غزل 2
امام رضا(ع)
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غم دیده آمدم که تو غم خوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف خریدار من شوی
خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو
دل خسته آمدم که مددکار من شوی
هر طور راحتی، بزن، اما نمی روم
این بار آمدم که فقط یار من شوی
من ورشکستهٔ گنهم، می شود شبی
یوسف شوی و گرمی بازار من شوی
عمرم به باد رفته به داد دلم برس
من آمدم که مونس من یار من شوی
آقاییم همیشه ز سلطانی شماست
یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی
خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین
گویا که از وفا تو گرفتار من شوی
پیچیده باز در حرمِ تو صدای من
دست شماست روزیِ کرب و بلای من
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
غزل 5
یاامام رضا
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته
جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته
پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی
من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت
بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته
درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد
صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت درمیان دوستانم ریخته
آخرماهی جواب ناله هایم رابده
جان بابای غریبت کربلایم رابده
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
غزل 6
اشعار مناجات با امام رضا (علیه السلام)
ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس
در همین حد که نمودی نظری ما را بس
حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی
از گرفتاری ما باخبری ما را بس
مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی
بار افتاده ی ما را بخری ما را بس
شوری اشک ، چشیدم و نمک گیر شدیم
داده ای نیمه شب چشم تری ما را بس
ناخداگاه مقیم در میخانه شدیم
جای دادی به گدایی گذری ما را بس
فاطمه دید و پسندید و خرید این همه عمر
با تولّای علی شد سپری ما را بس
شیعه حیدر کرار شدیم و برِ ما
همسر فاطمه کرده پدری ما را بس
بوسه دارد کف نعلین علی که نورش
می کند در رخ ما جلوه گری ما را بس
جان ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده
یک سفر کرببلا هم ببری ما را بس
همه را مثل جوادت تو بغل می گیری
چقدر خوب تو کردی پدری ما را بس
عاقبت حاجت ما نیز روا خواهد شد
خاک ما گوشه ای از کرببلا خواهد شد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
شعر شهادت امام رضا (ع)
آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش
یعنی امروز ست روزِ نالههایِ آخرش
هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت
میکشد خود را به سویِ خانه مثلِ مادرش
رویِ خاکِ کوچه دنبالش اگر دقت کنی
بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش
او زمین میخورد و میخندید بر حالش عدو
این هم ارثی بود که برده ز جدِّ اطهرش
صحنۀ جان دادن او روضۀ مستوره شد
حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش
بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن
خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش
یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت
از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش
کربلا بابا رسید امّا پسر افتاده بود
قلبِ شاعر آب شد در این سه بیت آخرش
هر چه قدر آغوش خود واکرد اکبر جا نشد
تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش
تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت
از چه آمد دست بر سر بین لشگر خواهرش
آنکه حتّی تارِ مویش را ندیده جبرئیل
دست بُرده بر سرِ نعش علی بر معجرش
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
غزل 7
ای که مرآت خدایی مددی حضرت سلطان
معدن جود و سخائی مددی حضرت سلطان
هر گدائی که به سویش بنمایی تو نگاهی
رسد آخر به نوایی مددی حضرت سلطان
تو نگفته بدهی حاجت و این رسم رئوف است
مهد احسان و عطایی مددی حضرت سلطان
چه شهیدان که گرفتند برات از حرم تو
که حبیب شهدایی مددی حضرت سلطان
روضههای سحر کوی تو دارد چه صفایی
صاحب هر چه بکائی مددی حضرت سلطان
قبله ی کعبه تویی جملۀ شاهان سگ کویت
کی تو حج فقرایی مددی حضرت سلطان
پرچم سبز سر گنبد تو هادی عشق است
چون کند قبله نمایی مددی حضرت سلطان
تحت آن قبه ی زردت که بود عرش الهی
گریه دارد چه صفائی مددی حضرت سلطان
بی خود از خود شده دل هر دمی آید به حریمت
بشود کرببلائی مددی حضرت سلطان
زیر ایوان طلایت چو نجف غرق غرورم
شهریار دو سرائی مددی حضرت سلطان
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
نوحه امام رضا به سبک سردار غریب
باتوشدحسینی.رنگ و بوی ایران
مدیون توهستیم.ای شاه خراسان
به جان جوادت . برماکن نگاهی
انظر یبن زهرا . بر یک روسیاهی
واویلا واویلا
افتادی به حجره . با لبهای عطشان
جای اشهدخود . میگویی حسین جان
جان دادی اگرچه . بالبهای خونین
کی شد سینه تو . با یک چکمه سنگین
واویلا واویلا
گفتی تا بنی . فرزندت رسیده
برروی لب تو . لبهایش کشیده
اما کربلا شد . بابایی زمین گیر
صورت روی صورت . شد ارباب ما پیر
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
تو شاه ما گدا . امام با وفا
سلطان مهربان. علی موسی الرضا
قبله ما شده
پرچم گنبدت
سلامی می دهیم
به سوی مشهدت
مولانا یارضا
بر رویت بسته ای.درهای حجره را
گفتی با چشم تر.ای جوادم بیا
جوادت آمده
بوسد لبهای تو
لرزد افتاده چون
بر دست و پای تو
مولانا یا رضا
کربلا یک پدر . زانو زد قدکمان
می نهد صورتش . بر صورت جوان
پاسخ ناله اش
لشگری کف زدند
جوانان حرم
با عبا آمدند
مولانا یا رضا
۳ مهر ۱۴۰۱
شور امام حسن علیه السلام
به سبک
وصلی الله و علی الباکین علی الحسین عطشان
حسن ای آقا _عزیز زهرا_کریم آل الله
زبس می بخشی _نگین عرشی_امام ثارالله
ز بس تنهایی_نداری جایی _برای سوز و آه
پا به پای حق -تو کرم داری
این کرم رو تا -محشرم داری
تو دل نوکر-ها حرم داری
ای حسن جانم
از اون روزی که _دیدی تو کوچه_زمین خورده مادر
می لرزید دستات_جلوی چشمات_شده خاکی معجر
توواون گیر و دار_به سنگ دیوار_چه بد خورده باسر
با یه ضربه شد-هر دو گوش پاره
رو زمین افتاد-دوتا گوشواره
بعد از اون دیگه-شدی بی چاره
ای حسن جانم
مسیری باریک_یه وقت شدتاریک _جلوتون تا سد شد
یه هو سیلی زد_گذاشت پا نامرد_روی چادر رد شد
الا با غیرت_کبود شد صورت_برات خیلی بد شد
چشمای مادر-بعد از اون تاره
جای یک صورت -روی دیواره
بردن مادر-درد سر داره
ای حسن جانم
حالاتوی تشت _ورق هابرگشت _چه حرفاریخت بیرون
می گفتی لا یوم_به پیش زینب_بالب های پر خون
میشه دلواپس_غریب و بیکس_اسیر و سرگردون
مجلسی توو شام-جای زینب شد
صورت آقا -نامرتب شد
خیزران کوب اون-صورت و لب شد
ای حسن جانم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
زمینه سبک یاابتا...
من چه کنم ؟ تواین شهرغربت بی یاورشدم
من چه کنم؟اگرچه سلطانم بی لشگر شدم
من چه کنم ؟ به چشم تر مهمون مادر شدم
بین کوچه چون . مادرم زهرا
بالب خونی . افتادم از پا . آه و واویلا
تا یه قدم میرم زمین میخورم وای مادرم
میچرخه کوچه ها به دور سرم وای مادرم
مسیر کوچه ها رو تار میبینم وای مادرم
پهلوم و میگیرم زمین میشینم وای مادرم
ازرو سرم . عبا افتاده
لرزه به این . پاها افتاده
لبام که از . صدا افتاده
وای رضا عزیز زهرا
ای پسرم . بیا که دارم دست و پا میزنم
ای پسرم . بیا که اسمتو صدا میزنم
ای پسرم . سرم و روی این خاکا میزنم
روی این خاکا . سرمیزارم من
یادعاشورا . روضه دارم من .روضه دارم من
رو سینه من کسی پانذاشته ای پسرم
زیرگلوم خنجری جانذاشته ای پسرم
بابات بااونکه تک وتنها جون داد ای پسرممحاسنم دست کسی نیفتاد ای پسرم
ای پسرم چشام میسوزه
ای پسرم لبام میسوزه
ای پسرم چشام میسوزه
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
مثنوی شهادت امام رضا علیه السلام
زانویِ خسته اش تکان میخورد
پیکرش را کشان کشان میبُرد
چند باری میانِ راه،افتاد
گفت یا فاطمه به راه افتاد
هردو دستش به پهلویش دارد
عرقِ سرد بر رویش دارد
تا که لرزه به پیکرش افتاد
وای،عمامه از سرش افتاد
تار می دید دیدگان ترش
گوئیا ریخته بهم جگرش
با لبِ آستین چنان زهرا
پاک میکرد خونِ لبها را
برزمین میکشید پایش را
جمع میکرد هِی عبایش را
یک نگاهی به دور وبر انداخت
اشکی از دیدگانِ تر انداخت
تا که بر آستانِ حجره رسید
جگرش پاره بود ناله کشید
کاسة صبرِ عالمین شکست
همه درهایِ حجره را تا بست
زیر لب گفت : آه «أین جواد»
سرِ پا بود یک دفه افتاد
فرش ها را یکی یکی تا زد
تا گلویش لباس بالا زد
سینه اش را به خاکِ سرد گذاشت
یک مزاحم به رویِ سینه نداشت
گردوخاکی بپاست در حجره
صحنة کربلاست در حجره
دست وپا میزد وکنار ِ تنش
نیزه جا وانکرد در دهنش
کربلا جَدِ او چه بد جان داد
وسط نیزه دارها افتاد
یک نفر زد لگد به پهلویش
یک نفر پا گذاشت بر رویش
یک نفر آستین خود تا زد
گوشه هایِ رداش بالازد
رویِ کُرسیِ عرش زانو زد
پنجه اول میانِ گیسو زد
خنجرش را گذاشت زیرِ گلو
وحده لااله الاهو
این گلو جایِ بوسة نبی است
حرز آن اشکهایِ زینبی است
هرچه خنجرکشید و باز کشید
جایِ لبهایِ خواهرش نبُرید
روضه را تا کنار عرش کشاند
وای ،جسمِ حسین برگرداند
گیسویِ مادری بهم می ریخت
حالتِ حنجری بهم می ریخت
کار بالاگرفت ای مردم
وای از ضربة دوازدهم
شکل رگها که نامرتب شد
این سخن دلخوریِ زینب شد
کاش در بین تان مسلمان بود
ذبح ِ از پشتِ سر حلال نبود
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱
شهادت امام رضا (ع)
نوحه
)به سبك منم آواره بین کوفه(
سلام ای سلطان خراسان ، نگاهی کن سوی گدایان
حریمت قبله گاه ایران ، رضا جان
بهشت ما صحن و سرایت ، فدای ایوان طلایت
تو آقایی و ما گدایت ، رضا جان
یا سلطان ، علمدار زهرا تو در ایرانی
تو مشگل گشای گرفتارانی ، ز بس مهربانی
دخیلک یا مولا ابالجواد
روزی ما را زهرا دست تو داد
چه منتی بر ایرانیاین نهاد
یابن الزهرا سلطان ابالحسن
**
میان راه خود مکرر ، زمین میخوردی مثل مادر
لبانت خاکی گشته آخر ، رضا جان
مکش روی خاک این عبایت ، گرفته خون راه صدایت
چرا میلرزد دست و پایت ، رضا جان
واویلا ، شده صورتت همچون زهرا
کشیدی به روی زمین پایت را تو داری تماشا
میان حجره کم دست و پا بزن
چکیده خون ها از گوشه ی دهن
کمی بگو از دیوار و در سخن
یابن الزهرا سلطان ابالحسن
**
میان حجره پا کشیدی ، در اوج غربت که خمیدی
به سینه یک چکمه ندیدی ، رضا جان
لگد به پهلویت نخورده ، کف پا بر رویت نخورده
دگر پنجه مویت نخورده ، رضا جان
کربلا ، تنی با نوک نیزه زیر و رو شد
یکی نیزه اش در دهان فرو شد ، پر از خون گلو شد
به روی پیکر با خنده پا گذاشت
پاشنه ی پا بر آن سینه جا گذاشت
سر بریده بر نیزهها گذاشت
یابن الزهرا سلطان ابالحسن
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا
۳ مهر ۱۴۰۱
روضه از زبان علی بن موسی الرضا علیه السلام
جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب
زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب
تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست
پیرُهن از تن ِ بیسر شده در آوردند
بی کفن در وسط دشت رهایش کردند
حرمت مهریه مادر ِ سادات شکست
آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست
جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند
مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید
با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید
خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟
پای خود را زلبان پسرم بر دارید
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
۳ مهر ۱۴۰۱