30.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ زمزمه آسمان با صدای کربلایی حسین طاهری ویژه ولادت امام رضا علیه السلام
#امام_رضا (علیه السلام)
#میلاد_امام_رضا (علیه السلام)
#دهه_کرامت
https://eitaa.com/girl_313
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ماجرای نیمکت
بفرستید برای دختردارها
همواره معتقدم و در همایشهای خانواده نیز تاکید دارم که: اگر شما والدین گرامی با نیتهای پاکتان در محیط خانواده، فرزندان _بخصوص دختران_ را لبریز از محبت نکنید، در محیط بیرونی هستند گرگهایی که با نیتهای ناپاکشان این کار را خواهند کرد؛ پس قبل از آنکه دیر شود، اقدام کنیم...
نکته دیگر اینکه قاطعانه میگویم بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری دختران در سطح جامعه، ریشه در بیتفاوتی و رفتارهای اشتباه پدر آنها دارد؛ لذا دخترانی که در محیط خانواده دچار کمبود محبت و توجه میشوند، در خیابانها با پوششهای زننده و رفتارهای جلف ظاهر شده، بدنبال گدایی توجه و ارضای نیازهای روحیشان میروند...
#حضرت_معصومه (س)
#حجاب
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313
37.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | نماهنگ قلب ایران
#امام_رضا (علیه السلام)
#میلاد_امام_رضا (علیه السلام)
#دهه_کرامت
https://eitaa.com/girl_313
#شهید_حسن_رضا_پور
🌷🌷🌷🌷🌷
بدانید که عدم رعایت حجاب اسلامی، خیانت به خون میلیون ها شهید به خون خفته است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
@madahi313 (1).mp3
4.71M
🎧 اگه همه رهام کنن غمی ندارم
🎤 سید رضا نریمانی
#امام_رضا (علیه السلام)
#میلاد_امام_رضا (علیه السلام)
#دهه_کرامت
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۳۴
*═✧❁﷽❁✧═*
رسما کم آوردم ... همیشه جلوی آرامش، وقار، کلام و منطق مادرم ... از دور مسابقات خارج می شدم ... سرم رو انداختم پایین و از آشپزخونه رفتم بیرون ...
لباسم 👕رو عوض کردم و آماده شدم که برم مدرسه ... و عمیق توی فکر🤔 ...
ـ خدایا ... یعنی درست رفتم یا غلط ...
کیفم رو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون ...
تا چشم مادرم بهم افتاد ... صدام کرد ... رفتم سمت آشپزخونه ...
ـ بازم صبحانه نخورده؟ ...
ـ توی راه یه دونه از نون ها🥖 رو خالی خوردم ...
ـ قبل رفتن سعید رو هم صدا کن پاشه ... خواب می مونه ...
برگشتم سمت آشپزخونه و صدام رو آوردم پایین تر ...
ـ می شناسیش که ... من برم صداش کنم ... میگه به تو چه؟ ... و دوباره می خوابه 😴... حتی اگر بگم مامان گفت پاشو...
دنبالم تا دم در اومد🚶♂ ... محال بود واسه بدرقه کردن ما نیاد ... دوباره یه نگاهی بهم انداخت ...
ـ ناراحتی؟ ...
ژست گرفتم و مظلومانه نگاش کردم ...
ـ دروغ یا راستش؟ ...
هنوز یه قدم👣 دور نشده بودم که برگشتم ...
- حالا اگه مردونه قول بدم ... نمره هام پایین نیاد چی؟ ...
خندید ..
- منم زنونه قول میدم تا بعد از ظهر روش فکر کنم ... ولی قول نمیدم اجازه بدم ... اما اگه دوباره به جواب نه برسم ...
پریدم وسط حرفش ...
- جان خودم هیچی نمیگم ... ولی تو رو خدا ... از یه طرفی فکر کن که جوابش بله بشه ...
اون روز توی مدرسه ... تا چشمم به چشم ناراحت و عصبانی 😖بچه ها افتاد ... تازه یادم اومد دیروز توی گیم نت قرار داشتیم ... و من رسما همه رو کاشته بودم ...
مجبور شدم کل پول💶 تو جیبی هفته ام رو واسشون ساندویچ بخرم ... تا رضایت بدن و حلالم کنن ... بالاخره مرده و قولش ...
عیدی بدون بی بی
نمی دونم مادرم چطور پدرم رو راضی کرده بود ... اما ازش اجازه رو گرفت ... بعد از ظهر هم خودش باهام اومد و محیط اونجا رو دید ... و حضورش هم اجازه رسمی ... برای حضور من شد ... و از همون روز ... کارم رو شروع کردم ...
از مدرسه که می اومدم ... سریع یه چیزی می خوردم ... می نشستم سر درس هام 📚... و بعد از ظهر ... راس ساعت 4 توی کارگاه بودم ... اشتیاق عجیبی داشتم ... و حس می کردم دیگه واقعا مرد شدم😎 ...
شب هم حدود هشت و نیم، نه ... می رسیدم خونه ... تقریبا همزمان پدرم ...
سریع دوش🚿 می گرفتم و لباسم رو عوض می کردم ... و بلافاصله بعد از غذا ... می نشستم سر درس ... هر چی که از ظهر باقی مونده بود ...
من توی اون مدت که از بی بی نگهداری می کردم ... به کار و نخوابیدن ... عادت کرده بودم ... و همین سبک جدید زندگی ... من رو وارد فضای اون ایام می کرد ...
تنها اشکال کار یه چیز بود ... سعید، خیلی دیر ساعت 10 یا 10:30 می خوابید ... و دیگه نمی شد توی اتاق، چراغ💡 روشن کنم ... ساعت 11 چراغ مطالعه رو برمی داشتم و میومدم توی حال ... گاهی هم همون طوری خوابم می برد ... کنار وسایلم ... روی زمین ...
عید نوروز نزدیک می شد ... اما امسال ... برعکس بقیه ... من اصلا دلم 💔نمی خواست برم مشهد ... یکی دو باری هم جاهای دیگه رو پیشنهاد دادم ...
اما هر بار رد شد ... علی الخصوص که سعید و الهام هم خیلی دوست داشتن برن مشهد ... همه اونجا دور هم جمعمی شدن ... یه عالمه بچه 👶👧... دور هم بازی می کردن ... پسر خاله ها ... دختر دایی ها ... پسر دایی ها ... عالمی بود برای خودش ...
اما برای من ... غیر از زیارت امام رضا 🕌... خونه مادربزرگ پر از دلگیری و غصه بود ... علی الخصوص ... عید اول ... اولین عید نوروزی که مادربزرگ نبود ...
بین دلخوری و غصه ... معلق می زدم که ... محمد مهدی زنگ زد ... پسر خاله مادرم ...
شب بود که تلفن ☎️زنگ زد ... محمد مهدی ... پسر خاله مادرم بود ... پسر خاله ای که تا قبل از بیماری مادربزرگ ... به کل، من از وجود چنین شخصی بی اطلاع بودم ...
توی مدتی که از بی بی پرستاری می کردم ... دو بار برای عیادت اومد مشهد ... آدم خون گرم، مهربان، بی غل و غش، متواضع و خنده رو 😊... که پدرم به شدت ازش بدش می اومد... این رو از نگاه ها👀، حالت ها و رفتار پدرم فهمیدم ... علی الخصوص وقتی خیلی عادی ... پاش رو در می آورد و تکیه می داد به دیوار ... صدای غرولندهای یواشکی پدرم بلند می شد ...
زنگ زد تا اجازه من رو برای یه سفر مردونه از پدرم بگیره ... اون تماس ... اولین تماس📞 محمد مهدی به خونه ما بود ...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
💢 سیره عملی امام رضا (ع)
🟢 ابراهیمبنعباس در احوالات و اخلاقیات امامرضا علیهالسلام نکات درسآموزی را ذکر میکند. او میگوید:
🔻 هرگز ندیدم که ایشان در سخنش به کسی جفا کند و هرگز ندیدم [در بین سخن کسی پریده و] کلامش را قطع نماید [و صبر میکرد] تا او حرفش تمام شود.
🔻 ایشان هرگز درخواست کسی را که توانایی انجام آن را داشت، رد نکرد. هیچگاه پایش را در مقابل کسی که پیش او نشسته بود، دراز ننمود. هیچگاه جلوی کسی تکیه نداد. هیچگاه به غلامانش ناسزا نگفت. هیچگاه آب دهان [بر روی زمین] نینداخت.
🔻 هرگز ندیدم که قهقهه بزند؛ بلکه همواره خندهاش بهصورت لبخند بود. هرگاه در خلوت بود و برای او سفرهای پهن میشد، غلامانش را بر سر آن سفره مینشاند؛ حتی دربان و تیمارکننده چهارپایان.
🌐 جهت مطالعه بیشتر بر روی لینک زیر، کلیک کنید.
https://btid.org/fa/news/246394
#امام_رضا (علیه السلام)
#میلاد_امام_رضا (علیه السلام)
#دهه_کرامت
https://eitaa.com/girl_313
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_هود_آیه_۵۲
#ترک_گناه_وسیله_جلب_نعمت خداست
ای قوم من از خدا بخاطر گناهانتان طلب بخشش کنید سپس توبه نموده و به سوی او باز گردید
تا از آسمان بارانی پیاپی بفرستد و به نیروی شما نیروی دیگری بفزاید
از راه حق روی برنتابید و در جاده گناه قدم مگذارید