. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت اول🔹 ❣مسلم بن عقیل(ع)❣ 🔴 امام حسین(ع)، مسلم بن عقیل رو به طرف شهر کوفه🏜 فرستادند تا ببیند که آیا کوفیان این مرتبه راست گفتن یا نه... 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت دوم🔹 ❣حر بن یزید ریاحی❣ 🔴 امام حسین(ع)، به حر فرمودند: من هزاران نامه📜 از مردم کوفه دارم که به این سرزمین آمدم. 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت سوم🔹 ❣وهب بن وهب نصرانی❣ 🔴 امام حسین(ع)، مادر وهب فرمودند: به پسرت بگو، خوابی😴 که دیشب دیده راست بوده... من نوه آن آخرین پیامبر(ص) هستم. 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت چهارم🔹 ❣حبیب بن مظاهر اسدی❣ 🔴 حبیب نامه📜 امام حسین(ع) رو باز کرد، امام فقط یک خط نوشته بودند: مِنَ الغریب، الی الحبیب ای حبیب فوری خودت رو به ما برسون... 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت پنجم🔹 ❣عابس شاکری❣ 🔴 بعد از شنیدن نامه📜 امام حسین(ع) عابس بلند شد و گفت: ای فرزند عقیل من نمی‌دانم در دل این جماعت چه می‌گذرد. اما من پای تو هستم 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت ششم🔹 ❣عبدلله و قاسم بن الحسن❣ 🔴 امام حسین(ع) پرسیدند: ای قاسم، مرگ به نظر تو چه شکلیه؟ قاسم گفت: شیرین تر از عسل 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت هفتم🔹 ❣زهیر بن قین بجلی❣ 🔴 همسر زهیر با ناراحتی🤯 به او گفت: زهیر، نوه رسول خدا(ص) از تو دعوت کرده است که با نزدش بروی و تو می‌گویی نه... 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت هشتم🔹 ❣سعید بن عبدالله حنفی❣ 🔴 شب عاشورا، سعید گفت: ای پسر رسول خدا، اگر هفتاد بار بمیرم، پیکرم را بسوزانند‌ و خاکسترم را به باد بدهند باز هم دست از یاری شما برنمیدارم... 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت نهم🔹 ❣حضرت ابوالفضل العباس❣ 🔴 حضرت ابولفضل با عصبانیت به شمر فرمودند: امان خدا بهتر است از امان عبیدالله بن زیاد... بعد هم حضرت عباس(ع) امان نامه📜 را پاره کردند و به طرف شمر انداختند 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha

. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #یاران_حسین(ع)⚜ 🔹قسمت دهم🔹 ❣نافع بن هلال❣ (ماجرای شب عاشورا) 🔴 نافع بن هلال خودش را روی پاهای امام انداخت و گفت: اسبی🐎 دارم که هزار دینار ارزش دارد و شمشیری🗡 دارم که به همان میزان ارزش دارد. 🔹قصه قهرمان ها🔸 @ghese_ghahremanha