eitaa logo
قصص العلماء
750 دنبال‌کننده
577 عکس
207 ویدیو
2 فایل
بیان احادیث و سبک زندگی نورانی حضرات معصومین سلام الله علیهم داستانهایی از سبک زندگی علمای شیعه خوشحال میشم اگر مطلب یا کلیپی از سیره علما در اختیارمون بذارید. ادمین کانال @Farzandkhak
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙شب جمعه، شب زیارتی امام حسین علیه السلام 🕌مقبر آیت الله العظمی صافی رحمه الله در حرم سیدالشهدا علیه السلام لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
🥀اولیاء خدا لطیف هستند. آیت الله مصباح یزدی رحمه الله علیه: زمانى كه من طلبه بودم و در مدرسه حجتیه درس مى‌خواندم، یكى از فرزندان مرحوم الهى قمشه‌اى هم در مدرسه حجتیه بود. ایشان و مرحوم حاج آقا مصطفى فرزند مرحوم امام، هم‌درس بودند. مرحوم الهى قمشه‌اى براى دیدن فرزندشان گهگاهى مى‌آمدند و سرى به مدرسه مى‌زدند. هنگامى كه در مدرسه بودند گاهى كنار باغچه مى‌رفتند و به تماشاى گل‌هاى اطلسى و گل‌هاى دیگرى كه در باغچه بود مشغول مى‌شدند. بى‌اغراق گاهى بیش از یك ساعت كنار باغچه مى‌نشستند و به گل‌ها خیره مى‌شدند. اما این تماشاى گل نبود؛ هنگامى كه نزدیك مى‌رفتى، مى‌دیدى قطرات اشك آرام‌آرام بر گونه‌هاى این مرد جارى مى‌شود و بر زمین فرو مى‌غلتد. الهى قمشه‌اى گل نمى‌دید، بلكه آن‌جا كنار باغچه خدا را مى‌دید. او نه گل، بلكه آفریدگار و رویاننده گل را مى‌دید و گل براى او مظهر و جلوه‌گاهى از عظمت و جبروت حضرت یار بود. او با نگاه به گل به این مسأله مى‌اندیشید كه این چه دست توانایى است كه از خاك تیره و كود متعفن، این گل زیبا و رنگارنگ و خوش‌بو را پدید آورده است. 📚منبع:بیانات آیت الله مصباح جلسه اوّل: وارستگى از دنیا لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
🔔لوطی ها به کمک دین آمدند. 🔸️مرحوم آیت الله سید محمد جزایری خرم آبادی از استاد خود مرحوم آیت الله مدنی بسیار تمجید می نمود می فرمود: سالی که شهید ایت الله مدنی به خرم آباد تبعید شد همان ماه های اول در ایام اربعین، دستگاه طاغوت جلسه ای را با حضور خواننده ها و رقاص ها در یک سالن تدارک دیده بود، آقایان علما برای چاره اندیشی در منزل ایشان(شهیدمدنی) مجتمع شده بودند و هر کدام راهی را پیشنهاد دادند ، ایشان با متانت تمام فرمودند: آقایان نگران نباشند و مداخله نکنند ، همه تعجب کردند شاید بعضی ها هم ناراحت شدند ولی می دانستند بی حکمت حرف نمی زند، روز موعود فرا رسید و به محض شروع شدن جلسه، تعدادی از این داش ها و لوطی ها بلند شد بودند و بساط را به هم زده بودند، خبر به شدت منتشر شد، ما هم باچند نفر از علما رفتیم منزل ایشان، پس از گزارش مطالب فرمودند: عرض کردم نگران نباشید، چرا که من به این لات و لوت ها گفته بودم نگذارند حرمت امام حسین علیه السلام شکسته شود و اون ها قول دادند اقدام کنند و به قولشان عمل کردند. به ایشان گفتم : شما این ها را از کجا شناختی؟ فرمودند : من به محض ورود به شهر سراغ این جماعت را گرفتم و از همان روزهای اول دور از چشم آقایان و مردم با اینها ارتباط داشتم و می دانستم اینها به کار دین می آیند. 📚یادداشت های حجت الاسلام موسوی مطلق لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔اگر کسی در ماه مبارک رمضان گناه نکند... 🔸️آیت الله العظمی مظاهری حفظه الله لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
☀️ دست شفابخش حجة الاسلام و المسلمين حسينعلي نيّري به نقل از صاحب کتاب ارزشمند می گوید: شخصي بود به نام ملّا حبيب كه از عشاير اطراف نجف اشرف بود و بعد از مدتی ساکن نجف شد. روزي پيشخدمتش به منزل ما(علامه امینی) آمد و گفت: ملّا حبيب سخت مريض است و من را فرستاده كه از شما خواهش كنم در حرم اميرالمؤمنين عليه السلام برايش دعا كنيد كه خداوند شفايش دهد. لباس پوشيدم و به حرم مطهّر اميرالمؤمنين عليه السلام مشرّف شدم، و بعد از زيارت و دعا بيرون آمدم. پيش خود گفتم حالا كه از منزل بيرون آمده ام، سري هم به منزل ملّا حبيب بروم و عيادتي كنم. وقتي به منزلش رفتم، ديدم از درد مي‌نالد و حالش به گونه اي است كه حتّي نمي تواند قدري بلند شود و بنشيند. كنار بستر او نشستم و شال كمر او را باز كردم. دستم را به كمرش گذاشتم و چيزي خواندم، و بعد به او گفتم دعايي از امام صادق عليه السلام است، من آن را كلمه كلمه مي‌خوانم، شما هم با من بخوانيد. دعا كه به آخر رسيد، گويي ايشان اصلاً بيمار نبود و دردي نداشت. بلند شد، شال كمر خود را بست و كنار اطاق نشست. من هم كنار اطاق نشستم و شروع كرديم حال و احوال كردن و صحبت كردن. پيش خدمت رفته بود شربت بياورد، وقتي وارد اطاق شد و اين حالت را ديد همان طور كه سيني شربت دستش بود، بهت زده به ما نگاه مي‌كرد. ملا حبيب متوجّه حالت او شد كه بهت زده شده، به او گفت: چيه؟ تعجّب كرده اي؟ از دستي كه بيست و پنج سال در ولايت نوشته است تعجّب ندارد. 📚منبع: خاطرات آموزنده (محمدی ری شهری) صفحه۳۱ لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
🔸️گِلِه ی امام حسین علیه السلام از خانم بی حجاب 📖آقاي محمد رضا خُرميان، قاري بين المللي قرآن و كارمند وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران: سال ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ دو مرتبه به شهر زوريخ كه از شهرهاي بزرگ كشور سوئيس است، دعوت شدم. در آنجا مسجدي هست به نام «امام علي عليه السلام» كه متعلق به ايرانيان مقيم زوريخ است. البته شيعيان افغاني و عراقي هم در آنجا حضور مي‌يابند. هر دو دعوت در ماه محرم الحرام بود. بنده هر شب نماز جماعت مغرب و عشاء را اقامه مي‌كردم و سپس چند دقيقه اي قرآن تلاوت كرده، بعد از آن حدود يك ساعت پيرامون علل قيام امام حسين عليه السلام و بعضاً احاديث اخلاقي سخنراني مي‌كردم. پس از آن عزاداري و توسل و سينه زني مفصل و روضه خواني سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام شروع مي‌شد كه خودم همه را مي‌خواندم. پس از دعا و اتمام مراسم نيز، شام داده مي‌شد. در چندين شب متوالي وسط روضه خواندن متوجه شدم كه در قسمت خانم‌ها كه پشت پرده بودند، خانمي با صداي بلند گريه مي‌كند و بعضاً جيغ مي‌كشد و نعره مي‌زند. از آقاي خياباني كه مسئول و گرداننده مسجد بود پرسيدم: آيا اين خانم مشكلي دارد و يا مثلاً اولادش فوت شده كه اين طور گريه و ناله مي‌كند؟ . آقاي خياباني گفت: اين خانم داستاني دارد كه مي‌گويم بيايد در دفتر مسجد تا خودش براي شما تعريف نمايد. آن خانم به دفتر مسجد تشريف آوردند. به او گفتم: شنيده‌ام كه حال خوشي داريد، مي‌خواستم ببينم اگر داستاني داريد برايم نقل كنيد تا استفاده كنيم. آن خانم گفت: من و شوهرم با دختر و پسرم حدود پانزده سال قبل براي زندگي به شهر زوريخ آمديم. از روز اوّلي هم كه آمديم متأسفانه دينمان را كنار گذاشتيم. من حجابم را كنار گذاشتم و نماز و روزه و عبادات را هم ديگر به جا نياورديم. مادرم وقتي فهميد كه من بي حجاب شده ام، مرتّب از تهران تلفن مي‌زد و مرا نصيحت مي‌كرد. مادرم با گريه مي‌گفت: پدرت از وقتي كه فهميده تو بي حجاب شدي، نماز نمي خواني و عبادت نمي كني، دائماً گريه مي‌كند و سر نمازها برايت دعا مي‌كند كه هر چه زودتر با خدا آشتي كني. پس از گذشت پانزده سال، امسال دو ماه به محرم مانده، شبي در عالم رؤيا ديدم كه در سالني هستم كه مردها و زن‌هاي زيادي در آن جمع بودند. يك دفعه در سالن باز شد، آقايي آمد و با صداي بلند اعلام كرد: آقايان و خانم‌ها آماده باشيد، الآن آقا امام حسين عليه السلام تشريف مي‌آورند. طولي نكشيد كه در سالن باز شد و آقا امام حسين عليه السلام با جبروت و چهره اي بسيار زيبا و نوراني كه من در عمرم شخصي به آن شُكوه و زيبايي نديده بودم، تشريف فرما شدند. جمعيت، كوچه باز كردند، آقا آمدند و شروع به سلام و عليك با حاضران كردند. من در عالم خواب با خودم گفتم: اي واي بر من! من كه حجاب ندارم، چطور با آقا روبرو شوم؟ حضرت كه نزديك من شدند، من دو دستم را روي سرم گذاشتم كه جلوي آقا خجالت نكشم. وقتي حضرت نزديك من رسيدند، من به ايشان سلام كردم. تا سلام كردم آقا روي مباركشان را از من برگرداندند. يك لحظه ساكت شدم و نفس در سينه‌ام حبس شد. بعد، امام حسين عليه السلام فرمودند: دخترم! ما به تو چه بدي كرديم كه شما با ما قهر كرديد؟ . من ديدم هيچ جوابي ندارم؛ زيرا راست مي‌گفت. آن‌ها كه به ما بدي نكرده بودند. ما خودمان به خودمان بدي كرديم و با اين بزرگواران و با مكتب انسان ساز آن‌ها قهر كرديم. در اينجا شروع كردم به گريه كردن. جيغ مي‌زدم و مرتب مي‌گفتم: آقا! غلط كردم، اشتباه كردم، جبران مي‌كنم. سپس آقا امام حسين عليه السلام فرمودند: دخترم! اگر مي‌خواهي عاقبت به خير شوي و اگر مي‌خواهي ما از شماها راضي شويم اين گوشه عباي مرا بگير. تا خم شدم و گوشه عباي آقا را گرفتم از خواب پريدم. بعد از اين ماجراي خواب، دو ماه است كه باحجاب شد ه ام. دخترم هم باحجاب شده است. خودم و شوهرم نماز مي‌خوانيم و با خدا و قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام آشتي كرده ايم. گريه‌ها و آه و سوزهاي من از گذشته‌ام است كه چطور پانزده سال در جهل و ناداني بوديم و چقدر مردها موي سرم را ديدند. گريه مي‌كنم تا گناهانم پاك شود. به او گفتم: اين كه امام حسين عليه السلام شما را از ضلالت و گمراهي نجات داد، همه از دعاهاي پدر و مادرت بوده، هميشه آن‌ها را دعا كن و مواظب خود و بچه هايت باش. 📚منبع:خاطره‌هاي آموزنده/ محمدي ري شهري صفحه۸۴ لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
☀️توسل برای تهیه کتاب 📖یک کتابی به نام الصراط المستقیم بود که الان چاپ شده و مال مرحوم بیاضی است. این کتاب با موضوع امامت است و الان در سه جلد از سوی انتشارات معتزلی چاپ شده است. علامه امینی می‌گوید: من این کتاب را می‌خواستم و صاحب آن، این کتاب را داشت و به من نداد. به او گفتم: اگر نمی‌دهی که من امانت ببرم، به ایوان خانه‌ی شما می‌آیم، شما در اتاق بنشین، من همان‌جا می‌نشینم و ورق می‌زنم و یادداشت‌هایم را برمی‌دارم و آن کتاب را به تو برمی‌گردانم. گفت: نمی‌دهم. علامه می‌گوید: در آنجا دل من واقعا شکست و گفتم: یا امیرالمؤمنین(ع)! من دارم برای شما خدمت می‌کنم و او هم از شیعیان شماست. حالا اگر یک مخالف یا معاندی این کتاب را دارد و در اختیار من نمی گذارد، حرف دیگری است؛ ولی او از شیعیان است. علامه امینی می‌گوید: یک‌دفعه به دلم افتاد که به کربلا بروم. با این‌که وسط هفته بود. چون علامه شب‌های جمعه ملتزم بود که به زیارت امام حسین(ع) برود. علامه می گوید: به من گفتند کجا می‌روید؟ شما که وسط هفته به کربلا نمی‌روید؟ گفتم: می‌خواهم به کربلا بروم. در حرم متوسل به امیرالمؤمنین(ع) بودم و اشک می‌ریختم، کسی آمد و گفت: آقای امینی شما هستید؟ گفتم: بله. گفت: پدر من فوت کرده و چند تا کتاب دارد، می‌توانید آن‌ها را ببینید؟ گفتم: باشد. گفت: البته هنوز آن‌ها را مرتب نکرده‌ام، شما صبح به منزل ما بیایید و صبحانه هم مهمان ما باشید. صبحانه بخورید و کتاب‌ها را هم ببینید. گفتم: باشد. در کربلا ماندم. صبح که به خانه‌ی آن فرد رفتم، اولین کتابی که روی میز جلوی من قرار گرفته بود کتاب الصراط المستقیم بیاضی بود. 📖منبع: مصاحبه حجت الاسلام سید محمد طباطبایی یزدی با حوزه نیوز لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
🔔توصیه ها امام خمینی ره برای ماه رمضان اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییرى پدید نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه رمضان فرقى نکرد، معلوم مى‏ شود روزه ‏اى که از شما خواسته‏ اند ، محقق نشده است. اگر دیدید کسى مى‏ خواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید! «ما، متعهد شده ‏ایم که در این سى ‏روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزیم.» و اگر نمى ‏توانید او را از غیبت ‏باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار مى‏ کنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه‏ اعضاء و جوارح خود باشید. توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید; فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعی اش باشد. 📚منبع: سیماى فرزانگان، صص 159 و 161 برداشتهایى از سیره‏ امام خمینى، ج 3، ص 8) لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
🔔پاک می شویم اگر... لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
🌙پیامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله : إنَّ أبوابَ السَّماءِ تُفتَحُ في أوَّلِ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لاتُغلَقُ إلى آخِرِ لَيلَةٍ مِنهُ ؛ درهاى آسمان در شب اوّل ماه رمضان گشوده مى شود و تا آخرين شب اين ماه بسته نمى شود. 📚بحار الأنوار ، ج ۹۶ ، ص ۳۴۴ لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔چرا دعا و اعمال ما تاثیر زیادی ندارد. 🔸️آیت الله العظمی مظاهری حفظه الله لینک کانال قصص العلماء https://eitaa.com/ghesasolama