eitaa logo
قصه کودکانه
4.4هزار دنبال‌کننده
613 عکس
1.4هزار ویدیو
218 فایل
یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 🧑‍🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید @Schoolteacher401 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh #کودک #قصه #بازی
مشاهده در ایتا
دانلود
12.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این داستان : تا بهار کسی خونه نیست 👶👧🧚‍♀ ----------------------------- -------------------- @ghesehayekoodakaneeh
18.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 کارتون پینگو 👶👧🧚‍♀ ----------------------------- -------------------- @ghesehayekoodakaneeh
48.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 کلیپ شاد کیه کیه در میزنه 👶👧🧚‍♀ ----------------------------- -------------------- @ghesehayekoodakaneeh
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 قصه کودکانه " علی کوچولو و قرآن " 👶👧🧚‍♀ ----------------------------- -------------------- @ghesehayekoodakaneeh
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 آموزش اشکال هندسی دایره 👶👧🧚‍♀ ----------------------------- -------------------- @ghesehayekoodakaneeh
هدایت شده از تدریس یار پایه اول
✨✨✨✨هرشب یک قصه✨✨✨✨ ✨✨هرشب یک ماجرا✨✨✨✨ ✨ 🗳نوع فایل ::# مرد قانع 👩‍🏫تهیه کننده: 🏫 منطقه/ناحیه: ۳ اصفهان ⏰زمان :۳:۲۵ 📆 تاریخ: ۷ آذر ۱۴۰۱ ┄┅┅✶🍃🌻🍃✶┅┅┄ ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ https://eitaa.com/teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
هدایت شده از تدریس یار پایه اول
مرد قانع .mp3
3.28M
✨✨✨✨هرشب یک قصه✨✨✨✨ ✨✨هرشب یک ماجرا✨✨✨✨ ✨ 🗳نوع فایل ::# مرد قانع 👩‍🏫تهیه کننده: 🏫 منطقه/ناحیه: ۳ اصفهان ⏰زمان :۳:۲۵ 📆 تاریخ: ۷ آذر ۱۴۰۱ ┄┅┅✶🍃🌻🍃✶┅┅┄ ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ https://eitaa.com/teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
کاکتوس و جوجه تیغی یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. 📚 یک روز سولماز کوچولو و مادرش به بازار رفتند. سر راهشان یک گل فروشی بود. سولماز کوچولو جلوی گل فروشی ایستاد. دست مادر را کشید و گفت: «مامان ... مامان... از این گل های خاردار برایم می خری؟» مادر به گل های پشت شیشه نگاه کرد و گفت: «اینها را می گویی؟ اینها کاکتوسند.» بعد هم به داخل گل فروشی رفتند و یکی از آن گلدان های کوچولوی کاکتوس را خریدند. مادر گفت: «هفته ای یکی دو بار بیشتر به آن آب نده. خراب می شود.» آن وقت رفتند، خریدشان را کردند و به خانه برگشتند. سولماز کوچولو خوشحال بود. از گل کاکتوس خیلی خوشش آمده بود. او در خانه یک جوجه تیغی کوچولو هم داشت. جوجه تیغی سولماز را دید که گلدان کوچولوی کاکتوس را به خانه آورد و گوشه اتاقش توی یک نعلبکی گذاشت. بعد هم با یک استکان به آن آب داد. جوجه تیغی کوچولو با تعجب به گل کاکتوس نگاه می کرد. او نمی دانست که آن یک گل است. با خود گفت: «چه جوجه تیغی مسخره ای! چطوری آب می خورد!» دو روز گذشت. جوجه تیغی کوچولو گفت: «باید بروم نزدیک، شاید بتوانیم با هم دوست شویم. فکر می کنم خیلی خجالتی است!» بعد هم یواش یواش به گل کاکتوس نزدیک شد. جلوی آن ایستاد و گفت: «سلام... من تیغی هستم. تو اسمت چیست؟»ولی هیچ جوابی نشنید. جوجه تیغی کوچولو باز هم با کاکتوس حرف زد؛ ولی هر چه می گفت، بی فایده بود. جوابی در کار نبود. بالاخره جوجه تیغی عصبانی شد، جلو رفت، دستش را به کاکتوس زد و گفت: «با تو هستم... چرا جواب نمی دهی؟» ولی ناگهان فریادش بلند شد؛ چرا که تیغ های نوک تیز کاکتوس توی پنجه های کوچولویش فرو رفته بود. جوجه تیغی کوچولو آخ و واخ کنان گفت: «تو دیگر چه جور جوجه تیغی ای هستی؟ چقدر بد جنسی!» سولماز از دور دید که جوجه تیغی کوچولو دستش را به کاکتوس زد و دردش گرفت. تیغی کوچولو با کاکتوس قهر کرده بود و خودش را مثل یک توپ، گرد کرده بود. سولماز جلو رفت و گفت: «ناراحت نشو جوجه تیغی کوچولو... قهر نکن... این یک گل است. اسمش هم کاکتوس است. فقط گلی است که مثل تو تیغ دارد. تو با یک گل قهر می کنی ؟» جوجه تیغی کوچولو دوباره مثل اول شد. سولماز خندید و جوجه تیغی کوچولو با خود گفت: «هر گلی می خواهد باشد. هر جوری هم که می خواهد، آب بخورد؛ ولی من دیگر فقط از دور نگاهش می کنم.»و راهش را کشید و رفت. ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ https://eitaa.com/teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese