باعرض سلام و احترام خدمت همه نوکران و ذاکران آل الله نماز اول ماه دورکعت رکعت اول حمدو30مرتبه توحید و در رکعت دوم حمدو30مرتبه قدر و درآخرصدقه انشاالله این نوکری های بااخلاص زمینه ساز ظهورحضرت ولیعصر عجل الله باشد.
التماس دعا
یاعلی مدد
@karimegharib
یااباعبدالله
همیشه اول هرماه افضل الاعمال
سلام برسر بالای نیزه ها دادم
قسم به زلف پریشان تو روی نیزه
هلال دیدم و یاد هلال افتادم
زتشنگی ترک افتاده بود بر لب تو
کنار راس تو باخنده آب میخوردند
به روی صندوق حمل سر تو هرشهری
به پیش دیدهء زینب.... میخوردند
#قاسم_نعمتى
@karimegharib
⚜السلام علیک یا فاطمه الزهرا⚜
🚩 پنج شب اقامه عزای مادر سادات
حضرت زهرا سلام الله علیها
یادبود کنیز حضرت زهرا سلام الله علیها
💐«حاجیه خانم ابوالحسنی»💐
سخنران :شیخ محمدحسین طوغانی
شیخ محسن مقصودی
مداحی ذاکرین اهل بیت علیهم السلام
🕰یکشنبه تا پنجشنبه 26تا30آذر ماه
ساعت ۱۹
🕌شهرری خیابان ابن بابویه کوچه شهید صادقی پلاک پرچم کهف الحسن علیه السلام
رفتی تو و کسی به علی تسلیت نگفت
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
🗺 موقعیت مکانی :
https://maps.google.com/maps?q=35.599574,51.44247
اشعار قاسم نعمتی
🗺 موقعیت مکانی : https://maps.google.com/maps?q=35.599574,51.44247
انشاءالله شب دوم روضه کهف الحسن علیه السلام مشرف شوید
#فاطمیه
#نشر_حداکثری_مصائب_فاطمی
#درددلهاباعمار
🩸ای عمّار! دست روی دلم مگذار ... تازه فهمیدم «مصیبت» یعنی چه؟!
در نقلها آمده است:
وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به خاک سپرد، به خانه برگشت و چند روز از خانه بیرون نیامد و در داغ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها عزاداری مینمود.
🥀 برخی از خواصّ (سلمان و ابوذر و مقداد و...) نگران حال مولا شدند و به جناب عمار یاسر گفتند: به خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام برو و خبری از آن حضرت برای ما بیاور!
🥀 عمار گوید: من به سمت خانه مولا رفته و دقّ الباب کرده و وارد خانه شدم.
📋 فَوَجَدتُُه جالسًا فی بَیتِهِ و مَعَه وَلَداهُ الحَسنُ و الحُسین علیهمالسّلام و هُوَ مَعَ ذٰلکَ یَبکِی
▪️تا که وارد شدم، دیدم مولا علی علیهالسلام زانوی غم بغل گرفته و حسنین علیهماالسلام دو طرف آن حضرت نشستند و او گریه میکند.
🥀 عمار گوید: جلو رفته و سلام دادم و در ساعتی مقابل آن حضرت نشستم؛ سپس عرضه داشتم: اجازه میدهید سخنی را بگویم یا که ساکت بمانم؟ مولا علی علیهالسلام به من فرمود: سخن بگو!
🥀 عرضه داشتم: برای چه است که شما ما را امر به صبر در مصائب میکنید اما خودتان
اینگونه بیتاب شدهاید؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام به من فرمودند:
📋 یا عمّار إنّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَن فَقَدتُهُ لَعزیزٌ...
▪️ای عمار! آرام شدن از داغ کسی که من او را از دست دادم، خیلی سخت است!
📋 فََو اللّه یا عمّار ما أحسَستُ بِوَجَعِ المُصیبةِ إلاّ بِوفاتِها و ما أحسَستُ بِألَمِ الفِراقِ إلاّ بِفراقِها،
▪️به خدا قسم ای عمّار! درد مصیبت را نکشیدم مگر در شهادت زهرا سلاماللهعلیها ؛ درد فراق را حس نکردم مگر بعد از جدا شدن از زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 عمار گوید:
📋 فَأبکانِی کلامَهُ و بُکاؤَه فَبَکیتُ رَحمةً لَه
▪️گریههای بیامان مولا و سخنان دردناک او، مرا به گریه وا داشت و برای او جگرم سوخت و گریه کردم.
📚المنتخب،طریحی،ص۳۵۷
#فاطمیه
#نشر_حداکثری_مصائب_فاطمیه
🩸ای عمّار! میدانی چرا قلبم دارد متلاشی میشود ؟!
در نقلها آمده است:
بعد از شهادت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها و دفن آن حضرت، روزی امیرالمومنین علیهالسلام با جناب عمار یاسر اینگونه درد دل نموده و فرمودند:
📋 يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، وَجَدتُ ضِلْعاً مِنْ أضْلاعِها مَكْسورًا
▪️ای عمار! وقتی او را روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دندهای از دندههای پهلویش شکسته است.
📋 و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ
▪️و میخ در، سینهاش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانهها سیاه بود؛
📋 و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي يا عَمّار أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةً أنْ تَنَغَّصَ عَلَيَّ عَيْشِي
▪️اما عمار! آنچه قلبم را دارد متلاشی میکند این است که فاطمه سلاماللهعلیها، تمام این جراحات را از من پنهان میکرد تا حال و روز من از درد و زخمهای او، خراب نشود.
📚الطُّرَف،سید بن طاووس،ص۳۶۴.(با اندکی تفاوت)
📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب،کفائی ص٥٥٢
@ghasemnemati_ir
#فاطمیه
#زمزمه_زمینه_حضرت_زهرا
#مصائب_فاطمیه
#بعد_از_شهادت
زهرای من زهرای من زهرا
خونه شده ،بی توعزاخونه
دنیا برام ، شبیه زندونه
حیدر بی تو ، زنده نمی مونه
با رفتنت ، خونه خرابم من
زهرا ببین ، در اضطرابم من
رو خاک تو ، ابوترابممن
پاشو ببین ، لرزش دستام و
باکی بگم ، فاطمه دردام و
کی پاک کنه ، اشکای چشمام و
چشمام خیس ، هر لحظه با یادت
توو گوشم ، ناله و فریادت
فضه رسید ، پست در به دادت
یه کابوسی ، توو خواب حسنه
انگار توو خواب ، دست و پا می زنه
صحبتش از ، سیلی دشمنه
می گه نزن ، مادرم و نامرد
انگار یکی ، غرورش و له کرد
لعنت به اون ، غارت گر خونسرد
شبها حسین ، بهونه می گیره
با تشنگی ، از طفلی در گیره
روزی میاد، لب تشنه می میره
چادر تو ، چه میاد به زینب
اشکمنو ، پاک می کنه هرشب
مادر مادر ، میخونه زیر لب
می بینمش ، یه روز تک و تنها
با چادر ، خاکی توی صحرا
قامت کمون ، غروب عاشورا
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#یلدای_مهدوی
#شب_جمعه
شب طولانی هرسال زمان بیشتر است
تاکمی فکر دعا؛ گرم عبادت باشیم
ساعتی هم که شده گوشه سجاده خویش
بنشینیم و به دنبال سعادت باشیم
شب طولانی هرسال خدا منتظر است
چشم یک عبد گنهکار کمی تر گردد
رحمت واسعه آغوش خودش واکرده
یک گنهکار مگر توبه کند برگردد
شب طولانی هر سال امان ازغفلت
چشمی آیا زدلی غمزده بارانی شد؟
شب طولانی هرسال کمی فکر کنیم
غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟!
شب جمعه است نگاه همه سوی زهراست
بوی سیب از حرم کرببلا می آید
مادری با کمری خم شده و موی سپید
بادلی سوخته از عرش خدا می آید
می زند ناله «بنی» چه بهم ریخته ای
هرچه میگردم عزیزم سر تو نیست چرا؟
هرچه می چینم عزیزم بدنت را بر خاک
قسمتِ بیشتر از پیکر تو نیست چرا؟
چونکه با ضربه و از پشت بریدند سرت
نیمی از حنجر تو روی زمین ریخته است
چون کنار تن تو معجر زینب بُردند
گیسوی خواهرتو روی زمین ریخته است
#قاسم_نعمتی
#یلدای_مهدوی
@ghasemnemati_ir
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#مثنوی حضرت ام البنین سلام الله علیها
من که از نسل دلیر عربم
امّ العبّاسم و امّ الادبم
مادر چهار یل رعنایم
من کنیز حرم زهرایم
آسمان خاک نشین حرمم
عرش در تحت لوای کرمم
معرفت مسئله آموز من است
عاشقی سائل هر روز من است
دل من محو تولّای ولیست
سِمتم خادمی بیت علیست
من سفارش شده ی زهرایم
آبرو یافته از مولایم
وه از ان روز که قابل گشتم
با در بیت مقابل گشتم
آمد آن لحظه چه خوش اقبالم
دختر شاه به استقبالم
قبله ی نور به کاشانه ی من
حرم الله کجا خانه ی من
دست بانوی حرم بوسیدم
خاک پایش به بصر مالیدم
گفتم این بیت حریم لاهوت
من کنیزم به دیار ملکوت
آمدم خادم این در باشم
خادم دختر حیدر باشم
لیک آن روز زغم رنجیدم
وای دل، صحنه ی سختی دیدم
هر دو ریحانه حق تب دارند
بین خانه حسنین بیمارند
گفت زینب به دو چشمانی تر
نذر روزه بنما ای مادر
عرق از صورتشان تا شد جمع
سوختم در غمشان همچون شمع
آنقدر خرج ولایت گشتم
مورد لطف و عنایت گشتم
تا خدا مزد ولایم را داد
که به من گل پسری زیبا داد
صاحب جنة الاحساس شدم
مادر حضرت عباس شدم
در وفا یار بلا فصل شدم
مادر فضل و ابا الفضل شدم
شوری افتاد ز عشقش به دلم
دید از فاطمه بودن خجلم
حق نمود این شرفم نقش جبین
حضرت فاطمه شد ام بنین
گفتم عباس گل ریحانی
به امیرت تو بلا گردانی
نه برادر و نه من مادرشان
من کنیز و تو غلام درشان
روزی اید که به همراه حسین
از مدینه بروی نور دو عین
چون حسینم تو خدایی گردی
عاقبت کرب و بلایی گردی
یک وصیت کنم این لحظه تو را
جان تو جان عزیز زهرا
رفتی و همره تو شادی رفت
از مدینه دگر آزادی رفت
وای زان روز که غمها برگشت
کاروان گل زهرا برگشت
جان هر دل شده بر لب آمد
بی حسین حضرت زینب آمد
گفت با من همه اسرار مگو
ماجرا های تو و بغض گلو
گفت لب تشنه سوی آب شدی
از خجالت به خدا آب شدی
گفت با قدّ کمان جان دادی
من شنیدم نگران جان دادی
تا که مشک و علمت را دیدم
دست پاک تو ز دور بوسیدم
باورم نیست سر زین وسجود
فرق عباس من و ضرب عمد
یاد تو روضه به پا می سازم
تا ابد برپسرم می نازم
نزد زهرا تو وجیه اللّهی
فانی حضرت ثار اللّهی
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#غزل_مصیبت
ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی
جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی
تنها نه دلگرمی مادر بوده ای تو
بر خاندان فاطمه روح امیدی
بر گردنم انداختی با دستهایت
زیبا مدال عزت «ام الشهیدی»
زینب کنار گوش من آهسته می گفت
هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی
از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر
بر پیکر مانیست جایی از سپیدی
یک تکه مشک پاره را تا داد دستم
فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی
از مشک معلوم است با جسمت چه کردند
وای از زمین افتادن،و از ناامیدی
باور نخواهم کرد تا روز قیامت
بی دست افتادی،به خاک وخون طپیدی
در سینه پنهان میکنم یک عمر رازم
پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir