eitaa logo
قرآن/پیام های آسمان
50 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
14.5هزار ویدیو
263 فایل
پیام آسمان هفتم -قرآن نرگس2(کرباسچیان)
مشاهده در ایتا
دانلود
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسمِ رَبِّ المَهدی🌹 آشنایی با امام زمان (عج) قسمت سوم : سیرت حضرت مهدی (عج)
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسمِ رَبِّ المَهدی🌹 آشنایی با امام زمان (عج) قسمت چهارم: دوران زندگی حضرت مهدی (عج)💚
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسمِ رَبِّ المَهدی🌹 آشنایی با امام زمان (عج) قسمت پنجم: یاران و اصحاب حضرت مهدی (عج)💚
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسمِ رَبِّ المَهدی🌹 آشنایی با امام زمان (عج) قسمت ششم: زمامداران معاصر حضرت مهدی (عج)💚
دشمن خودت نباش! مراقب مکالمه های درونی خودت باش،تو می تونی بزرگترین حامی و بزرگترین دشمن خودت باشی. تمام افکار و مکالمه های درونیت دارای انرژی و ارتعاشه که هر لحظه به جهان ارسال می کنی. 🌺 صبح بخیر🌺 🔹امروز جمعه ۲۷ مردادماه ۱۴۰۲ 🔹 ذکر روز:
ســــــــــــلام صبح زیباتون بخیر و نیکی صبحتون شاد و پرانرژی روزتون معطر به نور الهی سر آغاز روز تون سرشار ازعشق و شادی و خبرهای خوش و عالی
🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅 🔆تأثیر غذا 🍁مرحوم آیت‌الله کوهستانی، به‌طور اشتراکی یک دستگاه آسیاب آبی سنتی موروثی داشتند که از درآمد آن زندگی خود و طلاب اداره می‌شد. به آسیابان سفارش می‌کردند سهم من همیشه از مزد آرد گندم افراد معمولی و مستضعف باشد. در ماه رجب ایشان می‌بینند از عبادت لذّت نمی‌برد. پس به فکر فرو می‌رود تا علت را بیاید. ابتدا از اهل خانه می‌پرسد: «شما از آرد قرضی یا وقفی یا از سهم امام استفاده کرده‌اید؟» می‌گویند: نه. 🍁پس به سراغ آسیابان می‌رود و می‌گوید: چند روز قبل، آرد چه کسی را (به‌عنوان دستمزد آسیاب) برای ما فرستادی؟ آسیابان می‌گوید: 🍁«شخصی پولدار و ظاهراً بهایی که گندمش خوب بود، آردش را برای شما فرستادم.» تا این جمله را گفت چهره‌ی ایشان تغییر کرد و با عصبانیّت فرمود: «مؤمن! ما را از فضیلت ماه رجب محروم کردی!» 📚بر قله‌ی پارسایی، ص 113 ⚡️⚡️امام علی علیه‌السلام فرمود: «کسی که در خوردن، به اندک اکتفا کند، تندرستی او بسیار و اندیشه‌اش شایسته باشد.» 📚غررالحکم، ج 1، ص 86
خدایا شکرت❤🙏
بزرگواری تعریف می‌کرد پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش به دنیا آمدم در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست «در بزم غم حسین مرا یاد کنید» بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتاً حسینی بوده؟ روزی در سن حدوداً بیست سالگی در کوچه می‌رفتم که مردی حدوداً پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشان بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت: حسین آقا قربان اسمت با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس به پول آن زمان صد تومان هم از دخل درآورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه می‌کردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی؟ من طلبی از حاجی ندارم!! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ بلکه صد تومان خرج عروسی‌ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدت‌ها شنیدم حاجی عباسعلی در سن ۴۱ سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد آن روز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در می‌زند من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله آقا امام حسین علیه السلام است لطفا به دامادتان نگوئید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبائی با ما کرده بگونه ای که آن روز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه‌السلام بر سر میزده دست نوازش بر سر یتیمان هم می‌کشیده همانگونه که در عزا بر سینه میزده مرهمی به سینه دردمندان هم بوده و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی راستین بوده است اَلّلهُمَّ ارزُقنا توفيق خِدمَة الحُسين عليه السلام فِی الدُّنيا وَالاخرة لطفا حسینی و حسین چی واقعی باشیم