eitaa logo
🌹درمحضر قرآن واهل بیت🌹
8.6هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
33.9هزار ویدیو
143 فایل
استفاده مطالب کانال با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان عج. دراین کانال قرآن، احکام، نماز، حجاب، نهج البلاغه، ترفندها، آشپزی، کلیپ های مذهبی، شرح دعای جامعه، ،سیاسی، اعتقادی و تبلیغات 👇👇 https://eitaa.com/ghajari_A
مشاهده در ایتا
دانلود
9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این داستانو تا انتها گوش بدید می ارزه ♥️ تو زندگی به احساس هم رحم کنیم اینکه بلدی قلبیو به دست بیاری خوبه ... لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه هیچوقت جدی نگیرید... لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه چیز از آموزش پرورش شروع میشه ، همه‌چیز... لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد متاهلی در مجلسی گفت: زن مثل کفش است.. هر وقت کهنه شد میتوان آن را عوض کرد و کفش نو بپا کرد.... حکیمی در میان جمع گفت: بله این مرد درست میگوید، برای مردی که خودش را در حد پا بداند، زن برایش همچون کفش میماند... اما مردی که خودش را در حد سر بداند زن برایش همچون تاج میماند... لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فوق العاده است 👌🌼🍃 پیرمردی هر روز توی محله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد. روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم .... دوست خدا بودن سخت نيست... لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اربابِ لقمان به او دستور داد که در زمینش، برای او کنجد بکارد. ولی او جُو کاشت. وقتِ درو، ارباب گفت: چرا جُو کاشتی؟! لقمان گفت: از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند. اربابش گفت: مگر این ممکن است؟! لقمان گفت: تو را می بینم که خدای تعالی را نافرمانی می کنی و در حالی که از او امید بهشت داری. لذا گفتم شاید آن هم بشود. آنگاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت. در زندگی هر چه بکاریم همان را برداشت میکنیم. امید و عشق و محبت یا نفرت و کینه و حسادت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام)👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @ghjariafsane 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا