eitaa logo
🌷اینجا همه چی قاتیه🌷
309 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
61 فایل
کانالی پر از مطالب مختلف و جذاب😋 اجتماعی،مذهبی،سیاسی،طنز،اقتصادی...😍 از دیدنش ضرر نمیکنید...بتشریفید😉👇 @ghateee eitaa.com/ghateee ارتباط با ما😊جهت انتقاد.پیشنهاد.تبادل و...👇 @Maleky1368
مشاهده در ایتا
دانلود
محسن هاشمی : مردم واگن خلوت را انتخاب کنند تا در مترو احساس خفگی نکنند ! 🤔🤔😳 +باور کنید اینا آی کیو و شعورشون خیلی بالاتر از سطح ملته اینجا دارن حیف میشن 😳ای کاش مقدمات صادراتشون به هند فراهم میشد اونجا اینارو بعنوان خدا میذارن رو چشمشون😁😂 "بهلول"
نتیجه انتخابات احساسی اینه! مردم برای خنده به پپه رای میدن و خدای نکرده یه پپه میشه رئیس جمهور یا نماینده مجلس! امین شفیعی😁
بنزین سه تومنی رو که نباید زد؛ باید بوسیدش گذاشتش رو طاقچه... 😁😁😂😂
✨✨✨✨✨ ♻️ شما به مالک اشتر رای می‌دهید یا کمیل 💢 اگر دو نفر از اصحاب خاص امیرالمومنین برای انتخابات نامزد شوند، شما به کدام یک رای نمی‌دهید؟ مالک اشترنخعی یا کمیل ؟ چرا؟ ✅ چرا به مالک اشتر رای می‌دهیم؟ در واقع سئوال مهمتر این است که چرا به کمیل رای نمی‌دهیم؟ ✅ دعای کمیل معروف رو امام علی(ع) به همین حضرت کمیل بن زیاد تعلیم داد هر دوی این شخصیت‌ها، انسان‌های خوبی هستند اما مگر انسان خوب، ضرورتا سیاستمدار و مسئول خوبی هم هست؟ هر دوی اینها، در بسیار از مراتب و مقامات شاید هم سطح باشن ✅ اما چرا به کمیل رای نمی‌دهیم؟ مسأله اینجاست. ✅تاریخ را بخوانید:👇 در سال ۳۹هـ. ق. کمیل بن زیاد از طرف امیرالمؤمین (ع) به فرمانداری شهر هیت منصوب شد. پس از مدتی خبر به وی رسید که یاران معاویه به فرماندهی «سفیان بن عوف» قصد یورش به هیت را دارند، به خیال اینکه آنها در «قرقیسا» هستند، بدون اجازه امام علی (ع) ۵۰ نیروی مسلح را برای دفاع در شهر گذاشت و خود و یارانش به طرف آنجا حرکت کرد، تا در جنگ پیشدستی کرده باشد. سپاهیان معاویه از فرصت استفاده کرده به هیت حمله کردند و به غارت پرداختند. امام علی (ع) نامه‌ای به کمیل بن زیاد نوشت و او را سرزنش کرد. ✅ ناراحتی و گلایه امام علی(ع) از کمیل: سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست و پافشاری در کاری که از مسئولیّت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل‌‌ رها کردنِ مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرز‌ها دور سازد، اندیشه‌ای باطل است. تو در آنجا پلی شده‌ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتی داری که در کنار تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می‌توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می‌توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می‌کنی، و نه امام خود را راضی نگه می‌داری ✅ اما نظر امام علی(ع) در مورد مالک اشتر: «مالک! مالک چه بود! به خدا اگر کوه بود، کوهی بود جدا از دیگر کوه‌ها و اگر سنگ بود، سنگی بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد. خدا رحمت کند مالک را، او برایم چنان بود که من برای رسول خدا ص بودم. آدم خوب بودن دلیل بر نماینده، رییس جمهور یا سیاستمدار خوب بودن نیست. حکومت اسلامی، مالک اشتر می‌خواهد. مالک اشتر سپر بلای علی(ع) بود بخاطر همین رهبر انقلاب فرمودند: آدم‌هایی را انتخاب بکنند که وقتی رفت در آن مسند نشست - حالا آن مسند هر چه باشد؛ چه مسند عضویّت در مجلس خبرگان باشد یا در مجلس شورای اسلامی باشد یا ریاست جمهوری باشد - خودش را سپر بلای مشکلات کشور قرار بدهد، فانی در خدمات و مصالح و منافع عمومی مردم باشد، کشور را به دشمن نفروشد، مصالح کشور را برای رودربایستی با این و آن زیر پا نگذارد؛ باید این را کنند. این می‌شود یک خوب. این نظر و معیار را با نامزدهای انتخاباتی پیش رو مقایسه کنید. نهج البلاغه، ص ۴۰.شهیدی، نهج البلاغه، ص ۴۴۰، کلمات قصار،ش ۴۴۳.ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج ۱۵، ص ۹۸.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️خاطرتون هست شاهنشاه آریامهر یک شبه بحرین را تقدیم آل سعود کرد! حالا امروز سالروز ازدواج بحرینه! یک لعن به روح محمدرضا پهلوی بابت وطن فروشی به بریتانیا و یک صلوات نثار روح شهدایی که مقتدرانه یک وجب خاک به اجنبی ندادن بفرستین!
▪️آلودگی هوای تهران یه جوریه آب بپاشی رو هوا جدول مندلیف میریزه رو سرت:) 💬 مرتضی قربانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاب تاب عباسی😊 🌸تاب تاب عباسي خداجونم چه نازي من دوست دارم تو بازي به من نگاه بندازي 💕💕💕 به من بگي عزيزم چه کيفي داره بازي 🌸مرجع محتوایی تربیت دینی 🌸 ❣❣❣❣❣
های کوتاه از زندگی حضرت صلی الله علیه و اله 1️⃣ ✳️ویژه کودکان و نوجوانان ✅قسمت اول : و احوال پرسی 🌸سلام! آرام آرام گام برمی داشت. میان کوچه آمده بود. رهگذران کوچک و بزرگ از کنارش می گذشتند. زیبا و مهربان، به رهگذران نگاه می کرد. لب هایش می شکفت. صدای جذاب و نرمش در کوچه می پیچید: «سلام علیکُم». بوی خوش سلامش مثل نسیم بهار، دل ها را نوازش می داد. 🌸اسم دوست از پیامبر زیاد شنیده بود، ولی هنوز او را ندیده بود. با این حال، ندیده عاشقش شده بود. به مدینه رسید. پرسان پرسان، سراغ خانه پیامبر را گرفت. چشم های بی قرارش، کوچه ها را رَصَد می کرد. بالاخره کوچه پیامبر را پیدا کرد. پیامبر میان کوچه بود و دوستانش مثل نگین انگشتر، او را در میان گرفته بودند. نگاه مرد به صورت پیامبر خدا افتاد. ذوق زده شد و جلو رفت. می خواست دهان خود را برای سلام باز کند که سلام گرم و رسای پیامبر، گوشش را نوازش داد. صورتش گل انداخت و شادمان و شتابان جلوتر رفت. پیامبر، او را به گرمی پذیرفت. دست او را در میان دست گرمش گرفت و با او دیده بوسی کرد. « چه طوری برادر عزیز؟ نام شما چیست؟ پدرتان کیست؟ از کدام قوم و قبیله ای؟ کجا زندگی می کنی؟ خیلی خوش آمدی برادر...». چشم های مرد مانند چشمه جوشید. 🌸دست در دست دست راستش در دست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود و چشم هایش در برابر چشمان درخشانش. دست گرم و نگاه آرام پیامبر، روحش را نوازش می داد؛ چه لحظه زیبایی! فکر می کرد پیامبر نیز مثل همه دستش را عقب می کشد و دست دادن به پایان می رسد، ولی دست گرم پیامبر همچنان دست او را در بر گرفته بود و خورشید نگاهش جان مرد را صفا می داد. 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸دوستم کجاست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد مسجد شد. دوستانش در گوشه کنار مسجد نشسته بودند. با یک یک آنها سلام و احوال پرسی کرد. سه _ چهار روزی بود که خبری از بعضی از دوستان ایشان نبود. پیامبر که برای سومین روز آنها را ندیده بود، از حاضران، حالشان را جویا شد. پس پرسید: «دوست جوان ما کجاست؟» پاسخ دادند: «به سفر رفته است». پیامبر دست ها را بالا برد و برایش دعا کرد: «خدایا، او را در سفر نگه داری کن!» پس گفت: «دوست دیگرمان کجاست؟» پاسخ دادند: «چند روز استگرفتار شده است.» پیامبر گفت: «باید به دیدارش بروم.» پس نگاهی به دور و بر انداخت و گفت: «آن یکی دوستمان کجاست؟» گفتند: «بنده خدا چند روز است بیمار شده است.» پیامبر با دل سوزی سرش را تکان داد و گفت: «ان شاءالله به عیادت او هم می روم.» آنگاه آرام به سوی محراب رفت و منتظر صدای زیبای اذان شد. 🌸حرف و لبخند دوستان دور تا دور اتاق نشسته بودند. خانه پیامبر، قطعه ای از بهشت خدا در میان مدینه بود. پیامبر کنار دیوار نشسته بود و آرام آرام برایشان حرف می زد. لبخندی زیبا بر لبانش نقش بسته بود. عطر سخنان شیرین و دل نشینش، اتاق را پر کرده بود. دوستان و مهمانان به چشم هایش چشم دوخته بودند و به حرف های زیبایش که مثل آب زلال از لب های خندانش جاری می شد، گوش جان سپرده بودند. 💠منبع:کتاب گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان سید محمد مهاجرانی 🌸مرجع محتوایی تربیت دینی 🌸 😍😍😍😍