eitaa logo
قصـه دلبری
206 دنبال‌کننده
1هزار عکس
568 ویدیو
14 فایل
"بسم‌حبیب دلها" ما زنده به آنیم که آرام نگیریم؛ به یاد سردار، به یاد عمار..! ۱۳۹۹_۱۴۰۳🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
"به اسم حبیب دلها" . هر کس که عاشورا ، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار می دهد..!🖤 /امام رضا (ع) ، بحارالانوار/ @ghesseyedelbari
. "به اسم حبیب دلها" . یادمه روز عاشورایی بود، زیارت عاشورا داشتیم،بعد از مراسم سریع از جلسه بیرون آمدم تا به مجلس بعدی برسم! دیدم محمدحسین پشت سرم سریع اومد بیرون! که حاجی وایسا کارت دارم، یه شعر روضه پیدا کردم ، واست بخونم! گفتم: آقا محمدحسین باشه بعدا! الان کار دارم ، باید به مجلس بعدی برسم! گفت بیا برات ضبط کنم، این شعر رو شروع خوند: آنقدر چكمه به پهلوش زدن نامردا نيزه و تير به بازوش زدن نامردا با عصا بر لب و ابروش زدن نامردا پنجه در طُره ی گيسوش زدن نامردا /مادرش از نفس افتاد زبس داد كشيد خواهرش رو به مدينه شد و فرياد كشيد/ پبش زينب سر او را به سنان زد سنان با لگد بر دهنش خنده كنان زد سنان سيلی بر زينب غمديده چنان زد سنان غل و زنجير و طناب دست زنان سنان /مادرش از نفس افتاد زبس داد كشيد خواهرش رو به مدينه شد و فرياد كشيد/ ** . پ.ن: عاشورای حسینی تسلیت باد🖤 شادی روح شهید محمدحسین محمدخانی صلوات! . روای: آقای محسن محمدی پناه |مداح اهل بیت(ع)| . @ghesseyedelbari
دارد زمان آمدنت دیر نمی شود!🍂💔
"به اسم حبیب دلها" . مراسم هیئت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم، شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید میکرد که به حرفش گوش بدهم. با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید. من که باورم نمیشد، حرفش را جدی نگرفتم. نمیدانستم که آن لحظه شنونده وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط میشوم. @ghesseyedelbari
. پیش زینب سر او را به سنان زد سنان..!💔 . 💔 . @ghesseyedelbari
یا حسین بن علی خون گرم تو هنوز از زمین می‌جوشد هرکجا باغ گل سرخی هست آب از این چشمه خون می‌نوشد! کربلایی است دلم.. @ghesseyedelbari
. _تو که میان داری باید با اخلاق ترین و خوش برخورد ترین آدم هیئت باشی . ما را تقویت می‌کرد و هیئتی بار می آورد. پله پله می برد بالا .هر کس می‌آمد توی مجموعه،به ما می‌گفت که این بچه‌ها را بگیرید زیر دست و بال خودتان و آموزش دهید. قبل هیئت،نظافت خانه را بررسی می‌کرد. جاروبرقی اوراقی از خاله اش گرفته بود و همه جا را جارو می کشید. از هر چه می گذشت بی‌خیال تزئینات نمی شد.اگر جشن بود، تور سبز و صورتی میزدیم. سلیقه به خرج می داد.دنبال نوآوری و خوشگل کاری بودکه فضای هیئت ،فضای پیش پا افتاده‌ای نباشد . همه برکت خیمه به روضه جمعه شب ها بود .دور تا دور سقف را با رول پلاک سیم کشیده بود. مواظب بود دیوار خانه اجاره ای را برای پرچم زدن زیاد سوراخ سوراخ نکنیم. چهار پایه میگذاشت، میرفت بالا حتی جلوی در یک لامپ سبز کوچولو روشن می‌کرد. پرچم میزد اسپند دود می کرد. . ‌. @ghesseyedelbari