eitaa logo
قدس
320 دنبال‌کننده
17هزار عکس
13.1هزار ویدیو
166 فایل
🌼🍃🌼🍃 قدس کانالی برای بصیرت افزایی دینی وسیاسی eitaa.com/ghods2
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه علی اصغرعلیه السلام-روح الله خادم الحسین.mp3
6.87M
#روضه ▪️حضرت علی‌اصغر عليه‌السلام ▪️کربلایی روح الله خادم الحسین 🏴 هیئت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف @ostadelahi
1391 08 24 & 29 zihajjeh 1433 4shanbeh روضه عبدالله بن حسن علیه السلام-موسوی.mp3
1.89M
#روضه ▪️حضرت عبدالله بن حسن علیهما‌السلام ▪️حجت الاسلام موسوی 🏴 هیئت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف @ostadelahi
1392 09 02 & 19 moharram1435-روضه حضرت زینب علیهاالسلام-مو سوی.mp3
2.05M
#روضه ▪️حضرت زینب سلام‌الله‌علیها ▪️حجت الاسلام موسوی 🏴 هیئت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف @ostadelahi
دوستان بزرگواری که به هر دلیلی توفیق شرکت در عزاداری های روزهای گذشته را نداشتید😭😭 بفرمائید 👆👆👆 التماس دعا از همگی @ghods2 🏴🏴🏴🏴
💠🌸💠 ⚫️اگر ما آن زمان بودیم،یار حسین علیه السلام می ماندیم؟ 🔴سی هزاردینارطلا!! ⚫️رقمی بود که یزید به هرنفراز یاران تاثیر گذار امام حسین(علیه السلام) در کوفه داد و دینشان راخرید! هردینارچهار ونیم گرم، هرگرم طلا 400 هزارتومان... به پول امروز نزدیک به 54 میلیارد تومان! 🔵اگه درآن زمان بودیم یار حسین علیه السلام می ماندیم؟! پس⚡️ 💥حواسمان باشد به غربت و تنهایی حسین زمانمان، مهدی فاطمه عج... 🔴به گناه و معصیت و لذت های زودگذر،آقایمان را نفروشیم... 💚 @abolfazael
. هر چند که خسته ایم ازین حال، نیا😥 شرمنده اگر ندارد اشکال، نیا😔 ما خط تمام نامه هامان، کوفیست😔 آقای گلم زبان من لال، نیا😥 💚 ادرکنی ای مهربان امامم 💚 🌹 @abolfazael
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌یک تعداد جوان لخت بشنود بپرند هوا،بپرند پایین✋ ⛔ حواسمون به حرف حضرت آقا باشه هر وقت از #انسان_کامل یک قدم عقب یا یک قدم جلو باشیم ضرر کردیم🚫 💚 @abolfazael
💠کوتاه کن کلام ... بماند بقيه اش: کوتاه کن کلام ... بماند بقيه اش مرده است احترام ... بماند بقيه اش از تيرهاي حرمله يک تير مانده بود آن هم نشد حرام ... بماند بقيه اش هر کس که زخمي از علي و ذوالفقار داشت آمد به انتقام ... بماند بقيه اش شمشيرها تمام شد و نيزه ها تمام شد سنگ ها تمام... بماند بقيه اش گويا هنوز باور زينب نمي شود بر سينه امام؟ ... بماند بقيه اش پيراهني که فاطمه با گريه دوخته در بين ازدحام... بماند بقيه اش راحت شد از حسين همين که خيالشان شد نوبت خيام.... بماند بقيه اش رو کرد در مدينه که يا ايّها الرسول يا فاطمه! سلام ... بماند بقيه اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام ... بماند بقيه اش سر رفت، آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پيکر امام ... بماند بقيه اش بر خاک خفته اي و مرا ميبرد عدو من ميروم به شام ...بماند بقيه اش دلواپسم براي سرت روي نيزه ها از سنگ پشت بام ...بماند بقيه اش دلواپسي براي من و بهر دخترت در مجلس حرام ...بماند بقيه اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام ... بماند بقيه اش تنها اشاره اي کنم و رد شوم از آن از روي پشت بام ... بماند بقيه اش قصه به "سر" رسيده و تازه شروع شد شعرم نشد تمام ... بماند بقيه اش 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ◼️◼️◼️◼️◼️ ◼️◼️◼️◼️ ◼️◼️◼️ ◼️◼️ ◼️ اصلا رقیه نه ، مثلا دختر خودت؛ یک شب میان کوچه بماند ،چه میشود؟ اصلا بدون کفش ،توی بیابان ،پیاده نه !!! در راه خانه تشنه بماند ،چه میشود ؟ دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش ،نه ! تنها به زور گوشواره بگیرد ،چه میشود؟ گیریم خیمه نه ،خانه و یا سرپناه ،نه ! یک شعله پیرهنش را بگیرد،چه میشود ؟ در بین شهر ،توی شلوغی ،همیشه ،نه ! یک شب که نیستی ،بهانه بگیرد ،چه میشود؟ اصلا پدر ،عمو و برادر ،نه ، جوجه ای ، تشنه مقابل چشمش بمیرد ،چه میشود ؟ دست گناهکار مرا روز رستخیز ، یک دختر سه ساله بگیرد ،چه میشود ؟ @felhekmat
آیت الله جوادی آملی : 🍃دل مؤمن که عرش رحمان خوانده شده ، بر اشک استوار است ؛ زیرا «قلب المؤمن عرش الرحمان» و «کان عرشه علی الماء» . #کانال_عارفین @Arefin
ارسال شده از سروش+: *پاداش دوستی با اهلبیت علیهم السلام* يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند، مي فرمودند : پير مرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام ، علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام، او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت، يک اتاقی هم اجاره کرده بود . گاهی کارهای دستی انجام مي داد. مثلا يک چيزی خريد و فروش مي کرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران مي داد. اين پير مرد زيلوهای حرم را جمع مي کرد و پهن مي کرد و براي نماز جماعت، خيلی هم سرحال و با نشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام، از خانه بيرون آمدم، در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت: حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است، و در کربلا غريب است. اگر مي شود از ايشان عيادتی داشته باشيد . و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری مي کند. حاج عباسی که هر وقت ما را مي ديد سلام مي کرد دست به سينه مي شد، خيلي سر حال بود. اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است، ديگر نه مي تواند بنشيند، نه مي تواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است، دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم، لحظه آخر خيلی مهم است، که به چه حالت بميرد. عبرت بگيريم، به اين واعظ گفتم : که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت: چشم و شروع کرد، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ . . . هنگام روضه خواندن همه با چشم خود، ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست، حالا ما هم داريم با تعجب نگاه مي کنيم، رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان، من پير غلام، چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد. السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ، همين طور سلام داد، تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف، به آقا هم سلام داد گفت: قربانتان بروم من کجا عيادت شما، و از همه تشکر کرد و بعد دراز کشيد، مثل اينکه صد سال است که مرده باشد. نه قلبش کار مي کند، نه نبضش کار مي کند، و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت، من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده، امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است، چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد، تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل، به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد، به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد، به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد، به هيئتي ها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا، برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد، مي گفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود. هيئتها مي آمدند به سر و سينه هایشان مي زدند، چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين مي گفتند، گريه مي کردند، براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود، به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند، پير مردی بود حدود نود سال، ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند: که منبر ختم اين آقا را من مي روم، همه تعجب کردند. ايشان عصا زنان آمدند، در پله اول منبر نشستند. بعد از قرائت قرآن، گفت: که مردم مي دانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم، ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی، برايتان بگويم. گفت: که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم، دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا، امام جماعت بودم، نکند من را قبول نکرده باشند، من به حال خودم گريه کردم، خسته شدم، خوابم برد، خواب ديدم حاج عباس، در باغی از باغهای بهشت است. خيلی سرحال و خوشحال، جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد، قبر من وسيع و باز شد، نورانی شد، ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام، تشريف آوردند فرمود: تو غلام من بودی، من را آورد در اين باغي که مي بيني از باغهای برزخی است، اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند: حاج عباس، همين جا باش، در قيامت هم مي آيم تو را مي برم در بهشت کنار خودم قرار مي دهم. بعد گفت آقاي سيبويه، برو به مردم بگو، هر چه هست، در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر، خبری نيست. کل الخير في باب الحسين، هر خيری است، در خانه سیدالشهداست