شعر
🌼زنبورِ عسل
🌸 ای زنبورِ طلایی
🍃 تو دوستِ خوبِ مایی
🌼 یه بار توو کندو هستی
🍃 یه بار رویِ گلایی
🌸 نشسته گرده بر پا
🍃 میای زباغ وصحرا
🌼 میسازی تو عسل را
🍃 باعطر وشهدِ گلها
🌸 طی میکنی هوا رو
🍃 باغ و شکوفهها رو
🌼 چونکه خدا بهت گفت
🍃 عسل بدی ماها رو
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر سلمان آتشی
#زنبور_طلایی
#شعر_کودک
#آموزشی
@ghesehmazhbi
آهنگ شاد میلاد امام حسین ع.m4a
5.25M
آهنگ کودکانه
در مورد میلاد امام حسین(ع)
#امام_حسین_ع
@ghesehmazhbi
🔹️داستان ولادت امام حسین (علیه السلام)
✨❤️✨فرشته سلام رسان✨❤️✨
فرشته ها دسته دسته وارد خانه پیامبر خدا (ص)می شدند و به پیامبر و خانواده اش تولد امام حسین (علیه السلام ) را تبریک می گفتند.
🌸🎊🌼🎉🎈
فطرس هم وارد خانه پیامبر شد اما خجالت می کشید جلو برود و خواسته اش را بگوید.😌
یکی از فرشته ها دست فطرس را گرفت و او را همراه خودش کنار رسول خدا برد.
پیامبر خوشحال بود و می خندید.
✨✨🎈✨✨🎈
فرشته آهسته سرش را جلو برد و گفت:
این فرشته، نامش فطرس است همراه ما به اینجا آمده تا از شما بخواهد برایش دعا کنید که بال شکسته اش خوب شود
😢🤗
پیامبر به فطرس و بال شکسته اش نگاهی کرد و گفت :به او بگو بالش را به گهواره حسین بمالد.
فطرس با خوشحالی خودش را به گهواره نزدیک کرد و بالش را به لباس امام حسین کشید.😇
بال فطرس، خوب خوب شد انگار که اصلا بالش شکسته نبوده.
فطرس که باورش نمی شد از خوشحالی فریادی کشید و گفت :
خدایا ممنون که مرا بخشیدی
😍🤲😘
همه فرشته ها دور فطرس و گهواره جمع شده بودند به این نوزاد پر خیر و برکت نگاه می کردند.🔅🔅👼🔅🔅
فطرس آن قدر خوشحال و ذوق زده بود که نمی دانست چه کار کند ناگهان فکری به ذهنش رسید،😃
بالهایش را تکان داد و گفت:
از امروز به بعد من فرشته سلام رسان حسین خواهم بود.✨✨❤️✨✨
هر کس در هرجایی از راه دور و نزدیک به امام حسین (ع)سلام دهد و ایشان را زیارت کند، من سلامش را خدمت امام خواهم رساند.💐💐💐
امام حسین در گهوار ه تکان می خوردند و دست هایشان را بالا و پایین می بردند انگار ایشان هم از این پیشنهاد فطرس خوشحال شده بودند.
💫@ghesehmazhbi
📚متن قصه
❤️گهواره ی عشق❤️
آسمان مدينه گل باران بود.
زمين نزديك بود از شادي بشكافد.
درختهاي ميوه در باغها به شكوفه نشسته بودند و شاپركها لابلاي آنها بازي ميكردند.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋
پيامبر، امام علي و فاطمه از تولد نوزاد خوشحال بودند.
پيامبر با نگاهي شيفته به چهرهي لطيف نوزاد خيره شد.
🍃🍃🌺❤️🌺🍃🍃
و سپس از امام علي پرسيد:
«اسم فرزندت را چه ميگذاري؟»
امام علي آهسته گفت:«در انتخاب اسم از شما پيشی نمی گیرم(جلو نمی افتم)».
پيامبر در حالي كه به چشمهاي زيباي نوهاش نگاه ميكرد، به فكر فرو رفت.
🍃🍃🌼❤️🌼🍃🍃
ناگهان صداي فرشتهي خدا جبرئيل در گوشهايش نشست كه ميپرسيد:
«نام اين كودك چيست؟»
پيامبر گفت: «در انتخاب نام، از خداوند پيشي نميگيرم.»
🍃🍃🌸❤️🌸🍃🍃
جبرئيل بالهاي سفيدش را به صورت مهتابي نوزاد كشيد و گفت:
– خداوند سلام رساند و گفت نام اين كودك را حسين بگذاريد.
✨✨✨❤️✨✨✨
پيامبر به امام علي و فاطمه نگاه كرد.
آنها با چشمهاي آكنده از محبت و شادي اشك ميريختند.
صداي بال فرشتهها در خانهي كوچك امام علي به گوش ميرسيد و ستوني از نور تا آسمان كشيده شده بود.
💫💫💫💫💫💫
فاطمه، حسين را در گهوارهاش گذاشت.
ناگهان در مقابل چشمهاي متعجب او، گهواره خود به خود تكان خورد.
فاطمه با تعجب از پدر پرسيد:
«گهوارهي حسين بدون آنكه كسي به آن دست بزند، تكان ميخورد!»
پيامبر با تبسم گفت: «گهوارهي حسين را فرشته خدا جبرئيل تكان ميدهد!»
🍃🍃🍃💖🍃🍃🍃
گرماي ملايمي وجود فاطمه را آكند و از ته دل خدا را شُكر كرد.
ناصر نادري
═❁๑🍂๑🌼๑🍂๑❁═
#@ghesehmazhbi