش گرفتند و فریاد و ناله میزدند که: وَا وَلَداه... وا حسيناه... بعد از اینکه کمی آرام گرفتند، ام البنین علیهاالسلام اشک ها را از روی صورت مبارک زینب کبری علیهاالسلام پاک نمودند و ناگهان بغض، راه گلویش را بست و گریه‌اش دوباره جاری شد و عرضه داشت: سَيّدَتي يا زينبُ! أراكِ وقد ضَعُفَ بَدنَكِ وأصفَرَّ وَجهَكِ، وأسرعَ الشيبُ إلىٰ رأسِكِ؟! ▪️ای سروَر من! ای زینب کبری! شما را در حالی می‌بینم که بدنتان ضعیف گشته و روی مبارکتان زرد شده است. چه زود مویتان سفید گشته و پیری به سراغ تان آمده است؟! زینب کبری علیهاالسلام که توان صحبت کردن را نداشتند و کلمات از حلقوم مبارکشان بالا نمی‌آمد، خطاب به حضرت ام البنین عليهاالسلام فرمودند: لَقَد شَیَّبَتنی المَصَائِب... ▪️مصیبت های سنگینی که دیدم، مرا پیر کرده است... 📚المجالس الشجیه فی سیره ام البنین التقیه ص ۷۵
◼️ فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین "علیه‌السلام"... چون بشير وارد مدينه شد.، آمد تا از جانب امام زين العابدين علیه السلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت‌ علیهم السلام. ام البنین علیها السلام او را ملاقات كرد و فرمود: أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین ▪️ اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليه السّلام چه خبر برایم آوردى؟ بشير گفت: اي‌ام البنين! خداي تعالى تو را صبر دهد كه عباس تو كشته شده است. ام البنين فرمود: از حسين خبر ده. وقتی که "بشیر"، خبر شهادت فرزندان "ام‌البنین" را در مدینه به او داد، آن حضرت جمله نورانی را فرمود که ایمان و معرفت و عشق به امامت در آن موج می‌زند. فرمود: أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءٌ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین ▪️«تمام فرزندانم و تمام اهل زمین به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام » "بشیر" گفت: قُتِلَ الحُسَین ▪️حسین، کشته شد... در آن حال ام‌البنین روی خاک‌ها نشست، دو دست خویش را بر سر زد و فرمود: قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی! ▪️ای بشیر! با این خبر بند بند دلم را پاره‌ کردی. 📚منتهی المقال، ج ٢، ص ٧٠ 📚تذکره الشهداء، ص ۴۴٣
دودمه پیامبر ص آسمان خون گریه کن امشب که زهرا مضطر است ماتم پیغمبر است پیکر بی جان او بر شانه های حیدر است ماتم پیغمبر است @karimegharib
نوحه رسول الله ص التماست می کنم ای مهربانم دیده واکن بنگر این اشک روانم ای پدرجان کن دعا که بی تو من زنده نمانم آه..تکیه گاه ما تو هستی/از چه بابا دیده بستی/ای پدرجان آه..بعد تو ای نازنینم/ روزگار خوش نبینم/ ای پدرجان بعد تو حیدر تنهاست ابتا ابتا روز عزای زهراست ابتا ابتا فاطمه جان آمده وقت عزایت شرح غمها را بگویم من برایت روزی آید بشنوم از پشت این در ناله هایت آه..دست حیدر را ببندند / بر زمین خورده بخندند/ فاطمه جان آه..چادرت آتش بگیرد/پیکرت آتش بگیرد/ فاطمه جان بعد تو حیدر تنهاست ابتا ابتا روز عزای زهراست ابتا ابتا نیمه های شب تو ساروق بسته وا کن یک کفن از بین آنها تو سوا کن فکری آخر بر حسین و ماجرای کربلا کن آه..روزی از آوا بیفتد ، زیر دست و پا بیفتد ، واحسینا آه..می شود غارت تن او ، پیکر و پیراهن و ، واحسینا بعد تو حیدر تنهاست ابتا ابتا روز عزای زهراست ابتا ابتا @karimegharib
رحلت رسول اكرم (ص) نوحه به سبك سبک منم آواره بین کوفه( پدر جان وا کن دیده ات را ، تماشا دارد حال زهرا شوم بی تو تنهای تنها ، پدر جان خداحافظ پشت و پناهم ، بدون تو ای تکیه گاهم همین عمر کم را نخواهم پدر جان ابتا ، شب آخری که پریشان حالی بود جای مادر کنارت خالی ، به فکر وصالی مدینه بی تو ماتم سرا شود خانه ی زهرا بیت‌العزا شود پای عدو در این خانه وا شود وا مصیبت بابا مرو مرو ****** بیا بنشین زهرا کنارم ، سرم بر زانویت گذارم وصیت‌هایی با تو دارم یا زهرا پس از من با بی احترامی ، بگویم سر بسته کلامی خوری سیلی از یک حرامی یا زهرا واویلا ، زمین خوردنت را علی می‌بیند گلت را کسی با لگد می‌چیند ، به ماتم نشیند میان آتش بی بال پر شوی برای میر خیبر سپر شوی میان خاک و خون بی پسر شوی وا مصیبت بابا مرو مرو ****** از امشب دیگر سینه زن باش ، از امشب فکر یک کفن باش کفن نه فکر پیرهن باش عزیزم حسین آرام سینه ی من ، می افتد زیر پای دشمن ندارم دیگر تاب گفتن واویلا کربلا ، حسینی که جایش به عرش اعلاست تن بی سرش روی خاک صحراست ، کنارش چه غوغاست رود به غارت پا تا سر حسین لگد بکوبد بر پیکر حسین به پیش چشم تو مادر حسین وا مصیبت بابا مرو مرو @karimegharib
نوحه زمینه به سبک سردارغریب ... ای آقای عالم.ای بابای زهرا بشنو بادلی خون.توآوای زهرا بابای غریبم .بعدتوغریبم درشهرمدینه.بی یارو حبیبم واویلا واویلا بعدتومدینه.دارد فکر آزار میترسم پدرجان.من از اسم مسمار لطفت را مدینه.میسازد تلافی بازوضربه بیند.باضرب قلافی واویلا واویلا میگیری به سینه . توجسم حسینم مثل تو بیاد.اودرشورو شینم باشد وعده ما.درگودی گودال بالای تنی که.بی سر گشته پامال @karimegharib