افرادی که گرمازده شدهاند گلاب را با یخ مصرف کنند!🍸
▫️بنابر اعلام دانشکده طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران، برای معالجه اشخاص گرمازده، بهترین راه خوراندن گلاب همراه با مقداری یخ است، به قدری که باعث استفراغ شده و صفرا را خارج کند.نوشیدن گلاب خنک، گرمی درون را از بین میبرد و بدن را تقویت میکند.
▫️همچنین گفته میشود که بوییدن گلاب برای تقویت قلب نیز مفید است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید چرا در مراسم عزا از گلاب استفاده میکنند. گلاب خاصیت آرامبخشی دارد و میتواند باعث کاهش استرس و اضطراب در افراد شود.
🔹سردرد اولین علامت گرمازدگی است و پس از آن کما و در نهایت مرگ اتفاق خواهد افتاد.
🔹علائم اولیه گرما زدگی، سردرد و پوست داغ با صورت بر افروخته و قرمز هستند که خودمان متوجه نمیشویم و اطرافیان آن ها را به ما یادآوری میکنند
https://eitaa.com/girl_313
48.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ را بفرستید برای خانمهایی که سلامتیشون براتون مهمه.
#کاشت_ناخن و عوارض وحشتناک آن
این کلیپ راببینید و منتشر کنید تا زن ایرانی اگاه شود چه جنایتی در حقش میشود😱🤕
📷 قسم به چشم تر دختران فاطمیون
سرودهای از خانم عاطفه جعفری درباره رزمندگان افغانستانی مدافع حرم، که در مراسم رونمایی از تقریظ کتاب خاتون و قوماندان قرائت شد.
درون خانه صبورند و پشتمان گرم است
زبانزداند زنان شهید پرور ما
قسم به چشم تر دختران فاطمیون
نرفته خاطره حاج قاسم از سر ما
📌 متن کامل شعر را ازاینجا بخوانید.
#حجاب
#فرزندآوری
#شهدا
https://eitaa.com/girl_313
✍
دو ملتیم و یک آئین، دو پرچم و یک دل
«خاتون و قوماندان» روایتی از زندگی خانم امالبنین حسینی همسر شهید علیرضا توسط فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون (رزمندگان مدافع حرم افغانستانی) است.
خانم عاطفه جعفری شعری درباره مجاهدتهای رزمندگان مدافع حرم افغانستانی سرودهاند که رسانه
KHAMENEI.IR
آن را منتشر میکند.
به نام عشق و شهادت، به نام فاطمیون
زبان شعر کجا و مقام فاطمیون
چگونه شرح دهم آن شکوه جاری را
که هست در دل و جان تمام فاطمیون
به لطف بانگ رسایی که پیکِ خون دارد
رسیده است به عالم پیام فاطمیون
سرودهاند در این عرصه کلنا عباس
فدای غیرت و راه و مرام فاطمیون
قسم به خون شهید، آخرش شنیدنی است
به کربلای معلی سلام فاطمیون
سلام میکنم از اشک خود به خطه خون
سلام شاه شهیدان حق به فاطمیون
به صدق آینه اینک یکیست پیکر ما
خمینی ست در آئین مرادِ لشکر ما
حضور ما شده خاری به چشم دشمن مان
اگر چه غرقهی خون است باغ پرپر ما
شعار اول این قوم جانفدا این است:
فدای مکتب سرخ امام آخر ما
درون خانه صبورند و پشتمان گرم است
زبانزداند زنان شهید پرور ما
قسم به چشم تر دختران فاطمیون
نرفته خاطره حاج قاسم از سر ما
غم است در دل ما بعد رفتن سردار
که دشمن همهیماست دشمن سردار
اگر چه قلبی از اندوه، پر ترک داریم
برای سنجش یاران خود الک داریم
من و تو، خویش نه! هم خانهی همیم آری
زبان و مذهب و تاریخِ مشترک داریم
برادر تنی و خواهر تنی همیم
اگر چه خاک نشین، ریشه در فلک داریم
شهید دادهی عشقیم هر دو، این یعنی
به جسم زخمی هم نیت کمک داریم
وبالِ هم نه! که بال همیم در پرواز
برای سیر پری چون پر ملک داریم
هنوز اگر چه جهان ضد این ملازمت است
به دست ما علم جبههی مقاومت است
بگو به خصم، علی رغمِ دوری منزل
دو ملتیم و یک آئین، دو پرچم و یک دل
همه قبیلهی ما نامشان توسلی است
عقیده راسخ و ایمان قوی و دین کامل
گره زدیم چنان دست اتحاد به هم
که باز کردن آن مشکلی ست در مشکل
به انتقام شهیدان کنار هم هستیم
بگو که راه به جایی نمی برد قاتل
چه زندگی و چه آزادگی بدون شهید؟
در این میانه چه جای شعارِ بی حاصل
به روی شانه ی زن ها حجابِ زینبی است
حجاب، پرچم این انقلاب زینبی است
#حجاب
#شهدا
#بهار_کتاب
https://eitaa.com/girl_313
🌹یادش به خیر
آن روزها یک سه راهی بود
معروف به سه راهی شهادت..🕊
این روز ها یک سه راهی هست
معروف به سه راهی "نفس، گناه، شیطان"
👌امروز خودت انتخاب کن
میخواهی عابر کدام سه راهی باشی؟
🌷عاقبتتون شهدایی🌷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✍
۴ کتابی که امروز رهبر انقلاب از نشر معارف خریداری کردند
کتابهای «قاره سبز» نوشتهٔ مریم نقاشان، «ستارهها چیدنی نیستند» که برگرفته از زندگی یک دختر آمریکایی است به قلم محمدعلی حبیباللهیان، «سواد مطالبه» نوشتهٔ محسن مهدیان و «داعشیهای کراواتی» نوشتهٔ سیدهاشم میرلوحی کتابهایی بودند که رهبر انقلاب صبح امروز خریداری کردند.
#الامام_الخامنه_ای
#بهار_کتاب
#فرزندآوری
https://eitaa.com/girl_313
#شهید_محمد_رضا_شفیعی
🌷🌷🌷🌷🌷
بخشی از وصیت نامه شهید:
سفارش من به کسانی که این وصیت نامه را میخوانند این است که سعی کنید که یکی از افرادی باشید که همیشه سعی در زمینه سازی برای ظهور صاحب الامر عجلالله فرجه دارند و بکوشید اول خود و بعد جامعه را پاک سازی کنید
و دعا کنید که این انقلاب به انقلاب جهانی آقا امام زمان علیه السلام متصل شود. پس اگر میخواهید دعاهایتان مستجاب شود به جهاد اکبر که همان خودسازی درونی است بپردازید.
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
دختر باید خانوم باشد
#داستان_واقعی #نسل_سوخته #نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی #قسمت_۱۷ *═✧❁﷽❁✧═* عید نوروز ... قرار بود
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۱۸
*═✧❁﷽❁✧═*
نهار رسیدیم سبزوار ... کنار یه پارک ایستادیم ... کمک مادرم🧕 وسایل رو برای نهار از توی ماشین در آوردم ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ...
سر سفره نشسته بودیم ... که خانمی تقریبا هم سن و سال مادرم بهمون نزدیک شد ... پریشان احوال😰 ... و با همون حال، تقاضاش رو مطرح کرد ...
- من یه دختر👧 و پسر 👶دارم ... و ... اگر ممکنه بهم کمکی کنید ... مخصوصا اگر لباس کهنه ای چیزی دارید که نمی خواید ...
پدرم دوباره حالت غر😖 زدن به خودش گرفت ...
- آخه کی با لباس کهنه میره سفر؟ ... که اومدی میگی لباس کهنه دارید بدید ...
سرش رو انداخت پایین که بره ... مادرم زیرچشمی ... نگاه 👀تلخ معناداری به پدرم کرد ... و دنبال اون خانم بلند شد ...
- نگفتید بچه هاتون چند ساله ان؟ ...
با شرمندگی سرش رو آورد بالا ... چهره اش از اون حال ناراحت خارج شد ... با خوشحالی گفت ...
- دخترم از دخترتون بزرگ تره ... اما پسرم تقریبا هم قد و قواره پسر شماست ...
نگاهش روی من بود ... مادرم سرچرخوند سمت من ... سوئیچ ماشین 🚕رو برداشت و رفت سر ساک و پدرم همچنان غر می زد ...
سعید خودش رو کشید کنار من ...
- واقعا دلت میاد لباسی رو که خودت می پوشی بدی بره؟... تو مگه چند دست لباس داری که اونم بره؟ ... بابا رو هم که می شناسی ... همیشه تا مجبور نشه واست چیزی نمی خره ... برو یه چیزی به مامان بگو ... بابا دوباره باهات لج می کنه ها ...
راست می گفت ... من کلا چند دست لباس داشتم ... و 3 تا پیراهن نوتر که توی مهمونی ها می پوشیدم ... و سوئی شرتی که تنم بود ... یه سوئی شرت 👕شیک که از داخل هم لایه های پشمی داشت ... اون زمان تقریبا نظیر نداشت و هر کسی که می دید دهنش باز می موند ...
حرف های سعید ... عمیق من رو به فکر🤔 فرو برد ... کمی این پا و اون پا کردم ... و اعماق ذهنم ... هنوز داشتم حرفش رو بالا و پایین می کردم که ... صدای پدرم من رو به خودم آورد ...
- هنوز مونده کدوم یکی رو بهش بده ...
رو کرد سمت من ...
- نکرد حداقل بپرسه کدوم یکی رو نمی خوای ... هر چند ... تو مگه لباس به درد بخور هم داری که خوشت بیاد ... و نباشه دلت بسوزه ... تو خودت گدایی ... باید یکی پیدا بشه لباس کهنه اش رو بده بهت ...
دلم سوخت ... سکوت کردم 🤭و سرم رو انداختم پایین ... خیلی دوست داشتم بهش بگم ...
- شما خریدی که من بپوشم؟ ... حتی اگر لباسم پاره بشه... هر دفعه به زور و التماس مامان ... من گدام که ...
صداش رو بلند کرد و افکارم دوباره قطع شد ...
- خانم ... اینقدر دست دست نداره ... یکیش رو بده بره دیگه... عروسی که نمیری اینقدر مس مس می کنی ... اینقدر هم پر روئه که بیخیال نمیشه ...😏
صورتش سرخ شد ... نیم نگاهی به پدرم انداخت ... یه قدم رفت عقب
- شرمنده خانم به زحمت افتادید
تشکر کرد و بدون اینکه یه لحظه دیگه صبر کنه رفت ... از ما دور شد ... اما من دیگه آرامش نداشتم ... طوفان عجیبی وجودم رو بهم ریخت ...
بلند شدم و سوئی شرتم رو در آوردم ... و بدون یه لحظه مکث دویدم 🏃دنبالش ... اون تنها تیکه لباس نویی بود که بعد از مدت ها واسم خریده بود ...
- مادرجان ... یه لحظه صبر کنید ...
ایستاد ... با احترام سوئی شرت رو گرفتم طرفش ...
- بفرمایید ... قابل شما رو نداره
سرش رو انداخت پایین
- اما این نوئه پسرم ... الان تن خودت بود ...
- مگه چیز کهنه رو هم هدیه میدن؟ ...
گریه اش 😭گرفت ... لبخند زدم و گرفتمش جلوتر ...
- ان شاء الله تن پسرتون نو نمونه ...
اون خانم از من دور شد ... و مادرم بهم نزدیک
- پدرت می کشتت مهران
چرخیدم سمت مادرم
- مامان ... همین یه دست چادرمشکی رو با خودت آوردی؟
با تعجب بهم نگاه👀 کرد
- خاله برای تولدت یه دست چادری بهت داده بود ... اگر اون یکی چادرت رو بدم به این خانم ... بلایی که قراره سر من بیاد که سرت نمیاد؟
حالت نگاهش عوض شد
- قواره ای که خالت داد ... توی یه پلاستیک ته ساکه ... آورده بودم معصومه برام بدوزه.
سریع از ته ساک درش آوردم. پولی 💶رو هم که برای خرید اصول کافی جمع کرده بودم ... گذاشتم لای پارچه و دویدم دنبالش ... ده دقیقه ای طول کشید تا پیداش کردم و برگشتم ...
سفره رو جمع کرده بودن ... من فقط چند لقمه خورده بودم... مادرم برام یه ساندویچ🍔 درست کرده بود ... توی راه بخورم... تا اومد بده دستم ... پدرم با عصبانیت از دستش چنگ زد و پرت کرد روی چمن ها ...
- تو کوفت بخور ... آدمی که قدر پول رو نمی دونه بهتره از گرسنگی بمیره ... 😡
و بعد شروع کرد به غر زدن سر مادرم که..
- اگر به خاطر اصرار تو نبود ... اون سوئی شرت به این معرکه ای رو واسه این قدر نشناس نمی خریدم ❌... لیاقتش همون لباس های کهنه است ... محاله دیگه حتی یه تیکه واسش بخرم..
♻️ادامه دارد..
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
✍
تدوین قانون حجاب به کجا رسید؟
معاون پارلمانی رئیسجمهور: لایحهای که قوهۀقضائیه درمورد حجاب ارسال کرده در کمیسیون حقوقی دولت در دست بررسی است. نکتۀ کلیدی لایحه این است که برخی مواردی که تاکنون جرم قلمداد میشد به تخلف تبدیل شده است.
در واقع دیگر نیاز نخواهد بود در همۀ موارد پروندهای در قوۀقضائیه تشکیل شود؛ بلکه مجریان با استفاده از اختیاراتی که به آنان داده میشود، میتوانند اقدام لازم را انجام دهند و مثلا فرد متخلف را جریمه کنند.
#حجاب
#تربیت_فرزند
https://eitaa.com/girl_313
🌠☫﷽☫🌠
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) :
هرکس کوچکترین قدمی در راه جمعیت و فرزند آوری بردارد شامل دعاهای نمازشب من میشود
🔴اگر فرزند آوری از سن تان گذشت و یا شرایط جسمی و .. برای فرزند اوری نیست؛
در راه ترویج و تبلیغ فرزند اوری و یا همراهی با زوج جوان قدم بردارین ⬇️
به دمی یا قدمی یا قلمی یا درهمی
#الامام_الخامنه_ای
#شهدا
#فرزندآوری
https://eitaa.com/girl_313