eitaa logo
قربانی همدانی
134 دنبال‌کننده
156 عکس
33 ویدیو
8 فایل
مجتبی قربانی همدانی مدرس حوزه علمیه و دکتری فلسفه تطبیقی خادم مؤسسه آموزشی پژوهشی فرهنگی حیات طیبه کانال مؤسسه: @hti_ir 📬ارتباط با ادمین: @Ali_khorsandi
مشاهده در ایتا
دانلود
شنیدید که می‌گویند: «خدا به خاطر این چند تا تارِ مو، آدم رو جهنم نمی‌بره! سخت نگیرید..»؟ خب اینکه خدا در قیامت با ما چه می‌کند را تنها خودش می‌داند؛ (خدایا رحم کن به این بندگان ضعیف) اما این گونه جملات نشان از یک ضعف اخلاقی شدید دارد و آن «بی‌ادبی»ست! متاسفانه تمدن امروز ما را بی‌ادب کرده است! جوان‌های امروز نسبت به بزرگترها بی‌ادب‌تر از گذشتگان‌اند. اینکه ما یاد بگیریم نسبت به بزرگتر بی‌ادب نباشیم، - بماند که باید در برابر پدر و مادر خاک باشیم و دست و پایشان را ببوسیم- باعث می‌شود ما نسبت به خدا هم انسان مودبی بشویم. انسان مومن اصلا نمی‌تواند بی‌ادب باشد! خب خداوند به هر دلیلی می‌فرماید حتی یک تار مویت هم بیرون نباشد. من اگر بی‌ادب شدم، می‌گویم: «حالا که خدا مرا جهنم نمی‌برد؛ پس بذار راحت باشم..!» با این منطق، من اصلا خدا را به بزرگی قبول ندارم. یا قبول ندارم که باید به بزرگتری چون خدا احترام گذاشت! اگر هم به حرفهای خدا گوش می‌دهم، چون می‌ترسم جهنمی باشد و مرا در آن عذاب کند. اما انسان مودب نمی‌تواند اینطور حرفی بزند. انسان مودب تنها با خود می‌اندیشد: «این کار من بی‌ادبیست!» هرچند ممکن است پدر و مادرم با فلان بی‌ادبی‌ای که از من جلوی ایشان سر می‌زند، مرا به خاطر آن کتک نزنند، ولی اینطوری می‌شود به این بهانه، هر بی‌‌ادبی‌ای را انجام داد. یعنی مرز بی‌ادبی جلوی پدر و مادر تا جاییست که تنها کتکم نزنند. واقعا باید برای پدر و مادر و سیستم آموزشی‌ای که فرزندانی چنین گستاخ و بی‌ادب تربیت می‌کنند غصه خورد! اگر فرزندمان را مودب تربیت کنیم، ناخودآگاه مومن می‌شوند.. @ghorbani_hamedani
در زندگی چه چیزی ما را به هیجان وا می‌دارد؟ چه چیزی ما را شگفت‌زده می‌کند؟ هر کدام از ما با چیزی هیجان‌زده می‌شویم و این هیجان‌زدگی کاملا به شخصیت هر کدام از ما مربوط است. با این همه، هیجان‌انگیزترین چیز زندگی این است که عالم خدایی دارد که دارد خدایی می‌کند. خدا هست! اگر از این جمله هیجان زده نمی‌شویم باید به فکر درمان باشیم. چه دردی بزرگتر از اینکه وقتی به موفقیتی می‌رسیم یا مشکل بزرگی از سر راهمان برداشته می‌شود یا یک موقعیت شغلی عالی پیدا می‌کنیم که مدتها در پی‌اش بوده‌ایم یا در کنکور، رتبه‌ای می‌آوریم که فکرش را هم نمی‌کردیم، هیجان‌زده می‌شویم اما از اینکه خداست که دارد خدایی می‌کند هیجان‌زده نمی‌شویم! دستگاه ادراکی ما دچار اختلال جدی است. رادارهای ذهنی ما تنظیم نیستند. موجودی که از من به خودم مهربان‌تر است و همه چیز را می‌داند و بر همه چیز تواناست به من که هیچ هم به حساب نمی‌آیم و ضعفم در همه زمینه‌ها، روشن‌تر از خورشید است، پیام داده که حاضر است همه زندگی من را تامین کند؛ پیام داده که همه آرزوها و بلکه بالاتر از آرزوهای مرا تامین می‌کند؛ پیام داده که همه چیز را بنده من می‌کند. همه این ها با یک شرط کوچک؛ آن هم اینکه آن چیزهایی که او می‌داند و من نمی‌دانم و او می‌خواهد عمل‌کنم. همین! چه چیزی از این هیجان انگیزتر؟! خدایی که همه چیز من را کفایت می‌کند به شرطی که از خطراتی که برای من وجود دارد دوری کنم و کارهایی که به صلاحم است انجام دهم. معامله ای از این جالب تر و پر سود تر وجود دارد؟ تو کارهایی که به نفع خودت است انجام بده، بعد خدای عالم و قادر و مهربان، همه کارهای تو را کفایت می‌کند. گاهی بد نیست روزی چند دقیقه با این فرد خَیّر مهربان تنها باشیم. نه لزوما در نماز و دعا. گاهی به فارسی بگوییم که خدایا دوستت دارم. در این ارتباط، گله نکنیم. فکر کنیم که چه مهربانی هایی با ما داشته و چه گره‌هایی را از زندگی مان گشوده. دردها را نگوییم. خاطر خودمان را تلخ نکنیم. حاجت را جای دیگر بخواهیم. فقط فکر کنیم که این مهربان بی‌همتا چقدر با ما مهربانی کرده. مثل دوستهایی که بعد از مدت ها به هم می‌رسند. آیا آنها خاطر هم را با قسط و قرض و مشکلات، مکدر می کنند؟ این ارتباط چند دقیقه‌ای کل زندگی ما را تغییر می‌دهد. ارتباط با آن موجودی که بی‌نهایت مهربان است، همه امور ما را درست خواهد کرد.. @ghorbani_hamedani
یکی از ارمغان‌های مدرنیته تبدیل انسانِ مکلف به انسانِ حق‌خواه است. انسانْ خدایی در مدرنیته باعث شد انسان‌ها به جای توجه به تکلیفشان در برابر دیگران و توجهشان به جنبه عبودیت، به حق و حقوق خود و تکالیفی که دیگران در برابر آنها دارند توجه کنند. هرچند دفاع از حق خود و حق دیگر انسانها کار صحیحی است اما تمرکز بر جنبه حق‌خواهی (خودخواهی) در مقابل جنبه عبودیت، انسان را به موجودی تبدیل می‌کند که تمام همّ و غمش این است که نکند دیگران به حریم او وارد شوند. وقتی کانون توجه انسان حفظ حریم خود باشد عملا عفو و مهربانی و ایثار و... کمرنگ خواهد شد. خانواده یکی از اصلی‌ترین مراکزی است که طرفین به جای پیگیری حق خود باید بر حق دیگری اصرار کنند. خانواده گرم و صمیمی بدون بخشش و صبر و ملاطفت دوام نمی‌یابد. محصول انسان محوری مدرنیته بحران خانواده شد. @ghorbani_hamedani
شاید یکی از مهمترین نکاتی که برای تربیت انسان وجود دارد این است که بدانیم باید تربیت شویم! بدانیم همه‌ی رنج‌ها و امکانات فقط و فقط برای تربیت شدن ماست. گمان نکنیم تربیت تا سن جوانی است و پس از آن دیگر احتیاج به تربیت نداریم. این تصور خیلی از ماست درحالی که اولِ جوانی که انسان خودش را می‌یابد، تازه اول تربیت است. بفهمیم که همه زندگی برای این است که تربیت شویم. اگر احساس کنیم چیزی کم داریم و باید خودمان را تربیت کنیم حتما دنبال مربی خواهیم بود، دنبال برنامه تربیتی، دنبال برطرف کردن ضعف ها و به کمال رسیدن.. این احساس نیاز به تربیت شدن بدون تواضع ممکن نیست. خود به خود کسی چنین احساسی پیدا می‌کند که حدی از تواضع را داشته باشد. بیچارگیِ انسانِ مغرور این است که فکر می‌کند دیگر تمام شد و ضعف‌هایش را حاضر نیست بپذیرد. لذا هیچ تلاشی برای برطرف کردن ضعف‌هایش انجام نمی‌دهد و لذا رشد نمی‌کند. تا انسان نخواهد هیچ کس توان بدبخت کردن او را ندارد! اگر بدبختیم، اولین مقصرش خودمانیم نه دیگران. @ghorbani_hamedani
با کلی قرض، تاکسی قراضه‌ای خریده بود. شب و روز، گاز و ترمز... بنده خدا صبح تا شب کار می‌کرد تا لقمه نانی سر سفرهٔ زن و بچه‌اش بگذارد، اما همه‌ی پولش را باید می‌داد بنزین می‌زد! روزی یکی از همکارانش گفت: تو چرا اینقدر بنزین میزنی؟ ما هم به اندازه تو کار می‌کنیم، اما اینقدر بنزین نمیزنیم! مشکوک شد. بعد از بررسی بسیار، فهمید سوراخ ریزی در باک بنزینش ایجاد شده است.. رفیقش گفت: اگر به جای این همه کار کردن، این سوراخ رو میگرفتی، این‌همه زحمتات هدر نمیرفت..! خیلی از مردم دنبال این هستند که دائما کار خوب انجام بدهند. شاید عده‌ای دنبال ثواب جمع کردن هستند و عده‌ای هم دائما مشغول انجام کارهای خیر. اما مومن زیرک کسی‌ست که قبل از اینکه دنبال جمع کردن خوبی باشد ببیند کیسه اعمالش سوارخ نباشد! گناه، کیسه اعمال را سوراخ می‌کند.. اینکه زیارت عاشورا و نماز شب و دعای ندبه بخوانیم و حرم مشرف شویم و نورانی شویم خیلی خوب است. اما مهمتر از آن، حفظ این نورانیت است. ما در فکر کسب نورانیت و زیاد عمل کردنیم اما نمی‌دانیم که "حفظ نورانیت" است که ما را به اوج می‌رساند؛ نه صرفا زیاد عمل کردن. حرم می‌رویم و بعد غیبت این و آن را می‌کنیم و انتظار شق القمر هم داریم..! @ghorbani_hamedani
یکی از جلوه‌های عظمت کربلا.. @ghorbani_hamedani
عروس خانم و آقا داماد! وقتی وارد خانواده همسر میشید، نباید استانداردهای تربیتی و اخلاقی خودتون رو به خانواده طرف مقابل تحمیل کنید! این شمایید که باید تغییر کنید نه اونها! نمیشه با ازدواج فرزند، کل نظم یک خانواده به هم بریزه چون شما یه نظم دیگه‌ای رو میپسندی.. واضح است که اگر شما کلیت نظم خانواده همسر را بپذیرید و اونها احساس کنند که شما هم جزئی از اونها هستید -نه تافته جدا بافته-، میشه در مواردی نظم خانواده رو مراعات نکنید و علتش رو هم مودبانه بهشون توضیح بدید که معمولا پذیرفته میشه. البته در هیچ جا هیچ امری بر امر خدای متعال ترجیح نداره... ظاهرا در بعضی کتب این جمله به عنوان روایت هست که انسان سه پدر داره: "أب ولدك": پدری که موجب تولد انسان میشه. "أب زوجك": پدری که انسان رو متاهل میکنه.(پدر همسر) و "أب علمك": یعنی معلم کوچک کردن خود در برابر این سه والد، انسان رو به عرش اعلا می‌رسونه... @ghorbani_hamedani
پسر خوبم.. @ghorbani_hamedani
آقا داماد! دختری که اینک همسر توست.. @ghorbani_hamedani
گاهی زیادی دلسوزی می‌کنیم! حتی از خدا هم دلسوزتر می‌شویم. شاید فراموش کرده‌ایم که همه کارهٔ عالم کیست. او می‌بیند و می‌داند. گاهی یک سکانس از زندگی یک فرد را می‌بینیم که غرق رنج و درد است اما نمی‌دانیم که همین فرد مثلا چه دلها را شکسته و چه بی‌ادبی‌ها کرده که اگر آنها را می‌دیدیم، می‌گفتیم خدایا خیلی لوسش کردی؛ اگر من بودم بیچارش می‌کردم.. البته نمی‌شود گفت که هرکس در رنج است حتما مرتکب گناهی بوده اما باید بدانیم که نمی‌شود افراد را قضاوت کرد. نه قضاوت مثبت و نه قضاوت منفی. نمی‌شود گفت چرا این فرد در رنج است. این هم نوعی نارضایتی به قضای الهی است. گاهی خدا پرده‌ای از زندگی بعضی را نشانمان می‌دهد تا بدانیم چرا همان فرد به این همه افسردگی دچار است و چرا این همه گره در کارش است. بعضی خیلی باید چوب بخورند از بس بی‌ادبند در محضر رب‌العالمین. شاید این جوری بیشتر بفهمیم که اگر در رنجی هستیم و کارمان جلو نمی‌رود احتمالا مربوط به گناه‌های گذشته‌مان است. دیگران هم شاید همین جوری‌اند. آنچه وظیفه ماست این است که اگر دیدیم کسی در رنج است و می‌توانیم درد او را تسکین دهیم باید این کار را بکنیم. این وظیفه است. این کمک کردن‌ها مصداق بندگی است. اما اینکه بگوییم چرا این شخص باید این قدر درد بکشد فضولی در کار خداست. خدا خودش بهتر می‌داند با این همه بندهٔ گنه‌کار چه رفتاری داشته باشد. استغفر الله ربی و اتوب الیه @ghorbani_hamedani
اگر ظهور رخ داد.. @ghorbani_hamedani
مهم‌تر از کتاب خواندن.. @ghorbani_hamedani
چقدر ساده و کم فروشیم! انسانها معمولا درک درستی از زحمات دیگران ندارند. برفرض هم که درک کنند، امکاناتی برای تشکر ندارند! بدون اعتقاد به خدایی که در پس این مخدومهای بی‌عنایت خدمت ما را می‌بیند، چه توجیهی برای این محبت‌های یک طرفه وجود‌ دارد؟ زندگی بدون توحید و اخلاص، توجیه‌پذیر نیست.آن مادر که ساعتها مشغول تهیه غذاست، کم‌فروش است که با یک تشکر زبانی قانع می‌شود! آن معلم که با لوح تقدیر در روز معلم احساس رضایت می‌کند، ساده است.. در برابر این همه زحمت، قدردانی‌های بشری چه ارزشی دارد؟ جز اینکه چون خورشید بدون چشم‌داشت به همه مهربانی کنیم و بدانیم خدایی هست که قدر مهربانیمان را می‌داند.. @ghorbani_hamedani
بیچاره کودک..! @ghorbani_hamedani
دومین سالگرد فراق.. @ghorbani_hamedani
رابطه برخی با خدا در زندگی مثل رابطه‌شان با یک سوپ‌خوری است. اگر مهمانی آمد و نیاز شد از دکور خارجش می‌کنند و گرد و خاکش را می‌ستانند و بعد هم برش می‌گردانند به جای خودش و می‌روند پی زندگی‌شان. برخی هم که اصلا کاری با خدا ندارند حتی در حد سوپ‌خوری. اما برای برخی رابطه با خدا و درکشان از نیاز به خدا مثل نیازشان به گردش خون در بدن است. اگر لحظه‌ای قطع شود می‌میرند. ما خدا را در حد یک سوپ‌خوری می‌خواهیم. اگر حاجتی داشتیم، به بن‌بستی خوردیم می‌رویم سراغ خدا. خدا هم که قرار است فقط مشکل‌گشا باشد گویی او عبد ماست نه ما عبد او. گویی ما باید بگوییم فرمان زندگی کدام سمت باید بچرخد و او فرمان‌فرمای عالم نیست. بعد هم اگر نشد آن‌چه می‌خواهیم دائما غر میزنیم و به زمین و زمان بد می‌گوییم و بر شوربختی خود لعن می‌فرستیم. حتما شده که تصویرسازی کنیم و در عالم خیال خود چیزهایی را بسیازیم و ازجایی به جای دیگر سفر کنیم. چقدر وجود این خیال به ما وابسته است؟ در این حد که اگر یک لحظه حواسمان پرت شود آن خیال از بین می‌رود. رابطه ما با خدا و نیاز ما در وجودمان به خدا یک چنین چیزی است. همه وجود ما نیازمند توجه دائمی او به ماست. این جور نیست که خدا ما را خلق کرده و حالا ما روی پای خودمان هستیم مانند مهندسی که ماشینی را می‌سازد و حالا این ماشین بدون نیاز به مهندس حرکت می‌کند و اگر جایی خراب شد باید برگردد پیش مهندسش. ما بیش از نیاز یک خیال به وجود انسان به خداوند محتاجیم. این موجودی که در این حد به خدا نیازمند است و هم وجودش و هم همه بندوبیل زندگی‌اش و هم خوشبختی و بدبختی‌اش در دست قدرت خداست چگونه باید او را بخواند. زندگی‌مان را مطالعه کنیم. خدا کجای زندگی ماست. @ghorbani_hamedani
معیار شخصیت انسان @ghorbani_hamedani