eitaa logo
گلبرگ ازدواج
7.5هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
18 فایل
🌸همراهان گرامی این کانال صرفاً جنبه آموزشی در زمینه ازدواج و مراحل قبل و بعدش را دارد لطفا درخواست هایی مبنی معرفی مورد برای ازدواج و نظایر آن را نفرمایید ارتباط با مدیریت: @basirat71 تعرفه و رزرو تبلیغات: @Tabligh_monaseb
مشاهده در ایتا
دانلود
گلبرگ ازدواج
❣❣ #سئوالات_خواستگاری ✨در مراسم خواستگاری براي شناخت كامل شخص مقابل سوالات مهم و اساسی كه بايد مطرح
❣❣ ✨در مراسم خواستگاری براي شناخت كامل شخص مقابل سوالات مهم و اساسی كه بايد مطرح شود چيست؟ ❣❣❣❣❣❣❣❣ 💠توجه کنید اين كه بعضي سوالات مربوط به آقايان و بعضي مر بوط به خانمها مي باشد و بعضي نيز مشترك. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 🔰بخش اول: سؤالات مربوط به آينده زندگي: 1- به نظر شما مهمترين عامل موفقيت در چيست؟ 2- ملاك خوشبختي و موفقيت را در چه مي بينيد؟ 3- افكار مذهبي همسرتان و خانواده او، چقدر براي شما اهميت دارد؟ 4- چه صفاتي را براي آينده خود لازم مي بينيد؟ 5- نظر شما در مورد مراسم و عروسي چيست؟ 6- نظر شما در مورد مهريه چيست؟ 7- زندگي در شهري ديگر را چگونه مي بينيد؟ 8- آيا آمادگي داريد كمبودهاي اقتصادي همسرتان و خانواده او را ناديده بگيريد؟ تا چه حد؟ 🔰 بخش دوم: سؤالات مربوط به خانواده همسر 1- از نظر اجتماعي، خانواده شما چه ايده هايي دارند؟(مثلاً در مورد جامعه، مردم، مشكلات و...) 2- سطح فرهنگي و طرز تفكر خانواده خود را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ 3- خانواده شما چقدر مذهبي هستند؟ 4- شما سنتي هستند يا متجدد و يا معمولي؟ 5- خانواده شما شاد و پر جنب و جوش هستند يا ساكت و آرام؟ 6- خانواده شما سالار است يا سالار يا شايسته سالار؟ 🔰 بخش سوم: سؤالات مربوط به مسائل اقتصادي 1- انتظارات اقتصادي شما از همسرتان تا چه اندازه است؟ 2- نظر شما در مورد كار كردن همسرتان در خارج از منزل چيست؟ 3- چه كاري را براي اشتغال انتخاب خواهيد كرد؟ 4- تصور شما از صرفه جويي چيست؟ 5- چقدر معتقد به صرفه جويي و قناعت در منزل هستيد؟ 6- شما مايليد همسر شما در خريد لوازم زندگي، چه مسائلي را رعايت نمايد؟ 🔰بخش چهارم: سوالات مربوط به مسائل فرهنگي 1- تحصيلات شما چقدر است؟ 2- آيا قصد ادامه تحصيل داريد يا خير؟ در چه رشته اي و از چه طريقي و در كجا؟ 3- در طول سال چند كتاب غير درسي مطالعه ميكنيد؟ 4- مطالعات شما اغلب در چه زمينه هايي بوده است؟ 5- بهترين كتابهايي كه تاكنون خوانده ايد را اگر ممكن است نام ببريد؟ 6- معمولاً چه نشرياتي را مطالعه مي كنيد؟ 7- اگر ممكن است چند نفر از شخصيتهاي مورد نظر و احترامتان[ شخصيتهاي فرهنگي، مذهبي، هنري، سياسي و...] را نام ببريد و دليل محترم بودن آنها نزد شما چيست؟ 🔰بخش پنجم: سؤالات مربوط به مسائل روحي و عاطفي 1- از چه نوع افرادي احساس انزجار و ناراحتي مي كنيد؟ چرا؟ 2- اجتماعي بودن در نظر شما يعني چه؟ 3- خودتان را تا چه اندازه اي اجتماعي مي دانيد؟ 4- در اصلاح ديگران چگونه عمل مي كنيد و نوع واكنشهاي شما در مقابل مشكلات چگونه است؟ 5- چقدر خود را خونسرد مي دانيد؟ 6- منطقي بودن را چه مي دانيد؟ 7- چقدر در زندگي خود را منطقي ميدانيد؟ 8- واقع گرا هستيد يا احساساتي؟ 9- بيشتر تأثير گذاريد يا تأثير پذير؟ به چه ميزان؟ 10- چه چيزهايي موجب ناراحتي و عصبانيت شما مي شود؟ 11- در مواقع عصبانيت چه مي كنيد؟ 12- دروغ گفتن را در چه مواردي جايز مي دانيد؟ 13- در چه مسائلي سختگير هستيد؟ 14- آيا انتقاد پذير هستيد؟در مقابل انتقاد چه عكس العملي از خود نشان مي دهيد؟ 15- چگونه از ديگران انتقاد مي كنيد؟ 16- در اكثر اوقات شاد هستيد يا افسرده؟ 17- در زندگي چگونه تصميم مي گيريد؟ تا چه اندازه قدرت تصميم گيري داريد؟ 18- در مسائل اساسي زندگي شخصيتان، خودتان تصميم مي گيريد يا خانواده تان؟ 🔜🔜🔜 پست آخر در این قسمت، پست بعدی👇👇 ❣❣❣❣❣❣❣❣❣ 🍃 @golbarg_ezdevaj 🍃
گلبرگ ازدواج
❣❣ #سئوالات_خواستگاری ✨در مراسم خواستگاری براي شناخت كامل شخص مقابل سوالات مهم و اساسی كه بايد مطرح
❣❣ ✨در مراسم خواستگاری براي شناخت كامل شخص مقابل سوالات مهم و اساسی كه بايد مطرح شود چيست؟ ❣❣❣❣❣❣❣❣ 🔰بخش ششم: سؤالات مربوط به مسائل مذهبي 1- اعتقادتان به خدا چگونه است؟ آيا اين توانسته شما را از گناه باز دارد؟ 2- آشنايي شما با مسائل و دستورات مذهبي چقدر است؟ 3- آيا مايل هستيد همسر شما تمايلات مذهبي داشته باشد يا خير؟ 4- رعايت را تا چه اندازه ضروري مي دانيد؟ تا چه حد آن را رعايت مي كنيد؟دليل آن چيست؟ 5- چقدر با قرآن آشنا هستيد؟ 🔰 بخش هفتم: سؤالات مربوط به روابط خانوادگي 1- ميزان دلبستگي شما به پدر و مادرتان تا چه حد است؟ 2- پدر و مادر شما چگونه با شما برخورد مي كنند؟ 3- چقدر در فاميل و خانواده محبوبيت داريد؟ دليل آن چيست؟ 4- عكس العمل والدين شما در مقابل شكستهاي شما در زندگي چگونه است؟ 🔰 بخش هشتم: اساسي ترين سؤالات خواستگاري 1- چه توقعاتي از زندگي آينده خود داريد؟ 2- چه توقعاتي از همسر آينده خود داريد؟ 3- آرزوهاي بزرگ شما چيست؟ 4- مشكلات را چگونه و تا چه حد تحمل مي كنيد؟ 💠برخي سؤالات نيز هست كه بهتر است به صورت غير مستقيم پرسيده شوند، مثلاً در مورد اطلاع از وجود بيماري خاص در طرف مقابل بگوييد: " من از نظر سلامتي روحي و جسمي مشكلي ندارم، شما چطور؟ " 💠 نكته مهم ديگر آنكه اگر نسبت به نوع خاصي از گرايشات سياسي يا فكري و عقيدتي و يا حتي شخص خاصي حساسيت مثبت يا منفي داريد، حتماً آن را به صورت كامل بيان نموده و نظر طرف مقابل را در مورد آن بدون تعارف و ملاحظه بخواهيد. 💠 لازم به ذكر است در چنين جلسه اي بايد دو طرف صادقانه از حقايق و ويژگيهاي واقعي يكديگر خبر دهند و در صدد گمراه كردن يا فريب دادن يكديگر بر نيايند بلكه بايد با كمال شجاعت و به طور صادقانه پاسخ گوي پرسش هاي يكديگر باشند. 💠در اين جلسات بايد به نكات زير توجه شود تا به شكل مناسب انجام گيرد و دو طرف به هدف خود دست يابند. 〽️1. گفت و گو بايد خونسردانه و با آمادگى قبلى و در فضايى آرام و بدون خوف و فشار از طرف ديگران صورت گيرد. 〽️2. گفت و گو پس از انجام خواستگارى رسمى از طرف خانوادها و تحقيق و آگاهى از بعضى شرايط كه در مرحله تفحص به دست مى‏آيد، انجام گيرد نه در ابتداى آشنايى و اولين جلسه . 〽️3. براى موفقيت بيش‏تر، دو طرف بايد در ابتداى جلسه از يكديگر بخواهند صادقانه به پرسش‏ها و مسائل مطرح شده پاسخ دهند تا از صفات اخلاقى و خصوصيات يكديگر آگاهى يابند. ♻️همچنين بايد از فاكتورهاى گوناگونى استفاده كرد. با سؤالاتى از قبيل «نظر شما درباره زندگى مشترك چيست و به نظر شما مطلوب و به دنبال آن زندگى مطلوب چگونه زندگى مى‏تواند باشد» مى‏توان تا حدودى با ديدگاههاى او و انتظار از زندگى آينده پى برد البته لازم به ذكر است همسر مورد نظر را نمى‏توان صرفا با طرح چند سؤال آن هم در يكى دو جلسه، شناسايى كرد چه اينكه اين جلسات بيشتر جنبه تشريفاتى دارد و طرفين به خاطر برخوردهاى اوليه ممكن است خيلى خوب نتوانند همديگر را ارزيابى كنند لذا علاوه بر اين جلسات گفتگو بايد راهكارهاى مطمئن‏ترى را ضميمه كرد تا مجموعا به يك نتيجه مطلوب رسيد و آگاهانه دست به انتخاب زد . ✅ و بعد از همه اين مسائل بايد با توكل به خداوند متعال و توسل به اهل بيت كمك خواست تا آنها نيز در يافتن يك همسرمناسب و كفو كه از هر نظر در زمينه‏هاى گوناگون به صورت نسبى نزديك به ما باشد، ما را يارى كنند. 🔚🔚🔚پایان🔚🔚🔚 ❣❣❣❣❣❣❣❣❣ 🍃 @golbarg_ezdevaj 🍃
گلبرگ ازدواج
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ #شهید_ایوب_بلندی #قسمت_پنجاه_وهشتم 💕 عصر دوباره تعادلش را از دست داد. اصرار
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ 💔 آب دهانم را قورت دادم تا صدایم بغض آلود نباشد. + "خیلی خب محمد جان، نترس بگو الان کجا هستید؟ تا من خودم را به شما برسانم." - توی جاده زنجان هستیم، دارم با موبایل یک بنده خدا زنگ می زنم. به اورژانس هم تلفن کرده ام، حالا می رسد، فعلا خداحافظ.... 🌷 تلفنمان یک طرفه شده بود. چادرم را جمع کردم و نشستم توی پله ها و گوش تیز کردم تا بفهمم کی از خانه ی آقای نصیری سر و صدا بیرون می آید. یاد خواب مامان افتادم، یک ماه قبل بود، اذان صبح را می گفتند که مامان تلفن زد: "حال ایوب خوب است؟" 🌹صدایش می لرزید و تند تند نفس می کشید. گفتم: "گوش شیطان کر، تا حالا که خوب بوده چطور؟" - هیچی شهلا خواب دیده ام. + خیر است ان شاءالله - دیدم سه دفعه توی آسمان ندا می دهند: 🌷"جانباز ایوب بلندی شهید شد" 🌷 🌻 صدای خانم نصیری را شنیدم، بیدار شده بودند. اشکم را پاک کردم و در زدم. آن قدر به این طرف و آن طرف تلفن کردم تا مکان تصادف و مکان نزدیک ان را پیدا کردم. هدی را فرستادم مدرسه زنگ زدم داداش رضا و خواهر هایم بیایند. محمد حسن و هدی را سپردم به رضا می دانستم هدی داییش را خیلی دوست دارد و کنار او آرام تر است. سوار ماشین آقای نصیری شدم. 🌺 زهرا و شوهر خواهرم آقا نعمت هم سوار شدند. عقب نشسته بودم. صدای پچ پچ آرام آقا نعمت و آقای نصیری با هم را می شنیدم و صدای زنگ موبایل هایی که خبرها را رد و بدل می کرد. ساعت ماشین ده صبح را نشان می داد. 🌼 سرم را تکیه دادم به شیشه و خیره شدم به بیابان های اطراف جاده. کم کم سر وصدای ماشین خوابید. محسن را دیدم که وسط بیابان افسار اسبی را گرفته بود و به دنبال خودش می کشید. روی اسب ایوب نشسته بود. قیافه اش درست عین وقت هایی بود که بعد از موج گرفتگی حالش جا می آمد، مظلوم و خسته. + ایوب چرا نشسته ای روی اسب و این بچه پیاده است؟ بلند شو.... محسن انگشتش را گذاشت روی بینی کوچکش، هیس کشداری گفت: 💔 "هیچی نگو خاله، عمو ایوب تازه از راه رسیده، خیلی هم خسته است. صدای ایوب پیچید توی سرم: "محسن می رود و من تا چهلمش بیشتر دوام نمی آورم. شانه هایم لرزید. ..... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید.... هر روز ، ساعت 15 🌷 @golbarg_ezdevaj
دانستنی های ✨❤️ ❗️هفت معیار اشتباه در انتخاب همسر ❗️ 👈 عدم مشاوره 👈 انتخاب هیجانی 👈 احسـاس تنهـایی 👈 انتخاب از روی اجبار 👈 ازدواج به امــید تغییر 👈 انتخـاب از روی ظاهـر 👈 نداشتن شـناخـت کـافی 🌹گلبرگ ازدواج🌹 @golbarg_ezdevaj
💞ازدواج در ابتدا یڪ جعبه خالی است. شما باید هر آن چیز ارزشمندی را ڪه در درون خود دارید، داخل آن قرار دهید تا بتوانید به ازدواج خود هویت ببخشید! محبت، تدبیر، بلوغ، احترام، تعقل، گذشت، درڪ و امنیت همان چیزهایی هستند ڪه باید هرڪس ابتدا در درون خود بیابد و بسازد و سپس با عشق آنها را وارد این جعبه خالی ڪند. ازدواج موفق هرگز بی تدبیر به ثمر نمی نشیند! یڪ زندگی مشترڪ اصیل و ارزشمند نیازمند تزریق محبت و اصالت درونی هر یڪ از دو طرف به بذر نا شناخته ای است ڪه جز با به بلوغ رسیدن شخصیت هر یڪ از زن و مرد، جوانه نخواهد زد. انسانها ابتدا باید هنر بخشش، عشق ورزیدن، خدمت ڪردن، متعهد ماندن و امنیت بخشیدن را یاد بگیرند تا بتوانند جعبه ازدواج را با اطمینان و آرامش پر ڪنند. 🍃 @golbarg_ezdevaj 💕
✅ دوستت دارم اما آمادگی کردن را ندارم ‼️ 🔹شاید شما ھم این جمله را شنیده باشید نمی گوییم که مرد مقابل شما این ادعا را به دروغ مطرح کرده اما این جمله به شما می گوید که این مرد جز دوستی یا حتی یک رابطه رمانتیک، به دنبال چیز دیگری نیست. ♦️چنین مردی یا قصد ازدواج ندارد یا قصد با شما را ندارد. پس بیھوده منتظر ننشینید. 🔹بسیاری از دخترھا تصور می کنند اگر دشواری ھای یک را تحمل کنند و به قول خودشان این مرد ازدواج گریز را عاشق و وابسته کنند، به مقصودشان می رسند. 🔸اما باور کنید حتی اگر نقشه شما عملی شود، این مرد گزینه مناسبی برای نخواھد بود. @golbarg_ezdevaj
گلبرگ ازدواج
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ #شهید_ایوب_بلندی #قسمت_پنجاه_ونهم 💔 آب دهانم را قورت دادم تا صدایم بغض آلود
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ 💛 زهرا دستم را گرفت. "چی شده شهلا؟" بیرون وسط بیابان دیگر کسی نبود. صدای آقا نعمت را می شنیدم که حالم را می پرسید. زهرا را می دیدم که شانه هایم را می مالید. خودم را می دیدم که نفسم بند آمده و چانه ام می لرزد. هر طرف ماشین را نگاه می کردم چشم های خسته ی ایوب را می دیدم. 💔 حس می کردم بیرون از ماشینم و فرسنگ ها از همه دورم. تک و تنها و بی کس با چشم های خسته ای که نگاهم می کند. قطره های آب را روی صورتم حس کردم. زهرا با بغض گفت: "شهلا خوبی؟ تو را به خدا آرام باش" اشکم که ریخت صدای ناله ام بلند شد. "ایوب رفت...من می دانم....ایوب تمام شد..." برگه آمبولانس توی پاسگاه بود. دیدمش.. رویش نوشته بود: 💔 "اعلام مرگ، ساعت ده، احیا جواب نداد" . توی بیمارستان دکتر که صورت رنگ پریده ام را دید، اجازه نداد حرف بزنم، با دست اشاره کرد به نیمکت بنشینم. - "آرام باشید خانم...حال ایشان....." چادرم را توی مشتم فشردم و هق هق کردم. +"به من دروغ نگو، هجده سال است دارم می بینم هر روز ایوب آب می شود. هر روز درد می کشد. می بینم که هر روز می میرد و زنده می شود. می دانم که ایوب رفته است....." 💔 گردنم را کج کردم و آرام پرسیدم: "رفته؟" دکتر سرش را پایین انداخت و سرد خانه را نشان داد. توی بغل زهرا وا رفتم. چقدر راحت پرسیدم: "ایوب رفته؟" 😭😭😭😭😭😭😭 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید.... هر روز ، ساعت 15 @golbarg_ezdevaj
🔰نڪاتی درباره ازدواج ڪه پدر و مادرتان به شما نگفته اند ✔️🌈وقتی بلد نیستیم ارتباط برقرار ڪنیم، بعید است ازدواج خوبی داشته باشیم زیرا ازدواج به مهارت‌های ارتباطی بالایی احتیاج دارد. مهارت‌های ارتباطی موضوع پیچیده‌ای نیست. در درجه اول ارتباط با خودمان باید درست باشد. ڪسی ڪه خودڪم‌بین است ارتباط‌هایی دارد نه به خاطر عشق و تعهد بلڪه به خاطر این‌ڪه ضعف‌های درونی‌اش را پر ڪند. همسر چنین آدمی همیشه باید طوری عالی باشد ڪه این آدم، اعتمادبه‌نفس نداشته‌اش را از او دریافت ڪند، این می‌شود یڪ رابطه انگلی عاطفی. ✔️🌈وقتی خودشیفته هستی، ازدواج نڪن زیرا همیشه احساس می‌ڪنی حرف‌های تو، سلیقه تو، طرز حرف زدن تو، مطالعات تو، دین‌داری تو، اخلاقیات تو و سڪوت‌های تو خیلی خاص‌اند و همسرت باید فعلا تو و رازهای نبوغت را ڪشف ڪند. آدم‌های خودشیفته به راحتی توانایی نادیده گرفتن احساسات و شعور دیگران را دارند و ممڪن است به خودشان حق بدهند به راحتی خیانت ڪنند. ✔️🌈مراقب آدم‌هایی باش ڪه ظاهر اجتماعی موفقی دارند و خیلی حواسشان به همه جزییات زندگی تو هست! گاهی این افراد زمینه اختلال شخصیتی پارانویا دارند یعنی شڪ و بدبینی. بدبین‌ها زندگی خود و شما را پس از ازدواج جهنم می‌ڪنند. ایشان استعدادی عجیب و هوشی سرشار و عقلی ناقص دارند! تمام هم و غمشان این است ڪه تو در نامزدی قبلی خود چه تجربیاتی داشته‌ای، ڪدام رستوران‌ها رفته‌ای. همه ساعاتی ڪه باید صرف رشد تو در ارتباط عاطفی‌ات شود، حرام قانع ڪردن یڪ آدم مریض می‌شود. در دوره نامزدی می‌شود رفتارهای افراد شڪاڪ را شناخت. یادت نرود شڪاڪ ویروسی به تو می‌زند ڪه بعدا توجه نرمال یڪ آدم نرمال را خیلی ڪم و ناڪافی ببینی ✔️ 🌈مراقب باش خیلی ڪمال‌طلب نباشی زیرا ڪمال‌طلب perfectionist چنان همه چیز را سخت می‌گیرد (نامزدی،مراسم عروسی، تشریفات بعد از ازدواج) ڪه زندگی جهنم می‌شود. ڪمال‌طلبها فقط وارد بخش‌هایی از زندگی می‌شوند ڪه برنده بشوند و لذت بسیاری از فرصت‌های ناب زیستن را از دست می‌دهند ✔️🌈شاید از فلسفه ازدواج شنیده باشید. ازدواجی موفق است ڪه همه چیز شما نباشد. ما حال خوبمان را از چند منبع می‌گیریم: خانواده خود، ڪار خوب، تحصیلات، تاثیرگذاری اجتماعی، دوستان خودمان و ازدواج. وقتی همه حال خوب خود را به عهده همسر بگذاریم یا نامزدتان به عهده شما ‌بگذارد، بازی بسیار خطرناڪی آغاز شده است زیرا هیچ انسانی چنین قابلیتی ندارد ڪه در درازمدت شما را خوشحال نگه دارد دانستنی های 🆔 @golbarg_ezdevaj
گلبرگ ازدواج
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ #شهید_ایوب_بلندی #قسمت_شصت 💛 زهرا دستم را گرفت. "چی شده شهلا؟" بیرون وسط بی
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ ❤️ امکان نداشت ایوب برای عملیاتی به جبهه نرود و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادش زار نزنم که برگردد. از فکر زندگی بدون ایوب مو به تنم سیخ می شد. ایوب چه فکری درباره من می کرد؟ فکر می کرد از آهنم؟ فکر می کرد اگر آب شدنش را تحمل کنم نبودنش هم برایم ساده است؟ 😔 چی فکر می کرد که آن روز وسط شوخی هایمان درباره مرگ گفت: "حواست باشد بلند بلند گریه نکنی، سر وصدا راه نیاندازی، یک وقت وسط گریه و زاری هایت حجابت کنار نرود، حجاب هدی، حجاب خواهر هایم، کسی صدای آن ها را نشنود. مواظب باش به اندازه مراسم بگیرید، به اندازه گریه کنید." 😞 زهرا آخرین قطره های آب قند را هم داد بخورم. صدای داد و بیداد محمد حسین را می شنیدم. با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود. خواستم بلند شوم، زهرا دستم را گرفت و کمک کرد. محمد حسین آمد جلو... صورت خیس من و زهرا را که دید، اخم کرد. "مامان....بابا کجاست؟" 😔 زهرا دستش را روی دهان گذاشت تا صدای هق هقش بلند نشود. 😭 محمد حسین داد کشید: "می گویم بابا ایوب کجاست؟" رو کرد به پرستار ها ... آقا نعمت دست محمد را گرفت و کشیدش عقب، محمد برگشت سمت نعمت آقا: "بابا ایوب رفت؟ آره؟" رگ گردنش بیرون زده بود. با عصبانیت به پرستارها گفت: "کی بود پشت تلفن گفت حالش خوب است؟ من از پاسگاه زنگ زدم، کی گفت توی ای سی یو است؟ بابا ایوب من مرده...شما گفتید خوب است؟ چرا دروغ گفتید؟" 😭 دست آقا نعمت را کنار زد و دوید بیرون سرم گیج رفت، نشستم روی صندلی آقا نعمت دنبال محمد حسین دوید. وسط خیابان محمد حسین را گفت توی بغلش محمد خشمش، را جمع کرد توی مشت هایش و به سینه ی آقا نعمت زد. آقا نعمت تکان نخورد: "بزن محمد جان....من را بزن....داد بکش....گریه کن محمد...." محمد داد می کشید و آقا نعمت را می زد. 😭 مردم ایستاده بودند و نگاه می کردند. محمد نشست روی زمین و زبان گرفت. "شماها که نمی دانید...نمی دانید بابا ایوبم چطوری رفت. وقتی می لرزید شماها که نبودید. همه جا تاریک و سرد بود، همه وسایل ماشین را دورش جمع کردم و آتش زدم تا گرم شود، سرش را گرفتم توی بغلم....." 😭 بغضش ترکید و با صدای بلند گریه کرد: "سر بابام توی بغلم بود که مرد....... با..با.....ایوبم....توی بغل....من مرد....." 😭 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید.... هر روز ، ساعت 15 @golbarg_ezdevaj
💕 آموزش ها و مهارت های را جدی بگیرید... 👌ازدواج موفق = دانستن و فراگیری نکات مهم، پیش از ازدواج و حتی سالها قبل از آن... 🆔 @golbarg_ezdevaj
گلبرگ ازدواج
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ #شهید_ایوب_بلندی #قسمت_شصت_ویکم ❤️ امکان نداشت ایوب برای عملیاتی به جبهه نر
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ 💔 ایوب را دیدم به سرش ضربه خورده بود، رگ زیر چشمش ورم کرده بود. محمد حسین ایوب را توی قزوین درمانگاه می برد تا آمپولش را بزند. بعد از آمپول، ایوب به محمد می گوید حالش خوب است و از محمد می خواهد که راحت بخوابد. هنوز چشم هایش گرم نشده بود که ماشین چپ می شود. ایوب از ماشین پرت شده بود بیرون... 😭 دکتر گفت: "پشت فرمان تمام شده بوده" از موبایل آقا نعمت زنگ زدم به خانه بعد از اولین بوق هدی، گوشی را برداشت: "سلام مامان" گلویم گرفت: "سلام هدی جان مگر مدرسه نبودی؟" - ساعت اول گفتم بابام تصادف کرده، اجازه دادند بیایم خانه پیش دایی رضاوخاله " 💔مکث کرد: "باباایوب حالش خوب است؟" بینیم سوخت واشک دوید به چشمانم: "آره خوب است دخترم خیلی خوب است..." اشک هایم سر خوردند روی رد اشک های آن چند ساعت و راه باز کردند تا زیر چانه ام... 😭 صدای هدی لرزید: "پس چرا این ها همه اش گریه می کنند؟" صدای گریه ی شهیده از آن طرف گوشی می آمد. لبم را گاز گرفتم و نفسم را حبس کردم. هدی با گریه حرف می زد: "بابا ایوب رفته؟" آه کشیدم: "آره مادر جان، بابا ایوب دیگر رفت خیلی خسته شده بود حالا حالش خوب خوب است" هدی با داییش کلنجار رفت که نگذارد کسی گوشی را از او بگیرد. 😭 هق هق می کرد: "مامان تو را به خدا بیاورش خانه تهران، پیش خودمان" + نمی شود هدی جان، شما باید وسایلتان را جمع کنید بیایید تبریز - ولی من میخواهم بابام تهران باشد، پیش خودمان 😞 وصیت ایوب بود، میخواست نزدیک برادرش، حسن، در وادی رحمت دفن شود. هدی به قم زنگ زد و اجازه خواست. گفتند اگر به سختی می افتید میتوانید به وصیت عمل نکنید. اصرار هدی فایده نداشت. این اخرین خواسته ایوب از من بود و می خواستم هر طور هست انجامش دهم. 😭 سوم ایوب، روز پدر بود. دلم می خواست برایش هدیه بخرم. جبران آخرین روز مادری که زنده بود. نمی توانست از رخت خواب بلند شود. پول داده بود به محمد حسین و هدی سفارش کرده بود برای من ظرف های کریستال بخرند. صدای نوار قران را بلند تر کردم. به خواب فامیل آمده بود و گفته بود: "به شهلا بگویید بیشتر برایم قرآن بگذارد." قاب عکس ایوب را از روی تاقچه برداشتم و به سینه ام فشار دادم. 💔آه کشیدم: "آخر کی اسم تو را ایوب گذاشت؟" قاب را می گیرم جلوی صورتم به چشم هایش نگاه می کنم: "می دانی؟ تقصیر همان است که تو این قدر سختی کشیدی، اگر هم اسم یک آدم بی درد و پولدار بودی، من هم نمی شدم زن یک آدم صبور سختی کش" اگر ایوب بود، به این حرفهایم می خندید. مثل توی عکس که چین افتاده زیر چشم هایش ... 😭😭😭 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید.... هر روز ، ساعت 15 @golbarg_ezdevaj
دانستنی های 1⃣ ازدواج به خاطر آرامش ◀ به دست آوردن آرامش مهمترین علتی است که بر اهمیت ازدواج می افزاید ❇ آرامش بزرگترین آرزوی بشر است❇ خداوند متعال گوهر گرانبهای آرامش را که بشر در ناکجاآباد به دنبالش میگردد در ازدواج قرار داده است و این گوهر هدیه ای از جانب اوست به مردان و زنانی که برای خویش ،همسری همدل می‌گزیند ✅ همان گوهری که در جایی الا بذکر الله و در جای دیگر لتسکنو الیها آن را به وجود می آورد ادامه دارد..... کتاب نویسنده: مسلم داودی نژاد 🆔 @golbarg_ezdevaj