9.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آی_بازی_بازی_بازی
#بازی_تقویت_دو_نیمکره_مغز
🔹امروز با دخترم بازی کلیپ بالا رو انجام دادم. یک بازی جالب برای تقویت دو نیمکره مغز که به وسایلی خاصی هم نیاز نداره.
🔹این بازی برای بچههای سن پیشدبستانی و بزرگتر مناسبه.
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
#دلنوشته_مادرانه
بعضی وقت ها دلم برای خدا تنگ می شود
بعضی وقت ها که آدم ها از همیشه
نامهربان ترند
تو را صدا میکنم
بغلت بوی لطف خدا را میدهد
نرمی پوستت لطافتش را
برایم ملموس میکند
و ساده ای ات آرامشم میدهد
به راستی چقدر کودکان بوی خدا را می دهند
نه نامهربانی در آنها سراغ دارم
نه کینه ای
نه اخمی از ته دل
فقط مهربانی و لبخند است که فوران می کند
گاهی دلم برای خدا تنگ می شود
آن وقت برای بودنت غرق لذت میشوم
ای زیبای خداگونه ی من!
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
19.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم حلما خانوم گل🌸🌸
که بازی دیروز رو انجام دادن و برامون فرستادن
#معرفی_کتاب
📗کتاب بی اجازه و سه ماجرای دیگر
👭«ماجراهای دخترانه» شامل داستانهای کوتاهی هستند که با نگاه به دغدغههای دخترانه در خانه، مدرسه، پارک و یا مواجهه با والدین، دوستان، همسایهها، همکلاسیها و فامیل سعی دارد، راهنمای مؤثری برای آموزش و ارتقای مهارتهای زندگی آنها باشد.
🔰کاربردها:
▪️آشنایی با مفهوم خانواده
▪️ترویج مراقبت و مهربانی با سالمندان
▪️ترویج کتابخوانی
▪️ستایش مهربانی
▪️پرورش و تقویت احساس ارزشمندی
▪️پرورش و تقویت مهارت ارتباط مؤثر با دیگران
✔️ این کتاب از مجموعه ماجراهای دخترانه است که در چهار جلد مجزا با عناوین «#گربه_نقاشی_من_و_سه_ماجرای_دیگر»، «#بستنی_دوم_و_سه_ماجرای_دیگر»، «#هدیه_خدا_و_سه_ماجرای_دیگر» و «#بیاجازه_و_سه_ماجرای_دیگر» به قصههایی درباره دختران میپردازد.
🔺مناسب برای بالای ۵سال
✍نویسنده: خانم #کلرژوبرت
📖تعداد صفحات: ۲۲صفحه
▪️ناشر: سوره مهر
💰قیمت: ۷۵۰۰۰تومان
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا
🆔@clairejobert_book
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
✂️برشی از کتاب
مامان کاسهی آشی را به دستم داد و گفت:« برای حمیده خانم میبری؟ همان در سبز تهِ کوچه.
طفلکی پیرزن سرما خورده. الان بهش زنگ زدم، منتظر است.»
درِ سبز تهِ کوچه باز بود. از حیاط گذشتم و از پلهها بالا رفتم. به شیشهی درِ نیمهبازِ خانه زدم و بلند گفتم:« برایتان آش آوردهام.»
یکی از توی خانه با صدایی گرفته گفت:« به من چه!»
توی دلم گفتم ای وای! این چه جوابی بود؟
با مِن و مِن ادامه دادم:« ما…مامانم من را فرستاده. اَ…الان به شما زنگ زده.»