enc_16222706427703727621169.mp3
1.56M
.
یه مادر، اگه لالایی نخونه،
دلش میگیره، می میره گوشه خونه..!
.
#یا_بابالحوائج
.
@ghessseyedelbari
هدایت شده از قصـه دلبری
"بسمحبیب"
.
.
•امیرحسین را بردیم منزل حاج آقا آیت اللهی برای خواندن اذان و اقامه در گوشش.
از حرف هایی که رد و بدل میشد شنیدم که محمدحسین گفت؛ حاج آقا دعا کن شهید بشم.
حاج آقا دست شان را گذاشتند روی سینه محمدحسین و گفتند؛ ان شاء الله خداوند شما را به موقع ببرد مثل شهید صدوقی.
بهش گفتم دیدی حاج آقا هم موافق نبود حالا شهید شی!
سری بالا انداخت و گفت : همه این حرف ها درست ولی لذتی که علی اکبر (ع) برد، حبیب نبرد.•
.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🖤
@ghesseyedelbari
4_6010124531031608344.mp3
13.92M
.
ای پشت و پناه، ای علمدارم..!🖤
.
#نریمان_پناهی
.
@ghesseyedelbari
"به اسم حبیب دلها"
حال و هوای مزار شهیدمحمدحسینمحمدخانی
در دهه اول محرم ۱۴۴۴
.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
.
@ghesseyedelbari
"به اسم حبیب دلها"
امشب شهادت نامه، عشاق امضا می شود.!🖤
.
#صلیاللهعلیکیامظلوم
.
@ghesseyedelbari
"به اسم حبیب دلها"
.
هر کس که عاشورا ، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار می دهد..!🖤
/امام رضا (ع) ، بحارالانوار/
@ghesseyedelbari
.
"به اسم حبیب دلها"
.
یادمه روز عاشورایی بود،
زیارت عاشورا داشتیم،بعد از مراسم سریع از جلسه بیرون آمدم تا به مجلس بعدی برسم!
دیدم محمدحسین پشت سرم سریع اومد بیرون!
که حاجی وایسا کارت دارم،
یه شعر روضه پیدا کردم ، واست بخونم!
گفتم: آقا محمدحسین باشه بعدا!
الان کار دارم ، باید به مجلس بعدی برسم!
گفت بیا برات ضبط کنم، این شعر رو شروع خوند:
آنقدر چكمه به پهلوش زدن نامردا
نيزه و تير به بازوش زدن نامردا
با عصا بر لب و ابروش زدن نامردا
پنجه در طُره ی گيسوش زدن نامردا
/مادرش از نفس افتاد زبس داد كشيد
خواهرش رو به مدينه شد و فرياد كشيد/
پبش زينب سر او را به سنان زد سنان
با لگد بر دهنش خنده كنان زد سنان
سيلی بر زينب غمديده چنان زد سنان
غل و زنجير و طناب دست زنان سنان
/مادرش از نفس افتاد زبس داد كشيد
خواهرش رو به مدينه شد و فرياد كشيد/
**
.
پ.ن:
عاشورای حسینی تسلیت باد🖤
شادی روح شهید محمدحسین محمدخانی صلوات!
.
روای: آقای محسن محمدی پناه |مداح اهل بیت(ع)|
.
@ghesseyedelbari
1_1667614381.mp3
6.05M
.
من از خیمه دیدم..!
.
#محمدحسین_پویانفر
.
@ghesseyedelbari
"به اسم حبیب دلها"
.
مراسم هیئت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم، شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید میکرد که به حرفش گوش بدهم. با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید. من که باورم نمیشد، حرفش را جدی نگرفتم. نمیدانستم که آن لحظه شنونده وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط میشوم.
#شهید_محمدرضا_دهقانامیری
@ghesseyedelbari