eitaa logo
گُلابَتون
3.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
گُلابَتون
📝 روایتِ 3⃣ مشتم گره شده بود و ذکر یا حیدر را تکرار می‌کردم. جمعیت پرچم های ایران و فلسطین و یالثارات الحسین و... را می چرخانند و نفس به نفس یا حیدر می گویند تا صدای اذان به جان می نشیند. گلوی خشکم را با آب تر می‌کنم... تشنه تر می‌شوم. همین دو ساعت پیش بود. گلویم خشک شده بود و حرارت میبارید به جانم. سرودی برای پایان قصه اسرائیل خوانده می‌شد. سرودی که دختر ها با چادر سفید می‌خواندند و به مردم اجاره ای پیشنهاد الفرار میدادند. آخ چه حس خوبی. دلم را در گرما با بیت هایشان حسابی خنک کرده بودند. بعد از اذان انگار این رزمایش مادرانه در آرامش افطار غرق می‌شود. سینی های مقلوبه دست به دست می‌شود در سفره ها. شاید الان در بیت المقدس هم روی سنگفرش های مسجد، زنانی برای افطار دور هم جمع شده اند تا با صدای تکبیر لرزه بر جان غاصبان اسلحه به دست بالای سرشان بیاندازند. ▫️▫️▫️▫️ @golabbaton95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 روایتِ مادرش می‌گوید: «امروز از صبح می گفته غذا بپزیم ببریم مثل اسرائیل وارونش کنیم» می‌گویم: «خسته نشه یه وقت، آخه خیلی وقته پرچمو نگه داشته» مادرش با افتخار نگاهش می‌کند: «خودش حاضر نیست پرچم رو بزاره زمین...» ▫️▫️▫️▫️ @golabbaton95 @madaranetar
35.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک دقیقه از پویش بانوانه پخت مقلوبه ساعات منتهی به روز قدس_ رمضان 1403 ... اینجا در رزمایش مقلوبه، قابلمه ها با حرارت مادرانه واژگونی اسرائیل را در دل روزه دار ما چشاندن. صدای مرگ بر اسرائیل در جمعیت پیچید، مرگ بر آمریکا را بلندتر سردادیم.... دستی به دعا، به امید نابودیشان و جشن پیروزی، بزودی🤲 ▫️▫️▫️▫️ @golabbaton95
گُلابَتون
📝 روایتِ 4⃣ وقتی اون خانم وسط جمعیت گفت کسی نیست که طلاش رو با خدا معامله کنه؟ یاد بابا افتادم. اون روزاااایی که همش خونه بود، سر کار نمی رفت، همش ناراحت بود، بلند بلند مرتب با تلفن حرف می زد، می رفت توی اتاق در رو روی خودش می بست، سر من داد می زد، با مامان دعوا می کرد..... از مامان که پرسیدم آخه بابا چش شده؟ چرا این قدر ناراحته؟ بابای من که خیلی مهربون بود و منو دوست داشت!!! مادرم منو بغل کرد و گفت: هنوزم مهربونه، هنوزم خیلی دوسِت داره. فقط اعصابش خرده. چون توی معامله‌ش شکست خورده. سرش کلاه گذاشتن. . . . الآن، اینجا، توی مراسم مقلوبانه دلم یه حالی شد. به مامان گفتم: مامان اجازه می دی من یه کاری بکنم؟ - چه کاری عزیزم؟ - با خدا معامله کنم؟ مامانم خیلی تعجب کرد: چی؟! معامله؟! - آره‌. آخه نمی خوام وقتی بزرگ شدم مثل بابا توی معامله شکست بخورم. نمی خوام سرم کلاه بذارن. نمی خوام اعصابم خرد بشه و اطرافیانم رو اذیت کنم. می خوام فقط با خدا معامله کنم چون خدا سر هیچ کس رو کلاه نمی ذاره. چشمای مامانم اشکی شد و پرسید: با چی می خوای با خدا معامله کنی آخه تو؟ مقنعه‌م رو زدم بالا و گوشواره‌هام رو نشونش دادم: تو رو خدا مامان‌. تو رو خدا بذار با خدا معامله کنم... تو رو خداااااا مامانم منو بوسید و گفت: قبول باشه دختر نازنینم. آیه ۶۰ سوره انفال: ... وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُون ... و هر چه در راه خدا (و تقويت بنيه دفاعى اسلام) انفاق كنيد، به شما باز گردانده می‌‏شود و به شما ستم نخواهد شد 🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸 @golabbaton95
📝 روایتِ 5⃣ این روزاااااااا خییییلی پای عکس و فیلم‌های غزه اشک ریختم و خون دل خوردم. ولی چه فایده کاری از دستم برنمی‌اومد. از خودم بدم اومده بود، آخه به منم می گن شیعه؟! به منم می گن مسلمون؟! اصلاً به من می گن انسان؟!!! حالم بد بود. در امنیت و آرامش نشستن و نظاره کردن و فقط دعا کردن منو راضی نمی‌کرد. یهو، دیروز، توی مراسم مقلوبانه فهمیدم یه راهی برای ارسال کمک‌های مالی به غزه باز شده که باهاش همونجا غذا تدارک می بینند برای مردم. الهی شکر. انگار خدا جواب چه کنم؟ چه کنم‌هام رو رسونده بود. از شعف توی پوست خودم نمی گنجیدم. معطلش نکردم: بسم الله الرحمن الرحیم، انگشترم رو درآوردم و عاقبت‌بخیرش کردم. 🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸 @golabbaton95
گُلابَتون
یک دقیقه از پویش بانوانه پخت مقلوبه ساعات منتهی به روز قدس_ رمضان 1403 ... اینجا در رزمایش مقلوبه
24.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پست و استوری جذاب😍 از یک پویش کاملا متفاوت✌️ مشتم گره شده بود و ذکر یا حیدر را تکرار می‌کردم. جمعیت پرچم های ایران و فلسطین و یالثارات الحسین و... را می چرخانند و نفس به نفس یا حیدر می گویند تا صدای اذان به جان می نشیند. گلوی خشکم را با آب تر می‌کنم... تشنه تر می‌شوم. همین دو ساعت پیش بود. گلویم خشک شده بود و حرارت میبارید به جانم. سرودی برای پایان قصه اسرائیل خوانده می‌شد. سرودی که دختر ها با چادر سفید می‌خواندند و به مردم اجاره ای پیشنهاد الفرار میدادند. آخ چه حس خوبی. دلم را در گرما با بیت هایشان حسابی خنک کرده بودند.... 🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸 @golabbaton95
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگذار دلت یاد کند از محنی از کنجدخرابه و غم دلشکنی افطار که شد رقیه را یاد کن با گریه بگو من الذین ایتمنی...؟😭🖤 🥀🥀🥀🥀🥀 @golabbaton95
گُلابَتون
📝 روایتِ #رزمایش_بانوانه_مقلوبه 5⃣ #کریمانه_در_کنار_غزه این روزاااااااا خییییلی پای عکس و فیلم‌های
📝 روایتِ 6⃣ یکی داشت بلند وسط جمعیت می گفت: کم نیستند طلاهایی که گم شدن یا دزدیده شدن! حسرتش به دلت نمونه! طلات رو عاقبت‌بخیر کن.... دلم یه تکونی خورد. هیچ وقت یادم نمی‌ره حال بدم رو بعد از اون سفر تعطیلات نوروز که وقتی برگشتیم خونه و کلید رو توی در چرخوندیم دیدیم که خونه خراب شدیم و دزد زده به زندگیمون و کللللللل طلاهااااایی رو که از بچگی تا همین نزدیک پنجاه سالگی جمع کرده بودم، برده که بردددددده... حس شکست و از دست دادن خییییلی تلخ و سخته. اما حالا توی مراسم مقلوبانه به دلم افتاد که نذارم این طلا هم سرنوشتش مثل اونای دیگه بشه. قبل از اینکه از دستش بدم چه بهتر که خودم از دستم درش بیارم و به قول این خانم عاقبت‌بخیرش بکنم... خدایاااا به امید توووو.... الآن حالم خیییییلی خوبه. حس از دست دادن ندارم. برعکس، شیرینی عجیبی داره این حس گذشتن از یک چیز دوست‌داشتنی برای یک عزیز... 🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸 @golabbaton95