#ضرب_المثل
تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند
یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است.
به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟
ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم.
قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟
تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت:
ولی من دزد را شناختم.
دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
ناگهان یکی از همان تاجرهای محترم دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
قاضی گفت:
دزد همین است.
تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.
از آن به بعد می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند :
«پنبه دزد ، دست به ریشش میکشد»
@ghesehayekoodakaneeh
قصه ای قشنگ تر از قصه های مادربزرگ .mp3
10.78M
قصه گو : همکار محترم ناحیه ۳ اصفهان
سرکار خانم ضیائی
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاحِ راه
@ghesehayekoodakaneeh
آهنگر.mp3
3.58M
📔📓داستان آهنگر
09135471372
قصه گو:فرهاد عسگری منش
سرگروه پرورشی منطقه شهرضا
shadad.mp3
13.11M
📔📓داستان بهشت شداد
قصه گو : فرهاد عسگری منش
09135471372
از فایل های جشنواره قصه گویی تبیین خرداد ۴۰۱
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون 🤗😍
#پلنگ_صورتی
کارتون پلنگ صورتی 💗
این قسمت : " pink pink pink "
#شبکه_کودک👶👧🧚♀
-----------------------------
--------------------
@ghesehayekoodakaneeh
38.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون 🤗😍
#قصه_های_ریرا
کارتون دوست داشتنی قصه های ریرا
این قسمت : « بابای من قهرمانه »
#شبکه_کودک👶👧🧚♀
-----------------------------
--------------------
@ghesehayekoodakaneeh
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_کودکانه 😍
Clothes and Seasons
#clothes
لباس ها و فصل ها
#شبکه_کودک👶👧🧚♀
-----------------------------
--------------------
@ghesehayekoodakaneeh