نوحه شب اول حضرت مسلم (ع)
منم آواره بین کوفه – شدم بیچاره بین کوفه
لبم شد پاره بین کوفه – ( حسین جان )
کشیده کارم بر سر دار – خداحافظ ای شاه بی یار
قرار ما در بین بازار ( حسین جان )
سردارم – ولی خسته و بی کس و بی یارم
زروی تو آقا خجالت دارم – کجایی نگارم
میا به کوفه شد ذکر آخرم
به راه زینب افتاده این سرم
مرا دعا کن ای حاجی حرم
(( یابن الزهرا کوفه میا حسین ))
سفیر شاه کربلایم – به درد و غربت مبتلایم
شده شهر کوفه منایم ( حسین جان )
تماشایی شد ماجرایم – اسیر قومی بی وفایم
پریشان بین کوچه هایم ( حسین جان )
واویلا – کجایی ببینی تو احوالم را
تن بی سرم روی خاک صحرا – فدای تو آقا
نشیند اینجا بر نیزه ها سرت
دل نگرانم بر حال خواهرت
شود به کوفه آواره دخترت
(( یابن الزهرا کوفه میا حسین ))
ببین خون ریزد از لبانم – نشان نیزه بر دهانم
خودم را هر سو میکشانم ( حسین جان )
ببین آشفته گیسوانم – دهد با پا دشمن تکانم
نمانده سالم استخوانم ( حسین جان )
واویلا – میان مسیر و گذر افتادم
به زیر لگدهایشان جان دادم – برس تو بدادم
سرم بروی دروازه نازنین
کشیده جسمم شد روی این زمین
تو برقناره از پا تنم ببین
(( یابن الزهرا کوفه میا حسین ))
رسد روزیکه قحط آب است – پریشان گیسوی رباب است
علی اصغر در پیچ و تاب است ( حسین جان )
دل زینب در اضطراب است – رخت از خون لب خضاب است
سرت بین بزم شراب است ( حسین جان )
واویلا – لبت را به بازی بگیرد دشمن
به غارت رود پیکر و پیراهن – شبیه تن من
بریزد اینجا گیسوی تو به هم
به زیر نیزه پهلوی تو بهم
شده گسسته ابروی تو زهم
(( یابن الزهرا کوفه میا حسین ))
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
زمينه نوحه شب اول حضرت مسلم (ع)
چيکار کنم ميون کوفه خيلى تنها شدم
چيکار کنم اسير دست اين نامردا شدم
چيکار کنم اخه شرمنده از تو اقا شدم
سوختم و ساختم با غم دلدار
سرميزارم بر گوشه ديوار خسته و بى يار
به حق خاک چادر مادرت کوفه نيا
تو رو قسم به حرمت خواهرت کوفه نيا
تو را قسم به غيرت علمدار کوفه نيا
خواهرت و نکش ميون بازار کوفه نيا
کوفه ميا ميگم من دلخون
کوفه ميا ميشى سرگردون
کوفه ميا ميگم بى سامون
واى حسين ميا به کوفه
بند2
اگه مياى يه فکرى کن براى قحطى اب
اگه مياى يه فکرى کن براى طفل رباب
اگه مياى يه فکرى کن براى بزم شراب
بى کفن موندم توکفن بردار
تا نشى عريان پيروهن بردار پيروهن بردار
با لب تشنه سرم و بريدن کوفه ميا
پيکرم روى زمين کشيدن کوفه ميا
تمام موهات و به هم ميريزن کوفه ميا
بعد رو سر اهل حرم ميريزن کوفه ميا
کوفه ميا جوونه اکبر
کوفه ميا ميشى بى ياور
کوفه ميا عزيزه خواهر
واى حسين ميا به کوفه
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
السلام علیک یا سفیرالحسین یا مسلم بن عقیل
خدا کند که از این ره امیر برگردی
ز قبل آن که شوی بی سفیر برگردی
دعا کنم که خدا در دل تو اندازد
که هرچه زودتر از این مسیر برگردی
ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت
به نزد مادر تو سر به زیر برگردی
به استخوان شکسته تو را قسم بدهم
به حق ((جابرالعظم الکسیر)) برگردی
به نازکی گلوی علی کنی رحمی
نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی
ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه
یگانه رازق طفل صغیر برگردی
ز قبل آنکه شود دختر سه سالۀ تو
به بوسه ای ز لبان تو پیر برگردی
خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته
ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی
قسم به قامت رعنای شیر ام بنین
قسم به غیرت مردی دلیر برگردی
ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر
میان کوچه و بازار اسیر برگردی
ز قبل آنکه کند وقت دفن تو پسرت
تن تو جمع میان حصیر برگردی
ز قبل آنکه بچیند یکی یکی دشمن
به نیزه رأس صغیر و کبیر برگردی
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه شب اول حضرت مسلم (ع)
شدم آواره به کوفه – پریشان حال و غریبم
کجایی سالار زینب – میا کوفه ای حبیبم
حسین جان – سر دارالعماره
ندارم – دگر من راه چاره
سلامت – دهم با هر اشاره
تمام حرفم جز این سخن نیست
بگو زینب در کوفه کفن نیست
من این شهری که دیدم حسین جان – جای زن نیست
حسین جان میا کوفه حسین
گرفتاره کوچه هایم – گرفته بغضی گلویم
که برده این بی وفایی – به پیش تو آبرویم
حسین جان – پر از خون شد دهانم پریشان – تمام گیسوانم
خودم را – به هر سو میکشانم
سفیرت ذبیحِ بالقفا شد
تنم بر خاک کوچه رها شد
ببین تشییعِ جسمم به زیر – دست و پا شد
حسین جان میا کوفه حسین
سخن از ضرب عمود و – سخن از چشم علمدار
از آن ترسم خواهر تو – تماشاگردد به بازار
حسین جان – میاور خواهرت را
به قاتل – مده موی سرت را
در آور – خودت انگشترت را
برای قتل تو نقشه دارند
لباسه کهنه از تن در آرند
به پیش چشم زینب به سینه – پا گذارند
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
یا امام باقر علیه السلام
من پنجمین ولی خداوند قادرم
همنام مصطفی و ملقب به باقرم
گنجینه ی علوم الهی است سینه ام
از نسل سفره دار کریم مدینه ام
مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم
با یک نظر ز کار گره باز می کنم
قبل از تهجد شب آن عشق بازی ام
شهر مدینه شاهد سائل نوازی ام
همیان به دوش کوچه ام و ذره پرورم
ناز گدای شهر به یک غمزه می خرم
بانی روضه های غروب منا منم
پرچم به دوش ماتم کرببلا منم
من شاهد مصیبت عظمای عالمم
من شاهد غریبی آقای عالمم
سجاد زاده ام پسر مرد گریه ام
من آشنای غربت هم درد گریه ام
با چشم خویش واقعه ایی دیده ام عجیب
احرام بسته، قافله ایی دیده ام غریب
با حاجیان فاطمه تا همسفر شدم
از سرّ عشق بازی حق با خبر شدم
آنان به کوی نسل الهی قدم زدند
زیباترین منای خدا را رقم زدند
دیدم که آب تحفه ی نایاب می شود
کودک چگونه تشنه و بی تاب می شود
دیدم چگونه جسم جوان خرد می شود
شخصیت امام زمان خرد می شود
دور امام نیزه و شمشیر دیده ام
در گودی گلو اثر تیر دیده ام
دیدم مفاصلی که ز هم دور می شود
شاهی به ضرب نیزه ایی منحور می شود
خنجر به دست شمر به گودال می رود
زهرا کنار پیکرش از حال می رود
چکمه به پا به جانب مقتل دوید وای
روی ضریح سینه ی جدم پرید وای
این جا به بعد مهر سکوتی بر این لب است
گودال بوسه گاه خصوصی زینب است
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
اشعار حضرت مسلم علیه السلام
هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو
به فَدایِ پرِ قنداقِ علی اصغرِ تو
می زنم دست بروی دست چکاری کردم
با چه رویی بشوم روبرو با مادر تو
حاضرم بر سر بازار به خیرات روم
ننشیند پَرِ خاکی به سرِ خواهرِ تو
بر سر من ، همه تفریح کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگِ گُلِ دختر تو
از همین جا همه تقسیم غنائم کردند
در کمینند به تاراج برند لشگر تو
ترسم این است که گرفتار شوی در گودال
می شود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو
هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد
باز تر میشود این پاره گیه حنجر تو
در دل کوفه بود بغض علی پس بردار
یک عبایی که بود کاشانه ی اکبر تو
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل مصیبت حضرت مسلم
در وادی حسین مجال کلام نیست
جز با کلام خون به مسیرش پیام نیست
با ترس جان، هر آن که قدم زد درین طریق
والله راه عاشقی اش مستدام نیست
با خون به صفحه عرفات دلم نوشت
راه وصال جز به شهادت تمام نیست
عشق و بلا ز روز ازل هم پیاله اند
زیرا به جز بلا قدحی بین جام نیست
در زیر جامه ها همه شمشیر بسته اند
این کار، هتک حرمت بیت الحرام نیست؟
گویا کسی نبود که گوید به حاجیان
آیا بریدن سر حاجی حرام نیست؟
یا وقت ذبح نیست کسی تا کند سوال
این صید زیر دست تو خشکیده کام نیست؟
این درس مسلم است که پایان عاشقی
جز سر جدایی علنی روی بام نیست
محبوب در حجاز و سفیرش به روی بام
راه وصال این دو به جز یک سلام نیست
سر روی نی تنش به روی خاک کوچه ها
میخ قناره جای سفیر امام نیست
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
شب اول حضرت مسلم علیه السلام
اسمون عزاداره ابر گریه می باره
وقت ماتم یاره دل ها بی قراره
آقامون دور از وطنه اسیر رنج و محنه2وای وای وای
مادرش بر سر میزنه میگه حسین بی کفنه2وای وای وای
غریب مادر یا حسین
این منم گدای تو یار اشنای تو
گریه میکنم یاد کرب و بلای تو
خون تو رگهام یا حسین سید و مولام یا حسین وای وای وای
از دستای با کرمت شیش گوشه میخوام یا حسین وای وای وای
غریب مادر یا حسین بین کوفه بی یاور یک امیر بی لشگر
ناله میزنه دلبر با یک دل مضطر
بر سر دارم چه کنم؟ یاری ندارم چه کنم؟ وای وای وای
شرمنده مادرتم چاره ندارم چه کنم؟ وای وای وای
غریب مادر یا حسین
اهل این زمین پستن در به روی من بستن
با کمال نامردی حرمتم شکستن
خاک عزا به سر من شکسته بال و پر من وای وای وای
بی سر شده غرق به خون در کوچه ها پیکر من وای وای وای
غریب مادر یا حسین
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل ۱
یا اسمع السامعین*یا ابصر الناظرین*یا اسرع الحاسبین*یا ارحم الراحمینیا حافظ کل غریب*یا مونس کل وحید*یا ناصر کل مظلوم*یا حافظ کل مسافر*یارب البیت الحرام*یا رب الشهر الحرام*یا رب البلد الحرام *یا رب الرکن و المقام*یا رب المشعر الحرام*یا رب المسجد الحرام
یاصاحب الزمان (عج)
خوش بحال عاشقی که با تو مَحرَم می شود
روزیِ چشمانِ او فیضی دمادم می شود
عاقبت هر کس دلش را شستشو داد از گناه
چشمهایش چشمة جوشانِ زمزم میشود
پلکهایت باز کن درهایِ رحمت را مبند
بی نگاهِ تو دل ِ ما خانة غم میشود
در سر و رویم شده پیدا کمی مویِ سپید
فرصت دیدار دارد گوئیا کم میشود
دلبرِ احرام بسته،لیلی ِ خیمه نشین
چون خمِ مویِ تو قامت هایمان خم میشود
این پیامِ ملت ما بود بر آل سعود
پاسخِ ما بر شما سیلیِ محکم می شود
تاقیامت مثلِ آن پیراهن غارت شده
حولة خونینِ این حُجاج پرچم می شود
بر مشامم میرسد هر لحظة بویِ کربلا
مادری آمادة ماهِ مُحرم می شود
مجلسِ روضه بهشت ماست بر زهرا قسم
زندگی بی گریه مانند جهنم می شود
سفره دارِ گریه بر ارباب شخصِ فاطمه است
مادرت صاحب عزایِ ذبحِ اعظم می شود
تاسحر مسلم میانِ کوچه ها آواره بود
اینچنین غربت گریبان گیر آدم می شود
زیر لب میگفت : جان مادرت کوفه میا
روزیِ زینب در اینجا درد وماتم می شود
دخترِ زهرا که جایش کوچه و بازار نیست
دارد اسباب پذیرایی فراهم می شود
ماجرایِ کوچه اینجا بر سرم تکرار شد
گیر کردن زیرِ پا سهم شما هم می شود
گوشة گودال،جایِ تنگ،زیرِ دست وپا
دنده ها اینگونه شکلش نا منظم می شود
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل ۴
یا صاحب الزمان عج الله
این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام
منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام
آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام
هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد
چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام
به گمانم که قرار است نبینم رویت
با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام
درد، بالاتر از این نیست برایم انگار
دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام
خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند
به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام
همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام
به تو و گریه هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام
چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل ۲
یا صاحب الزمان عج الله
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
حجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا
با گریه کردن این دل من زنده می شود
دل مرده آمدم که تو احیا کنی مرا
اسباب زحمت تو شده اين گدا ولي
هرگز مباد از سر خود وا كني مرا
تو سفر دار گریه ي ماه محرمی
چشمی پر اشک میشوم اهداکنی مرا؟
بيت الحرام سينه زنان خاک كربلاست
دارم اميد ، مُحرم آنجا كني مرا
همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی
خاک قدوم اکبر لیلا کنی مرا
اي روضه خوانِ تنگِ غروب منا بيا
پرچم به دوش ماتم كرب و بلا بيا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib