شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
🌷🌷🌷🌷🌷
|شهید محمدرضا تورجی زاده
تاریخ شهادت:۱۳۶۶/۰۲/۰۵🕊
محل شهادت:بانه_کردستان،منطقه عملیاتی کربلای۵
آرامگاه شهید:گلزار شهدای اصفهان
کتاب یا زهرا
خاطرات این شهید بزرگوار
#شبتون_شهدایی
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
شادی روح امام_راحل و شهدا
🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
دختر باید خانوم باشد
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_واقعی #عارفانه قسمت۹ *┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* یک باروقتی احمدآقانمازراشروع کردبه
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
#داستان_واقعی
#عارفانه
قسمت۱۰
*┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄*
ومانندبقیه می گفت:خدایاخدایاتاانقلاب مهدی....بعدهم مشغول گفتن تسبیحات حضرت زهرا《سلام الله علیها》می شد.آن هم باتوجه کامل✅وقتی تعقیبات نمازبه انجام می رسیدازجابلندمی شدومشغول فعالیت های بسیج وفرهنگی می شد.
البته درمیان شاگردان حضرت استادحق شناس چنین افرادی کم نبودند.که این هم ازحمات حاج آقای حق شناس بود💯
به قول آن استادواراسته 《آیت الله حق شناس عرفان وسلوک رابه سطح پایین جامعه منتقل کرد.ایشان عرفان ودوستی 💞خدای متعال رادرکوچه بازاری کرد.کم نبودندازکسبه ی بازاروافرادعادی که درکنارزندگی روزمره خودراه سیروسلوک راازاین انسان خدایی آموختند.》
(دائماًطاهرباش و به حال خویش ناظرباش.عیوب دیگران راساترباش.باهمه مهربان باش وازهمه گریزان باش.یعنی باهمه باش وبی همه باش.خداشناس باش ودرهرلباس باش.)✅احمدآقابه این عبارت به خوبی عمل می کرد👌فعالیت بسیج به جهت حضورمنافقین وترورهاوشرایط جنگ بسیارگسترده بود.آن زمان نیروهای بسیج برخی شب ها🌃درمسجدمی ماندندتادرصورت احساس خطرواردعمل شوند.دراین شب هااحمدآقانیزمثل بقیه ی بسیجی هادرمسجدمی ماند.اومثل یک جوان عادی بابقیه صحبت می کردمی گفت.می خندیدو...اوباهمه ی افرادحتی کوچک ترهابسیارباادب برخوردمی کرد,امادربرخوردباغیبت کننده ملاحظه ی هیچ کس رانمی کرد.حتی اگرنزدیک ترین دوست یاشخصی بزرگ ترازخودش بود,خیلی محرمانه ازاومی خواست این بحث راادامه ندهد❌احمدآقادرزمینه ی فعالیت های بسیج مثل یک نیروی عادی حضوری فعال داشت.اسلحه👩🎨 به دست می گرفت ودرگشت شبانه دربازارمولوی ومحله های اطراف همراه دیگربسیجیان گشت می زد.اماتفاوتش این بودکه وقتی ساعت 🕰سه نیمه شب به مسجدبرمی گشتیم واکثربسیجی هامشغول استراحت می شدند.اوبه داخل شبستان می رفت ومشغول نمازشب می شد.خلاصه اینکه احمدآقایک بسیجی دقیقی بودازآن بسیجی هایی که حضرت امام(رحمه الله علیه)خواسته بودباآن هامحشورشود😍ازآن هایی که امام عزیزبردست وبازوی💪 آن هابوسه می زد.
#مربی_فرهنگی
همیشه یک لبخند😊ملیح برلب داشت.دراین جوان خیلی خوشم می آمد.خیلی بامحبت بود.خیلی باادب بود.وقتی درکوچه وخیابان اورامی دیدم خیلی لذت می بردم😍آن ایام بااینکه پدرم همیشه به مسجدمی رفت امامن این گونه نبودم.تااینکه یک روزپدرم من راباخودش به مسجد🕌بردودستم رادردست همان جوان قراردادوگفت:هرچی احمدآقاگفت گوش👂 کن.هرجاخواستی باایشان بری اجازه نمی خوادو...خلاصه ماراتحویل احمدآقاداد.برای من یک نکته عجیب بود! مگرپدرم چه چیزی دیده بودکه این گونهااختیارمن رابه یک جوان شانزده یاهفده ساله می سپرد⁉️ چن شب ازاین جریان گذشت.من هم مسجدنرفتم.یک شب دیدم درب خانه رامی زنند.رفتم دررابازکردم.تاسرم رابالاکردم باتعجب 😳دیدم احمدآقاپشت دراست!
تاچشمم به ایشان افتادخشکم زد!یک لحظه سکوت کردم.فکرکردم اومده بگه چرامسجدنمی یای?گفتم سلام احمدآقا,به خدااین چن روزخیلی کارداشتم,ببخشید.همینطورکه لبخند😊به لب داشت گفت:من نیودم بگم چرامسجدنمی یای,من اومدم حالت رابپرسم.آخه دوسه روزه ندیدمت.خیلی خجالت کشیدم🙈چی فکرمی کردم وچی شد! گفتم:ببخشیدازفرداحتماً می یام.دوسه روزدیگه گذشت.دراین سه روزموقع نمازدوباره مشغول بازی بودم ومسجدنرفتم😶یک شب دوباره صدای درب خانه آمد.من هم که گرم بازی بودم دوباره دویدم 🏃سمت درب خانه.توفکرهرکسی بودم به جزاحمدآقا.تادررابازکردم ازخجالت مُردم🙈باهمان لبخندهمیشگی من راصداکردوگفت:سلام حسین آقا.حسابی حال واحوال کرد.امامن هیچی نگفتم.فهمیده بودازنیامدن به مسجدخجالت کشیده ام.برای همین گفت:بابانیومدی که نیومدی,اومدم احوالت روبپرسم.خلاصه آن شب گذشت.فرداشب🌃 زودترازادان رفتم مسجدواین مسجدرفتن همان ومسجدی شدن ماهمان.احمدآقااین قدرقشنگ نوجوانان هاراجذب 💞می کردکه دائماًتعجب می کردیم.آن موقع ایشان شانزده یاهفده سال بیشترنداشت.امّانحوه ی مدیریت اودرفرهنگی مسجدفوق العاده بود.✅
❖═▩ஜ•🍃♻️🍃•ஜ▩═❖
👈 ادامه دارد...
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_آل_عمران_آیه۱۱۶
#بی_اثر_بودن_مال_و_اولاد_در_
برابر کیفر خداوند
همانا کسانی که ( از اهل کتاب که ایمان نیاوردندو) کفر ورزیدن, مال و اولادشان هرگز نمی تواند عذاب خداوند را از آنها دفع کند
و آنها اهل جهنم هستند و همیشه در آتش دوزخ خواهند ماند.
∞♥∞
#السلام_علیک_یاصاحبالزمان
اللّٰهـمَ ڪُـڹ لـولیـڪَ الحُجَّـــة بـْـن الـحَسڹ
صلواٰتڪ علیہِ و علےٰ آبائٖہ فےٖ هذہ السّاعة
وَ فـےٖ ڪُلّ ســٰاعة ولیّاً وحافــظاً و قائــداً
ًوَ ناصِــراً وَ دَلیــلـاً وَ عَیــناً حتـے تُســڪِنہُ
أرضَـڪ طوْعـــاً و تُمتِّـــعَہُ فیٖـــھٰا طویــلـٰا
مـنسـخـتنـمےگـیـرم
سختاست؛جهانبےتو
#ادرڪنی
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
دختر باید خانوم باشد
بسم الله الرحمن الرحیم سهم#روز_ چهارم #صحیفه_سجادیه ══ ೋ⚜♻️⚜ೋ═══ ﴿25﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بِكُ
بسم الله الرحمن الرحیم
سهم#روز_ پنجم
#صحیفه_سجادیه
#دعای_دوم_درود_بر_پیامبر
══ ೋღ🌀ღೋ══
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ هَذَا التَّحْمِيدِ فِي الصَّلَاةِ عَلَي رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
دعاى آن حضرت است پس از ستايش خدا، در درود بر رسول خدا (ص)
﴿1﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ ، بِقُدْرَتِهِ الَّتِي لَا تَعْجِزُ عَنْ شَيْءٍ وَ إِنْ عَظُمَ ، وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْءٌ وَ إِنْ لَطُفَ .
(1) همۀ ستایشها مخصوص خداست که نه بر امّتهای گذشته و زمانهای سپری شده؛ بلکه بر ما به وجود محمّد (صلّی الله علیه و آله) منّت نهاد؛ با قدرتش که از هیچ چیز هر چند بزرگ باشد، ناتوان نمیشود؛ و هیچ چیز هر چند کوچک و ریز باشد، از دایرۀ اختیار و عرصۀ ارادهاش، بیرون نمیرود.
﴿2﴾ فَخَتَمَ بِنَا عَلَى جَمِيعِ مَنْ ذَرَأَ ، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ ، وَ كَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَّ .
(2) خدای توانا، ما را بر همۀ امّتهایی که آفرید، خاتم قرار داد؛ و بر همۀ منکران حق و حقیقت گواه گرفت؛ و با نیکی و احسانش، ما را بر آنان که اندک بودند، فزونی بخشید.
﴿3﴾ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ .
(3) خدایا! بر محمّد درود فرست، آن وجود مبارکی که امین بر وحیات و گزیدۀ از آفریدههایت و انتخابشدۀ از بندگان توست؛ و او پیشوای رحمت و قافله سالار خوبی و کلید برکت است.
﴿4﴾ كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَهُ
(4) چنانکه جانش را برای فرمانت به زحمت انداخت.
﴿5﴾ وَ عَرَّضَ فِيكَ لِلْمَكْرُوهِ بَدَنَهُ
(5) و بدنش را در راه وجود مقدّست در معرض ناراحتی قرار داد.
﴿6﴾ وَ كَاشَفَ فِي الدُّعَاءِ إِلَيْكَ حَامَّتَهُ
(6) و در دعوت به سوی تو، آشکارا با خویشان و نزدیکانش رو در رو قرار گرفت.
﴿7﴾ وَ حَارَبَ فِي رِضَاكَ أُسْرَتَهُ
(7) و در مسیر خشنودیات با اشخاص خانوادهاش جنگید.
﴿8﴾ وَ قَطَعَ فِي إِحْيَاءِ دِينِكَ رَحِمَهُ .
(8) و در راه برقراری دینت، از خویشاوندانش برید.
﴿9﴾ وَ أَقْصَى الْأَدْنَيْنَ عَلَى جُحُودِهِمْ
(9) و نزدیکترین بستگانش را به سبب انکارشان، از خود دور کرد.
﴿10﴾ وَ قَرَّبَ الْأَقْصَيْنَ عَلَى اسْتِجَابَتِهِمْ لَكَ .
(10) و دورترین را به علّت پذیرفتن دین تو، به خود نزدیک فرمود.
﴿11﴾ وَ وَالَى فِيكَ الْأَبْعَدِينَ
(11) با بیگانهترین مردم، به خاطر تو دوستی ورزید.
﴿12﴾ وَ عَادَى فِيكَ الْأَقْرَبِينَ
(12) و با نزدیکترین خویشان، به خاطر تو دشمنی کرد.
﴿13﴾ و أَدْأَبَ نَفْسَهُ فِي تَبْلِيغِ رِسَالَتِكَ
(13) و جانش را در رساندن پیام تو به خستگی انداخت.
﴿14﴾ وَ أَتْعَبَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَى مِلَّتِكَ .
(14) و وجودش را به خاطر فراخواندن مردم به آیین تو، به زحمت افکند.
❖═▩ஜ••💠💠💠💠••ஜ▩═❖
📌 مهندسِ منتظر...
📐 تعدادی از نزدیکان «خواجه نصیرالدین طوسی» به او گفتند: ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد؛ حتی نام همشهری شما «خواجه نظامالملک طوسی» هم به اندازهٔ نام شما بلند نبوده است.
🧰 «خواجه نصیر» در پاسخ به آنها گفت: «خواجه نظامالملک» باعث افتخار ایران بود. آموختههای من حاصل تلاش انسانهای والامقامی همچون اوست.
📏 راز موفقیت «خواجه نصیرالدین طوسی» این بود که هیچگاه بالندگی و رشد خود را در نابودی چهرهٔ دیگران نمیدید و به تعریف و تمجیدها اعتنا نمیکرد.
⚙ یک مهندسِ منتظر هم برای برداشتن گامهای بلند در مسیر تحقق ظهور، بیتوجه به تعریف و تمجید دیگران، از تمام قوا برای رشد و بالندگی خود و جامعه استفاده میکند تا دوران طلایی ظهور را نزدیکتر کند.
📆 پنجم اسفندماه زادروز خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس گرامی باد.