گاهی زیادی دلسوزی میکنیم!
حتی از خدا هم دلسوزتر میشویم. شاید فراموش کردهایم که همه کارهٔ عالم کیست. او میبیند و میداند. گاهی یک سکانس از زندگی یک فرد را میبینیم که غرق رنج و درد است اما نمیدانیم که همین فرد مثلا چه دلها را شکسته و چه بیادبیها کرده که اگر آنها را میدیدیم، میگفتیم خدایا خیلی لوسش کردی؛ اگر من بودم بیچارش میکردم..
البته نمیشود گفت که هرکس در رنج است حتما مرتکب گناهی بوده اما باید بدانیم که نمیشود افراد را قضاوت کرد. نه قضاوت مثبت و نه قضاوت منفی. نمیشود گفت چرا این فرد در رنج است. این هم نوعی نارضایتی به قضای الهی است. گاهی خدا پردهای از زندگی بعضی را نشانمان میدهد تا بدانیم چرا همان فرد به این همه افسردگی دچار است و چرا این همه گره در کارش است. بعضی خیلی باید چوب بخورند از بس بیادبند در محضر ربالعالمین. شاید این جوری بیشتر بفهمیم که اگر در رنجی هستیم و کارمان جلو نمیرود احتمالا مربوط به گناههای گذشتهمان است. دیگران هم شاید همین جوریاند.
آنچه وظیفه ماست این است که اگر دیدیم کسی در رنج است و میتوانیم درد او را تسکین دهیم باید این کار را بکنیم. این وظیفه است. این کمک کردنها مصداق بندگی است. اما اینکه بگوییم چرا این شخص باید این قدر درد بکشد فضولی در کار خداست. خدا خودش بهتر میداند با این همه بندهٔ گنهکار چه رفتاری داشته باشد.
استغفر الله ربی و اتوب الیه
@ghorbani_hamedani
چقدر ساده و کم فروشیم!
انسانها معمولا درک درستی از زحمات دیگران ندارند. برفرض هم که درک کنند، امکاناتی برای تشکر ندارند! بدون اعتقاد به خدایی که در پس این مخدومهای بیعنایت خدمت ما را میبیند، چه توجیهی برای این محبتهای یک طرفه وجود دارد؟
زندگی بدون توحید و اخلاص، توجیهپذیر نیست.آن مادر که ساعتها مشغول تهیه غذاست، کمفروش است که با یک تشکر زبانی قانع میشود! آن معلم که با لوح تقدیر در روز معلم احساس رضایت میکند، ساده است..
در برابر این همه زحمت، قدردانیهای بشری چه ارزشی دارد؟ جز اینکه چون خورشید بدون چشمداشت به همه مهربانی کنیم و بدانیم خدایی هست که قدر مهربانیمان را میداند..
@ghorbani_hamedani
رابطه برخی با خدا در زندگی مثل رابطهشان با یک سوپخوری است. اگر مهمانی آمد و نیاز شد از دکور خارجش میکنند و گرد و خاکش را میستانند و بعد هم برش میگردانند به جای خودش و میروند پی زندگیشان.
برخی هم که اصلا کاری با خدا ندارند حتی در حد سوپخوری. اما برای برخی رابطه با خدا و درکشان از نیاز به خدا مثل نیازشان به گردش خون در بدن است. اگر لحظهای قطع شود میمیرند. ما خدا را در حد یک سوپخوری میخواهیم. اگر حاجتی داشتیم، به بنبستی خوردیم میرویم سراغ خدا. خدا هم که قرار است فقط مشکلگشا باشد گویی او عبد ماست نه ما عبد او. گویی ما باید بگوییم فرمان زندگی کدام سمت باید بچرخد و او فرمانفرمای عالم نیست. بعد هم اگر نشد آنچه میخواهیم دائما غر میزنیم و به زمین و زمان بد میگوییم و بر شوربختی خود لعن میفرستیم.
حتما شده که تصویرسازی کنیم و در عالم خیال خود چیزهایی را بسیازیم و ازجایی به جای دیگر سفر کنیم. چقدر وجود این خیال به ما وابسته است؟ در این حد که اگر یک لحظه حواسمان پرت شود آن خیال از بین میرود. رابطه ما با خدا و نیاز ما در وجودمان به خدا یک چنین چیزی است. همه وجود ما نیازمند توجه دائمی او به ماست. این جور نیست که خدا ما را خلق کرده و حالا ما روی پای خودمان هستیم مانند مهندسی که ماشینی را میسازد و حالا این ماشین بدون نیاز به مهندس حرکت میکند و اگر جایی خراب شد باید برگردد پیش مهندسش. ما بیش از نیاز یک خیال به وجود انسان به خداوند محتاجیم. این موجودی که در این حد به خدا نیازمند است و هم وجودش و هم همه بندوبیل زندگیاش و هم خوشبختی و بدبختیاش در دست قدرت خداست چگونه باید او را بخواند.
زندگیمان را مطالعه کنیم. خدا کجای زندگی ماست.
@ghorbani_hamedani
{ازدواج با بهترین همسر دنیا}
گاهی برخی جوانان به خصوص آنها که سنشان پایین تر است در مورد همسر آینده خود خیال پردازی هایی می کنند. البته این خیال پردازی ها هم با توجه به شخصیت هر فرد متفاوت است اما همه آنها در این امر مشترکند که می خواهند خدا بهترین همسر دنیا را نصیبشان کند. آیا واقعا این، خواسته ای عملی است یا صرفا یک خیال پردازی کودکانه است.
شاید بسیاری از کسانی که سالیانی است تجربه زندگی متاهلی را دارند معتقد باشند که این آرزو، صرفا یک خیال پردازی کودکانه است و وقتی جوان در فشارهای زندگی قرار گرفت و خلقیات بد همسرش را دید می فهمد که همسرش هم یکی است مثل بقیه و چه بسا دیگران بهتر از همسر او هستند. شاید شنیده اید که مردها همه مثل هم اند. البته این گفته در مورد خانم ها هم گفته می شود.
اما باید گفت این آرزو نه تنها یک آروزی دست یافتی است، بلکه حتما باید هر مجردی با بهترین همسر دنیا ازدواج کند. اما مگر می شود. بر فرض که یک مرد یا یک زن بتواند با بهترین همسر دنیا ازدواج کند. خب مرد یا زن دوم چه؟ مسلما همسر او نمی تواند بهترین باشد چرا که بهترین همیشه یک نفر است. مثلا بهترین شناگر دنیا یک نفر است که برفرض، قهرمان المپیک می شود. چه طور می توان ادعا کرد که هر فردی باید با بهترین همسر دنیا ازدواج کند. اما این، شدنی است.
ادامه دارد...
@ghorbani_hamedani
| ازدواج با بهترین همسر دنیا |
#قسمت_دوم
اگر کسی بفهد که چرا در دنیا آمده و در چه مسیری باید حرکت کند و مقصدش کجاست، آنگاه او، خود را مسافری می داند که باید از یک نقطه ابتدایی شروع کند و به یک مقصد نهایی برسد. اگر فهمیدیم که همه کار ما در دنیا حرکت از این نقطه ابتدایی به سمت آن نقطه نهایی است، دید ما نسبت به دنیا متحول خواهد شد. ما مسافریم. تنها کاری که در دنیا داریم حرکت در این مسیر است. همه شغل ها و مسئولیت های ما باید خلاصه در این حرکت باشد. همه امکانات، نیازها، ارتباطات و سایر شئون ما در این دنیا برای حرکت در این مسیر است. فهم این قضیه بسیار مهم است.
از دیدگاه یک موحد، تنها کار انسان در این دنیا حرکت به سمت خدا و خلیفه الله شدن است. منتهای این مسیر، محبوب و معشوق حقیقی انسان یعنی خدای مهربان است که به انتظار انسان نشسته است. همه کار ما در این دنیا عبارت است از بودن در مسیر بندگی و تقرب به خدا. البته این بحث مفصلی می طلبد اما به طور خلاصه می دانیم که خداوند انسان را خلق کرد و از این خلقت انسان غرضی داشت. انسان بی جهت خلق نشد. بی جهت در این دنیا قرار ندارد. بی دلیل موجود مختار مکلف نشد. قرار است انسان با این همه امکانات و استعدادها و با اختیار خود به مقام خلیفه اللهی برسد. پس انسان مسافری است که ابتدای مسیر او عبارت است از استعداد خلیفه اللهی و در پایان این مسیر این استعداد به فعلیت می رسد.
ادامه دارد...
@ghorbani_hamedani