گریز روضه مجلس یزید
آتش کشید بر جگرم خنده یزید
سیراب بود و روی لبت چوب می کشید
بازی نمود بالب تو پیش چشم من
تیزیِّ چوب ها لب خشک تورا بُرید
تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت
از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید
تا سرخ مو بلند شد و یک اشاره کرد
رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید
جانم رباب، تاکه سر افتاد بر زمین
از بهر ِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید
#مجلس_یزید
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#مقتل_مستند
#مصائب_شام
⚫️ به جرم گریه، نیزه بر سر ما میزدند ...
➖[إقبال الأعمال] رَأَیْتُ فِی کِتَابِ الْمَصَابِیحِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام قَالَ قَالَ لِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ: سَأَلْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ عَنْ حَمْلِ یَزِیدَ لَهُ فَقَالَ حَمَلَنِی عَلَی بَعِیرٍ یَطْلُعُ بِغَیْرِ وِطَاءٍ وَ رَأْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَلَی عَلَمٍ وَ نِسْوَتُنَا خَلْفِی عَلَی بِغَالٍ فأکف- [وَاکِفَةً] وَ الْفَارِطَةُ خَلْفَنَا وَ حَوْلَنَا بِالرِّمَاحِ إِنْ دَمَعَتْ مِنْ أَحَدِنَا عَیْنٌ قُرِعَ رَأْسُهُ بِالرُّمْحِ حَتَّی إِذَا دَخَلْنَا دِمَشْقَ صَاحَ صَائِحٌ یَا أَهْلَ الشَّامِ هَؤُلَاءِ سَبَایَا أَهْلِ الْبَیْتِ الْمَلْعُونِ.
✍🏻 در کتاب "مصابيح" به سندش آورده:
حضرت امام محمّد باقر سلام الله علیه فرمودند: من از پدرم علی بن الحسین علیهما السلام راجع به این که یزید لعنه الله او را چگونه اسیر کرد جویا شدم. فرمودند: مرا بر شتری که بدون جهاز بود سوار کرد و سر مبارک امام حسین سلام الله علیه هم بر فراز نیزه بود. زنان ما به دنبال ما بر استرهای بدون زین سوار بودند. دشمنان با نیزهها به دنبال و اطراف ما بودند! هرگاه چشم یکی از ما گریان میشد، با نیزه بر سر او میزدند! وقتی با این کیفیت داخل دمشق شدیم، شخصی فریاد زد: ای اهل شام! اینان اسیرانِ .... هستند.❗️
📚 بحارالانوار، ج ۴۵، ص ١۵۴، به نقل از "اقبال الاعمال" سید بن طاووس رحمه الله
@ghasemnemati_ir
#مصائب_شام
⚫️خرابه ی شام
🔻عن فاطمة بنت علىّ علیهالسلام: إنَّ يَزيدَ لَعَنَهُ اللهُ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَينِ (علیهالسلام)، فَحُبِسنَ مَعَ عَلِىِّ بنِ الحُسَينِ (علیهالسلام) فى مَحبِسٍ لا یَکُنُّهُم مِن حَرٍّو لاقَرٍّ، حَتّى تَقَشَّرَتُ وُجوهُهُم.
🔸صدوق به نقل از فاطمه دختر امیرالمومنین " سلام الله علیه " فرمودند:
یزید که خدا لعنتش کند فرمان داد تا زنان خاندان حسین (علیهم صلوات الله) را با علی بن الحسین ( سلام الله علیهما) در بازداشتگاهی زندانی کنند که آنان را از گرما و سرما نگه نمی داشت تا آنجا که صورتشان پوست انداخت.
📚الأمالى للصدوق، ص٢٣١، ح٢٤٣
📚روضة الواعظين، ص٢١٢
📚بحارالأنوار، ج٤٥، ص١٤٠
@ghasemnemati_ir
#مصائب_شام
#امام_سجاد_سلام_الله_علیه
🩸حکایت جانسوز «مِنهال» از حال و روز امام سجاد علیهالسلام و دیگر أسرای آل الله در خرابه شام ...
منهال بن عَمرو گوید:
🥀 يك روز در بازارهاى دمشق راه مىرفتم که ناگاه نگاهم به على بن الحسين عليهماالسّلام افتاد.
📋 إذًا أنا بِعليِّ بنِ الحُسين عَلَيهمَالسّلام يَتوَكّأ عَلَى عَصٰا، و رِجلاهُ كأنّهُما قَصبَتان، و الدّمُ يَسيلُ مِن ساقَيه، و الصُّفرةُ قد ازْدادَت علَيه، فَخنقَتْني العَبرة.
▪️او بر عصاى خويش تكيه زده بود. دو پاى مباركش مانند دو چوبه نىْ خشک شده بود و خون از هر دو ساق مباركش جاری و چهره مباركش هم زرد شده بود. از اين حال او، گريه راه گلويم را گرفت؛
🩸عرض كردم: «يابن رسول اللّه! حال و روزتان چگونه است ؟» امام سجاد علیهالسلام گريست و فرمود:
📋 كيفَ حالُ مَن أصبحَ أسيراً لِيزيدِ بن معاوية و نِسائي إلىٰ الْآنِ ما أشَبَعنَ بُطونَهنَّ و لَا كسَوْنَ رُؤوسَهُنَّ نائحاتِ اللّيلِ و النَّهار.
▪️چگونه است حال آن كس كه صبح کند، در حالی كه اسير يزيد پسر معاويه باشد و اهلبيت من از آن روزی که پدرم را کشتهاند، تاكنون با شكم گرسنه خوابیده و بر سرشان پوشش مناسبی نمانده است و شبانه روز گريانند و ناله میکنند.
🥀 همه به غارت رفتهایم و کشته شده و در به در و آواره گشتهایم. هر وقت يزيد ما را طلب کند، گمان قتل، بر خود میبریم.
منهال گويد: گفتم: «اى سيّد من! اكنون به كجا میروى؟» إمام سجاد علیهالسلام فرمودند:
📋 المَحبسُ الّذي نَحن فيه لَيسَ له سَقفٌ و الشّمسُ تُصَهّرُنا بهِ و لا تُرىٰ الهَواء فأفرُّ منه لِضعفِ بدني سُوَيعةً و أرجعُ خشيةً علَى النّساء.
▪️به همان خرابهای كه ما را در آن حبس کردند. خرابهای كه سقف ندارد و از تابش آفتاب میسوزیم و هيچ مكانى و گودالی نیست كه با اين ضعف بدن و سستى تن، اندك مدتى راحت بگيرم و الان از ترس زنان حرم دارم به همان خرابه مراجعت میکنم.
🥀 منهال گوید: پس در همان حال كه با آن حضرت صحبت میکردم، زنى را ديدم كه آن حضرت را صدا میزد. پس امام علیهالسلام مرا رها کرد و به سوی آن بانو رفت. چون پرسیدم که آن زن کیست؟ گفتند: زينب دختر امير المؤمنين عليهالسّلام بود كه آن حضرت را مىخواند و مىفرمود:
📋 إلیٰ اَینَ تَمضی یا قُرةَ عَینی؟
▪️ «اى روشنى ديده من! كجا بودی؟ »
🥀 و آن حضرت مراجعت فرمود و من برگشتم و هر وقت که به ياد آن حضرت و حال او میافتم، گریهام میگیرد.
📚الانوار النعمانیه ج٣ ص٢۵٢
📚معالي السّبطين ج٢ ص١
@ghasemnemati_ir
#مصائب_شام
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
◾️مصیبتی لطیف و جانسوز از عطش حضرت سکینه سلاماللهعلیها در شهر شام...
درنقلی آمده است:
در شهر شام هنگامی که نگاه حضرت زینب سلاماللهعلیها به حضرت سکینه سلاماللهعلیها افتاد که از شدت تشنگی و حزن نزدیک بود که روحش از بدنش جداشود، به سمت زنان شامی رفت وفرمود: از شما کسی هست که این یتیم را سیراب کند؟همانا او از شدت عطش نزدیک است جان بدهد.
فَإذًا بإمرَأةٍ فی یَدِها کأسٌ مملوٌّ مِنَ الماءِ فَقالَتْ :
▪️ناگهان زنی آمد و در دستان خود کاسهای پر از آب آورد و گفت:
خُذ هذا فاسقیهِ لَعَلَّ اللهَ تعالی لایَیتمُ أولادیَ وأن لایَجعَلَهم أسیرًا ولاغریباً
▪️ بگیر این را و او را آب دِه؛ امید است که خداوند اولاد من را یتیم نکند وایشان را اسیر وغریب قرار ندهد.
🩸وقتی حضرت سکینه سلاماللهعلیها این صحنه را دید، خاطرات گذشته و عزت و جلالی را که داشت، به یاد آورد و چنان فریادی کشید که نزدیک بود زمین و زمان بهم بریزد تا اینکه زینب کبری سلاماللّهعلیها آمدند و او را تسلی خاطر دادند.
📚 بحرالمصائب،ج۸،ص۳۲
@ghasemnemati_ir
#تاریخ_مستند
#مقتل_مستند
#ماه_صفر
⚫️ شطرنج بازی و شرب خمرِ یزید لعنه الله، نزد سر مطهر #سیدالشهدا سلام الله علیه
«جلس يزيد عليه اللعنة يلعب بالشطرنج و يذكر الحسين و اباه و جده و يستهزئ بذكرهم....»
✍🏻 علامه مجلسی رحمه الله مینویسد:
شیخ صدوق رحمه الله (در عيون اخبار الرضا علیه السلام) به اسنادش از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است:
وقتی سر مطهّر امام حسین علیه السّلام را به مجلس یزید پلید آوردند، مجلس شراب آراست و با ندیمان خود شراب زهر مار میکرد و با ایشان شطرنج بازی میکرد و شراب به یاران خود میداد و میگفت: بیاشامید که این شراب مبارکی است که سرِ دشمن ما نزد ما گذاشته است و دلشاد و خرّم گردیدهایم. سپس ناسزا به امام حسین و پدر و جدّ بزرگوار او صلوات اللَّه علیهم میگفت و هر مرتبه که در قمار بر حریف خود غالب میشد، سه پیاله شراب زهر مار میکرد و تهِ جرعه شومش را در پهلوی طشتی که سر آن سرور را در آن گذاشته بودند میریخت!!!!! پس هرکس که از شیعیان ماست، باید که از شراب خوردن و شطرنج اجتناب نماید که کار دشمنان ماست، و هرکس در وقت نظر کردن به شراب یا به شطرنج صلوات فرستد بر امام حسین و لعنت کند یزید و آل زیاد را، حق تعالی گناهان او را بیامرزد هرچند به عدد ستارگان آسمان باشد.
📓جلاء العیون، صفحه ۷۳۲
@ghasemnemati_ir
#مصائب_شام
#تاریخ_مستند
#مقتل_مستند
◼️ از ورودی شهر شام تا کاخ یزید ملعون...
آن روزی که اسراء را وارد شهر شام کردند، روز چهارشنبه ای بود....
و كان خارجُ البَلَدِ مِن كَثرَةِ الخَلائِقِ كعَرصَةِ المَحشَرِ يَموجُ بعضُها في بَعضٍ.
▪️بیرون از شهر، چنان مردم شام ازدحام کرده بوده که گویی صحنه محشر اتفاق افتاده بود به طوری که بعضی روی بعضی دیگر، موج میخوردند.
اول صبح، به وقت سپیده دم،سرهای مقدس واسرا را وارد شهر کردند اما از کثرت ازدحام، وقت ظهر بود که اسرا با خستگی شدید، به گونه ای که بدن و مفاصل هر انسانی از دیدن آن ها به لرزه در می آید،آنها به در کاخ یزید ملعون رسیدند.
📚نفس المهموم، ص ۴۳۲
📚معالي السّبطين،ج ۲ ص۱۴۱
📚مقتل الحسين عليه السّلام مقرم ص ۴۴٧
@ghasemnemati_ir
#مصائب_شام
#تاریخ_مستند
#مقتل_مستند
◼️ پانصد هزار نفر در شهر شوم "شام" به تماشا آمده بودند...
... و در دروازهٔ شهر شام سه روز اسراء آل الله را بازگرفتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيينها بستند به گونه ای كه كسى تابحال چنین نديده بود.
ثُمَّ اسْتَقبَلَتْهُم مِن أهلِ الشّامِ زهاءُ خمس مِائَةَ ألفٍ مِنَ الرِّجالِ و النّساءِ مَعَ الدُّفوفِ، و خَرَجَ أُمَراءُ النّاسِ مَعَ الطُّبولِ و الصُّنوجِ و البوقاتِ
▪️قريب پانصد هزار مرد و زن با دفها و اميران ايشان طبلها و كوسها و بوقها و دهلها بيرون آمدند
و كان فيهم أُلوفٌ مِنَ الرِّجالِ و الشَّبّانِ و النِّسوانِ يَرقِصونَ و يَضرِبونَ بالدَّفِّ و الصَّنجِ و الطَّنبورِ، و قد تَزَيَّنَ جَميعُ أَهلِ الشّامِ بأَلوانِ الثّيابِ و الكُحلِ و الخَضابِ
▪️ چند هزار مردان و جوانان و زنان رقص كنان با دف و چنگ و طبل زنان استقبال كردند. همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سرمه در چشم كشيده و لباسهای زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند.
📚كامل بهايى،ج ۲/ ص۲۹۲- ۲۹۳
📚نفس المهموم، /ص ۴۳۲
@ghasemnemati_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا صاحب الزمان
تمام حاجتم این است با دلی پر درد
تورا به حق اسیریِ عمه ات بر گرد...
#صاحب_عزا
#امام_زمان_عج
@ghasemnemati_ir
دست از سرم بردار من بابا ندارم
پ ن : همه امشب و فردا دست به دامان این نازدانه شویم و خدا را به آبروی این بی بی سه ساله قسم دهیم انشاءالله در امر فرج امام زمان ارواحنا فداه تعجیل بگرداند .
الهی بحق رقیه (س) عجل لولیک الفرج
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#پنجم_صفر
#کربلای_معلی
#دمشق_القديمة
#خرابه_شام
#دست_از_سرم_بردار_من_بابا_ندارم
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#سیدامیرحسینی
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
@seyyedamirhoseini
https://www.instagram.com/reel/C-cUZK0oS4O/?igsh=N3k0eGV1YXo3aDdp
#نشر_حداکثری
❗️ اثبات وجود مقدسه حضرت رقیه سلام الله علیها
🔺 جدیدترین سند مرتبط با شهادت حضرت رقیه(سلام الله علیها)
📜 نسخه نایاب کتابخانه سلیمیه شهر ادرنه ترکیه | #قرن_پنجم_هجری_قمری
🔻 قاسم بن محمد بن احمد مأموني(م حدود ۵۰۰ق) در السنی فی قتل أولاد النبی(صلوات الله علیه و آله) در این کتاب در بیان حالات یکی از دختران حاضر در کاروان اسرا مینویسد:
▪️ «انّ یزید لمّا أنزل آل النبی بیتاً من بیوت داره کان فیهم صبیة... ابنة أربع سنین، وکانت مشتاقة إلی ابیها، وکانوا یکتمون ذلک عنها... فانتبهت من منامها فی الهاجرة وقالت: یا امّاه رأیت أبی فی المنام... وأین هو؟ فصیحن بأجمعهنّ. فبعث إلیهنّ یزید أن یسألهنّ؛ وذلک أنه کان فی مقیله فانتبه لصحیهنّ، فسألهنّ فقلن: إنّ هذه الصبیة رأت أباها فی المنام، وقصصن علیه القصة. فأخبره بذلک وأمره اللعین بطرح رأس أبیها فی حجرها. فعلوا کذلک فصاحت: ما هذا؟ فقالوا: رأس أبیک. ففزعت الصبیة و فاضت و ماتت».
📚 نسخه خطی السنی فی قتل أولاد النبی(صلوات الله علیه و آله) منتسب به مأمونی صاحب کتاب الحاویة، کتابخانه سلیمیه ادرنه ترکیه، ص۱۰۴
@ghasemnemati_ir