eitaa logo
محمدجوادمنوچهری«گیدا»
551 دنبال‌کننده
542 عکس
68 ویدیو
2 فایل
آئینی ،انقلابی ارتباط @gidamjm
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مایه ی خیر و برکت و حسن ختام بر تیرگی جهان شدی ماه تمام رحلت نه شهادتت گواهی داده بعد از تو یتیم شد محمد(ص)، اسلام @gida13
وقتی نهاد نام شما را خدا حسن گفتند عرش و فرش همه یکصدا حسن در اوج تلخ کامی و آوار غصه ها طعم عسل دهد به دهان ذکر یا حسن دریای لطف و معدن جودند اهل بیت اهل کرامتند همه منتها حسن... تقسیم مال و بخشش آن کار کوچکی است وقتی فقط کریم گره خورده با حسن اوج هنر نمایی تان بوده در جمل وقتی نشانده شور و شر فتنه را حسن از آن زمان چه سخت برایت گذشت عمر آنهم جوار زور و زر و کینه ها حسن حرفی گزاف نیست که تاریخ گفته است از تو کلید خورده اگر کربلا حسن حتی بدون گنبد و گلدسته و ضریح داری گره گشایی و دارالشفا حسن @gida13
دنیاسـت بـه زیـر دین الطاف کریم در مانـده جهـان ز ذکر اوصاف کریم با آن همه بذل ، حاتـم طائی داشت از چشمه ی معرفت فقط کاف کریم @gida13
کسی که درد و بلای عظیم می گیرد همیشه روضه برای کریم می گیرد همان که ثروت خود را دوبار بخشیده است و باز تا صف محشر سهیم می گیرد به جای زائر کویش همیشه بوسه ی ناب ز روی خاک مزارش نسیم می گیرد دو نیمه ی دل عاشق، حسینی و حسنی است به وقت ذکر حسن(ع)،هر دو نیم می گیرد دلی که تنگ حسن(ع) می شود در این وادی سراغ مرقد عبدالعظیم(ع)می گیرد خوشا به حال کسی که برات کرب و بلا به جای کنگره ها از کریم می گیرد...! @gida13
حج فقراست پس به حج می آیند با ذکر و تمنای فرج می آیند عمریست گدا و شاه عالم دارند در مشهد ثامن الحجج می آیند @gida13
عمریست در مدار عنایات ایزدند آنان که در حریم تو در رفت و آمدند شمس الشموس هستی و اینجا فرشتگان خدمت گزار عالم آل محمدند @gida13
12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیـرون نرود از آستانـت مایوس با قلب شکستـه آنکه آمد پابوس تو قبله ی حاجاتی و من جز حرمت حاجت نبرم به هیچ کس، شمس شموس @gida13
رو کـرد رضا(ع) مــرام اجدادی را بخشید به قلب پر غمم شادی را جنت بـه گمان من ندارد حتی آرامش کنج صحن آزادی‌ را @gida13
مگـذار کـه آلوده ی دنیـا بشویم کوریـم مدد نمـا کـه بینا بشویم در گوشه ی صحن انقلابت ای کاش ما گـم شده هـا دوباره پیدا بشویم @gida13
اگرچه صحن و‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود به روی پا که نه، با دل قدم گذاشته بود برای عالم و آدم در آن سرا جا بود بهشت روی زمین بود و بوسه ی خورشید به روی گنبد غرق طلای آقا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره گشای غم و غصه های دنیا بود غروب آمد و او بی خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و در صف تمام زائرها و او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیبا تر صدای نغمه ی نقاره کشف معنا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان ،روی دست دریا بود @gida13