eitaa logo
قرآن وسنت
237 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
807 فایل
#‌ترتیل‌و‌تفسیر‌قرآن #عترت_ولایت_معصومین #روایات‌و‌داستانهای‌جذاب‌و‌کوتاه #تحلیل_سیاسی #گلچین‌نکات #سیره‌علما #شهدا گاهی#طنز @ghoranvasonat کانال دوم: @dastanezibaa #کانال_داستان_زیبا🌺🌷🌸 کانال سوم: #روانشناسی @ravan110 🌺🌸 تبلیغ و تبادل نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
29.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▶️نماهنگ فوق العاده زیبای مَاوا باصدای کربلایی محمد حسین پویانفر. 🌱چهار دقیقه و پنج ثانیه🌱 🎼ای شاه بی سر السلام 🌱 عُریان پیکر السلام🌷 خونین حنجر السلام🌱 السلام شاه السلام 🌺 🌟🌟🌟🌟 السلام علی الحسین 💐 و علی علی بن الحسین💐 و علی اولاد الحسین 💐 و علی اصحاب الحسین💐 علیهم السلام💐
⚫️عبرتهای عاشورا /شریح قاضی ◾️▪️امام خامنه ای: تاریخ مى‌نویسد: «مسجد کوفه مملو از جمعیتى شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند.» چرا چنین شد؟ بنده که نگاه مى‌کنم، مى‌بینم خواصِ طرفدارِ حقْ مقصرّند و بعضى‌شان در نهایتِ بدى عمل کردند. مثل چه کسى؟ مثل «شریح قاضى». شریح قاضى که جزو بنى‌امیّه نبود! کسى بود که مى‌فهمید حق با کیست. مى‌فهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتى «هانى بن عروه» را با سر و روى مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله‌ى او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند. ◾️▪️ابن زیاد ترسید. آنها مى‌گفتند: «شما هانى را کشته‌اید.» ابن زیاد به «شریح قاضى» گفت: «برو ببین اگر هانى زنده است، به مردمش خبر بده.» شریح دید هانى بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانى به شریح افتاد، فریاد برآورد: «اى مسلمانان! این چه وضعى است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمى‌آیند مرا از این‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟!» ◾️▪️شریح قاضى گفت: «مى‌خواستم حرفهاى هانى را به کسانى که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم!» ◾️▪️«جرأت نکردم» یعنى چه؟ یعنى همین که ما مى‌گوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام مى‌داد، تاریخ عوض مى‌شد. ◾️▪️اگر شریح به مردم مى‌گفت که هانى زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیداللَّه قصد دارد او را بکشد، با توجّه به این‌که عبیداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها مى‌ریختند و هانى را نجات مى‌دادند. با نجات هانى هم قدرت پیدا مى‌کردند، روحیه مى‌یافتند، دارالاماره را محاصره مى‌کردند، عبیداللَّه را مى‌گرفتند؛ یا مى‌کشتند و یا مى‌فرستادند مى‌رفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام مى‌شد و دیگر واقعه‌ى کربلا اتّفاق نمى‌افتاد! اگر واقعه‌ى کربلا اتّفاق نمى‌افتاد؛ یعنى امام حسین علیه‌السّلام به حکومت مى‌رسید. حکومت حسینى، اگر شش ماه هم طول مى‌کشید براى تاریخ، برکات زیادى داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد. ◾️▪️ اى شریح قاضى! چرا وقتى که دیدى هانى در آن وضعیت است، شهادتِ حق ندادى؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهنده‌ى دنیا بر دین، همین است. بیانات امام خامنه ای در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) ۱۳۷۵/۰۳/۲۰ 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
💠قَالَ لِلْجَوَادِ علیه السلام رَ جُلٌ: أَوْصِنِی قَالَ علیه السلام، وَ تَقْبَلُ؟ قَالَ؛ نَعَمْ قَالَ علیه السلام؛ تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ ♥️ مردی به حضرت جواد علیه السلام عرض کرد: مرا سفارشی بفرمایید. امام علیه السلام فرمود: می پذیری؟. گفت: آری. فرمود: 🏵🔸تکیه بر صبر کن 🏵🔸و به فقرا درآویز 🏵🔸و شهوات را رها کن 🏵🔸و مخالفت با هوای نفس نما 🏵🔸و بدان که تو از دید خداوند مخفی نیستی، دقت کن چگونه باید باشی 📚بحارالانوار، ج 75، ص۳۵ ‌بیش از سه هزارحدیث عددی به صورتِ متنی و صوتی📚 👇👇👇 @mavaezoladadiye
🌸🍃🌸🍃 هرگاه در نمازت عجله کردی خواستی زودتر به پایان برسانی به یاد بیاور همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز بروی به آن برسی و همه ی آنچه که می ترسی در این مدت از دست بدهی به دست همان کسی است، که در مقابلش ایستاده ای! برای حرف زدن با خدا بیشتر وقت بگذار... 🍃🌸🏴
3 سال پیش یه درس داشتم اخلاق اسلامی ، یه روز که این درس رو داشتم ،اون روز مصادف بود با تولدم، بعد کلاس رفتم پیش استادم گفتم استاد یه جمله بگو بهم واسه کادوی تولدم.... منتظر بودم بگه فلان کار کن ....فلان کار نکن.... خودم آماده کردم که این جملات بشنوم، ولی برگشت گفت قدر جوونیت بدون و با خدا رفیق باش، بهش اعتماد کن،اندازه یه رفیق بهش تکیه کن،بیشتر از این نخواستم!.. گفت: اگه باهات رفاقت نکرد ولش کن،باهاش مشتی باش ، ببین باهات مشتی میشه یا نه....واسش حرکت باحال بزن، ببین چطور سر حالت میاره... منتظر شد همه بچه ها برن ،یه خاطره از خودش گفت، گفت: یه روز نشسته بودم توی بالکن ،داشتم با خدا خلوت میکردم، یه لحظه به خنده گفتم ،خدا من و تو که داریم عاشقانه حرف میزنیم ، یه بارون میچسبه که بیاد و دیگه محفلمون نورانی بشه،گفت به جان بچه ام ،یک دقیقه نشد دیدم نم نم بارون زد به صورتم... گفت اینا رو نگفتم که فکر کنی من آدم خوبیم نه، خواستم بگم خدا باهات تا تهش میاد.. واقعا حرفای اون روز استاد موی تنم سیخ کرد. هر دفعه با خدا عهد بستم و رفیقش شدم ،خودش شاهده واسم کم نزاشته ولی من زدم زیرش ... همیشه هم یاد جمله آخر استادم میوفتم که گفت اگه دیدی رفاقتتون بهم خورد : " مطمئن باش تو رفاقت به هم زدی" امیدوارم توی رفاقت با خدا کم نزاریم. @ala_allah
🏴 ارزش تفکر ✍حاج آقا قرائتی: قرآن خطاب به اينهايى كه بى فكر كار مى‏ كنند مى‏ فرمايد: «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ»كجا می‌رويد؟ آدم با يك فكر صد و هشتاد درجه تغییر مى‏ كند حرّ طرفدار بنى اميه بود. کمی قبل از ظهر عاشورا فكر كرد، و یک باره عوض شد. مى‏ خواهيم کاری انجام بدهیم فكر كنيم چه چیزی مى‏ دهيم و چه چیزی مى‏ گيريم، آنچه مى‏ دهیم جوانى است. ابر و باد و مه و خورشيد براى تو انسان هستند. اگر بی‌ هدف و پوچ باشید اين سرمایه‌ ها را هدر داده‌ اید. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @Qaraati313_ir
✨﷽✨ 🌼حدیثی بسیار زیبا ازامام حسین(ع) ✍مردى خدمت امام حسين عليه السلام آمد وعرض كرد: من مردے گنهكارم و قدرت ترك گناه ندارم. مرا موعظه اى كن. سيدالشهدا عليه السلام فرمود: پنج كار انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن: 1⃣ رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه كن! 2⃣ از ولايت و قلمرو حكومت خدا بيرون برو، هر چه مى خواهى گناه كن! 3⃣ جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، هر چه مى خواهى گناه كن! 4⃣ وقتى فرشته مرگ (عزرائيل) براى قبض روح تو مى آيد، او را از خودت دور ساز، هر چه مى خواهى گناه ‌كن!!! 5⃣ وقتى مالك دوزخ تو راوارد جهنّم مى‌كند، اگر مى‌توانى وارد نشو، و هر چه مى خواهى گناه كن!!! 📚بحارالانوار ج۷۵ ص۱۲۶ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✍امام حسین (علیه السلام) سلام کردن هفتاد حسنه و ثواب دارد شصت و نه ثواب از برای سلام کننده و یک ثواب برای جوابگو است (با وجود آنکه سلام کردن مستحب ولی جواب دادن آن واجب است). 📚تحف العقول ، ص ۲۴۸ ▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ ▪️ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @Qaraati313_ir
🏴حُرِّ بن یزید ریاحی (رحمة الله) و شاه سلطان اسماعیل : ✍نزد شاه اسماعیل آمدند و گفتند میخواهیم قبر حر بن یزید ریاحی را تعمیر کنیم ، شاه گفت : من یقین ندارم که توبه ی حُر مورد قبول واقع شده باشد ، بروید بدنش را ببینید. اگر بدنش تَر و تازه است معلوم میشود توبه ی او مورد قبول واقع شده است و اقدام کنید و الّا نه وقتی، که رفتند مشاهده کردند بدن کاملاً سالم و تازه است و گویا الآن به شهادت رسیده است ، و دیدند همان پارچه ای را که امام حسین ( علیه السلام ) به سر حُر بسته است ، همچنان باقی است لذا خواستند پارچه را به عنوان تَبَرُّک و تَیمّن باز کنند ، وقتی که باز کردند خون از آن بیرون می آمد و هر کاری کردند خون قطع نمی شد . لذا مجبور شدند دوباره ببندند و وقتی که پارچه را به جای خود گذاشتند خون قطع شد 📚منبع: آداب الطلاب ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @Qaraati313_ir
✨﷽✨ ▪️سلوک عاشوراییان▪️ ✍هلال بن نافع، كه از سربازان دشمن بود، مى گويد: من پيشاپيش صف ايستاده بودم. ديدم امام حسين عليه السلام، پس از وداع با اهل بيت خود، به سوى ميدان مى آيد در اين هنگام ناگاه چشمم به دختركى افتاد كه از خيمه بيرون آمد و با گامهاى لرزان، دوان دوان به دنبال امام حسين عليه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانيد. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد: بابا جان! به من بنگر، من تشنه ام... شنيدن اين سخن كوتاه ولى جگر سوز از زبان كودكى تشنه كام، مثل آن بود كه بر زخمهاى دل داغدار امام حسين عليه السلام نمک پاشيده باشند. سخن او آنچنان امام حسين عليه السلام را منقلب ساخت كه بى اختيار اشك از ديدگانش جارى شد. با چشمى اشكبار به آن دختر فرمود: دخترم، مى دانم تشنه هستى خدا تو را سيراب مى كند، زيرا او وكيل و پناهگاه من است. هلال مى گويد: پرسيدم (اين دخترک كه بود؟ ) به من پاسخ دادند: او رقيه سلام الله علیها دختر امام حسين عليه السلام است. 📚 ستاره درخشان شام ٫ شیخ علی خلخالی ✅‌‌کانال استاد قرائتی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✨﷽✨ 🌼این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است ✍یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند 📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص۱۱۱ ✅‌‌کانال استاد قرائتی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e