فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥مکالمه تلفنی شهید آیت الله صدوقی و استاد شهید آیت الله مطهری چند ماه قبل از پیروزی انقلاب که توسط ساواک شنود میشد!
سالگرد شهید صدوقی
✅✅🇮🇷🇮🇷🇮🇷 قونشو زنجان
📡 https://eitaa.com/ghonsho
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴آنجه برای ما ايثار است برای اولیای خدا شرك است!
✅✅🇮🇷🇮🇷🇮🇷 قونشو زنجان
📡 https://eitaa.com/ghonsho
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شیعه شدن محقق سنی« دکتر محمد صالح هشیر» با تحقیق در آیه وضو :
🖼☫به #جهاد_تبیین
✅✅🇮🇷🇮🇷🇮🇷 قونشو زنجان
📡 https://eitaa.com/ghonsho
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
قسمت اول⬇️
🔻افشای دروغ موساد در مورد ربایش شهروند ایرانی؛ پشت پرده عملیات قبرس چه بود؟
🔹چهارم تیرماه رسانههای قبرسی بدون ارائه جزئیات یا مدرکی مدعی شدند که این کشور، عملیات سپاه علیه یهودیان را خنثی کردهاست.
🔹چهار روز بعد موساد مدعی شد که مغز متفکر یک هسته تروریستی مرتبط با عملیات در قبرس را دستگیر کرده است
🔹موساد از فردی به نام یوسف شهبازی عباسعلی لو رونمایی کرد
و مدعی شد که این فرد از طریق خاک ترکیه به ایران فرار کرده و موساد موفق شده وی رادرایران ربوده وازوی بازجویی کند براساس اعترافات وی توانسته عملیات علیه افراد مرتبط با رژیم صهیونیستی درقبرس را خنثی کند موساد حتی ویدیوی به اصطلاح اعترافات نامبرده را هم منتشر کرد.
✅✅🇮🇷🇮🇷🇮🇷 قونشو زنجان
📡 https://eitaa.com/ghonsho
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
قسمت دوم ⬇️
🔹اما موساد و شبکه رسانهای آن در انتخاب فرد مورد نظر به عنوان عامل ایران در قبرس دچار یک خطای ناشیانه شدند!
🔹اکنون بررسی اسناد و اطلاعات نشان می دهد، برخلاف ادعای رژیم صهیونیستی و اظهارات عجیب «یوسف شهبازی»، مبنی بر حضور در قبرس برای اجرای عملیات، وی در تاریخ ۲۵اردیبهشت ماه۱۴۰۲ به صورت قانونی کشور را به مقصد آذربایجان ترک کرده.
🔹رژیم صهیونیستی بهت زده از اتفاقات امنیتی رخ داده علیه اهدافش (از جمله ماجرای ایتالیا) و ناتوان از خنثیسازی آن و تحت فشار افکار عمومی، برای بازیابی حیثیت از دست رفته خود، با دستپاچگی سناریویی را طراحی کرده تا دستکم آبروی خود را بازیابی کند.
تصاویر:بلیط خریداری شده از طرف «یوسف شهبازی عباسعلی لو» به تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲به مقصد باکو
نام یوسف شهبازی عباسعلی لو در ردیف ۱۹ فهرست مسافران پرواز آذربایجان که سوار شدن وی به هواپیمارا تایید کرده است.
✅✅🇮🇷🇮🇷🇮🇷 قونشو زنجان
📡 https://eitaa.com/ghonsho
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
هدایت شده از جاماندهٔ اُمیدواربه الطاف الٰهی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆ببینید واضح میگوید:
🔹️ مهسا امینی ،
از عوامل تروریستی کومله بوده
و به شکل آشکار با اسرائیل و عواملش در ارتباط بود ،
و مرگ داخل مقر پلیسش برنامه ریزی شده بود.
هدایت شده از دفتر نهاد رهبری دانشگاه آزاد اسلامی استان زنجان
چند گناه است که صاحبانش گاهی موفق به توبه نمیشوند:
🔻عمداً نماز نخواندن
🔻عاق والدین
🔻آبرو بردن
استاد فاطمی نیا
✨ رسانه رسمی نهادنمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد اسلامی استان زنجان
🆔 @nahadaizu
هدایت شده از صادق حقگو
✅عظمتِ طبِّ #امام_هادی النقی علیه السلام
📌درمان زخم متوکل با پشتگل وقتی همه اطباء عاجز شدند...
🔹طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورمش بیشتر می شود.»
متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد»
🔹طبیب نگاهی به صورت رنگ پریدهی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید»
ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طور هم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید.
طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.» فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد»
🔹متوکل با اشارهی سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت: «حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت» بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمیآید» طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!»
مادر متوکل با دستمال اشکهایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر میکنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم»
🔹ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.»
صدای خنده فضای اتاق را پر کرد:
- پشکل؟!
ـ عجب حرفی!
ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق علیه السلام را مسخره میکردند)
🔹صدای فتح بن خاقان آنها را به خود آورد:
ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت؛ و برای تهیهی آن، از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت: «بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجهی کار را ببینیم».
🔹ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما دربارهی او اشتباه بود»
🔹بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.»
متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آنها گفت: «شما مرخص هستید، می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم»
🔹 بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟»
ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحهی زیادی در خانهی خود جمع کرده و میخواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد.
ـ برو سعید حاجب را خبر کن.
وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.»
🔹تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد:
ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم!
گوشهی عمامهی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار»
سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت.
ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسهها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.»
🔹کیسهی دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟»
🔹مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.»
🔹صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسهها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»...
منابع:
📕کافی، ج ۱، ص ۴۹۹
📚بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۹۸
#میلاد_امام_هادی سلام الله علیه
✍جهانِ پساکرونا
@Sadegh_haghgoo