انگشتر
یک روزی مردی رفته بود ، پیش پیامبرخدا
دختر ریزه میزه اش، همونجا بود پیش بابا
وقتی پیامبرشده بود، مشغول حرف وگفتگو
دخترنازنگاه می کرد، به دست وانگشتر او
یواش یواش دختر اومد، پیش پیامبر و نشست
انگشترش را دخترک، باخوشحالی گرفت تودست
حلقه ی اون را تاب می داد، بالا وپایین می کشید
یا زیر دندون می گذاشت، نگین اون را می مکید
مرد جوان به تندی گفت، بس است بابا چقدر بازی
خندید وگفت پیامبر، کاری نکرده نازنازی
صورت ناز دخترک، خندید وخیلی زیبا شد
درآسمون چشم او، گل ستاره پیدا شد
#شعر_کودکانه
#پیامبر
#حبیب_خدا
#من_حضرت_محمد_را_دوست_دارم❤️
🏴🏴🏴🏴🏴
@ghesehmazhbi
نام قشنگ
پیامبر عزیز ما ، تو خونه چند تا بچه داشت
برای هر کدومشون ، نام قشنگ و خوب گذاشت
نام قشنگ زهرا رو ، گذاشته بود رو دخترش
بوسه میزد به روی او ، دست میکشید روی سرش
میگفت : باید بچه ها را ، با اسم خوب صدا کنید
از کودکی با کار خوب ، اونها را آشنا کنید
#شعر_کودکانه
#پیامبر
#حبیب_خدا
#من_حضرت_محمد_را_دوست_دارم❤️
🏴🏴🏴🏴🏴
@ghesehmazhbi
امروز به مادر ســـادات💚
سلام میدیم و صلوات🤚
هرکسی که ســـــــــاداته💚
فرزند حضرت زهراست☺️
باهم بخونیــــم صلوات🌿
که بهترین ذکر خداست🌸
با صلــــوات خاصــــه⭐️
دنیا قشنگ و زیباست🌍
✨اللهم صل علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک✨
🏴🏴🏴🏴🏴
@ghesehmazhbi
#ذکرروز
#یکشنبه
یکشنبه یادت باشه خدابا بنده هاشه
بازم دلت رو شاد کن بخشندگیشو یاد کن
بگو همین رو والسلام یا ذالجَلالِ َوالاِکرام
🏴🏴🏴🏴🏴
@ghesehmazhbi
#پویش_هر_خانه_یک_سفرهحضرترقیه
آقا ابوالفضل واقف زاده ❤️از رکن اباد میبد
@ghesehmazhbi
yek_ayeh_yek_ghesseh_97_10_13_311312.mp3
5.99M
قصه «به قول و قرار خود وفادار باشیم!»
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
#راوی_استاد_مریم_نشیبا
@ghesehmazhbi
#بازی_انگشتی
پنج نفر توی یک خانه زندگی می کردند. یک روز...
اولی گفت: وقت نماز بچه ها، وقت دعا؛
دومی گفت: برای چی ؟ چرا نماز، دعا چرا؟؛
سومی گفت: برای تشکر از خدا؛
چهارمی گفت: خدای مهربونی که دست و دهان و چشم و پا داده به ما؛
انگشت شست خم شد و سجده کرد و گفت خدایا دوست داریم تو خیلی مهربونی،
ما بچه ها مثل گلیم تو مثل باغبونی.
بعد از اجرای این بازی دستهای کودک را به حالت قنوت نگه دارید و از نعمتهای خدا سپاسگزاری کنید.
🏴🏴🏴🏴🏴
@ghesehmazhbi