هدایت شده از بهارمهدوی
🌷 #آیت_الله_مجتهدی
اگر فامیلی دارید ڪه وضـع مالی
خـــوبی ندارد شـــــما هر وقت به
#دیدارش میروید یک گونی برنج
دو ڪیلو روغن و ... برایش ببرید.
اینها #صلهرحـــم است، نه اینڪه
راحت بـــــــروی خانه اش بنشینی
میوهات را بخوری و اونم به قرض
بندازی و بعد بگی الحـــمدلله صله
رحم به جا آوردم این صله رحــــم
ثـــــواب ندارد ڪباب دارد.
🍃@Excerpt🍃
هدایت شده از بهارمهدوی
اگه یه روزی هـمه چیز جور بود؛
باید بزنی تو سرِ خودت!
آخه خدا دقیقا بعضی وقتا
تو رو با چیزی امتحان میکنه
که روش حساسی!
چون بزرگ شدنت تو هـمینه..
#استادپناهیان
@Excerpt💚
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
🔶 تله جمعیتی در کمین کشور است
🗣مدیرکل سلامت جمعیت وزارت بهداشت:
🔹رشد جمعیت به زیر یک رسیده است، پنجره جمعیتی رو به بسته شدن است و اگر نرخ جایگزینی جمعیت از ۱.۷ کنونی به ۱.۵ برسد به تله جمعیتی میافتیم و دیگر امکان جبران از بین میرود.
🔹پنجره جمعیتی تا زمانی باز است که بیش از دو سوم یا بیش از ۶۶ درصد جمعیت بین ۱۵ تا ۶۵ سال باشند، جمعیت سالمند نیز کمتر از ۱۵ درصد و جمعیت کودکان نیز کمتر از ۱۰ درصد باشد.
🔹هنوز ما در این پنجره جمعیتی قرار داریم اما با روند کاهش رشد جمعیت در سال ۱۴۲۵ با پنج سال کمتر یا بیشتر یعنی بین ۱۴۲۰ تا ۱۴۳۰ پنجره جمعیتی بسته می شود.
🔹اکنون ۱۰ درصد جمعیت ایران سالمند بالای ۶۰ سال است.
@jaarchi
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خرسی که هوس خوردن میوههای جنگلی به سرش زد
🔹فیلمی کم نظیر و جالب از یک قلاده خرس قهوهای در حال خوردن میوههای جنگلی که در منطقه شکار ممنوع سوادکوه به ثبت رسید.
@jaarchi
🔴صادق زیباکلام: اصلاحطلبان مردم را بازیچه خود کردند/ اصلاحطلبان باختهاند، همهجوره هم باختهاند
♦️صادق زیبا کلام در مصاحبه با فردا اعتراف کرد: اصلاحطلبان باختهاند و همهجوره هم باختهاند زیرا نتوانستند به درستی عمل کنند و مردم را از خود ناامید کردهاند. با چنین شرایطی دیگر فرقی نمیکند که اسحاق جهانگیری، محسن هاشمی، محمدرضا عارف یا حتی شخص محمد خاتمی نامزد آنها در ریاستجمهوری شود و در هر صورت مردم به اصلاحطلبان اقبالی نشان نمیدهند؛ یعنی فرض کنیم که خود آقای خاتمی نامزد شود و تأیید صلاحیت هم شود بازهم اصلاحطلبان پیروز انتخابات نخواهند شد.
♦️همه اینها در حالی است که نیروهای اصلاحطلب در مدت اخیر دچار انشقاق درونی گستردهای شدهاند و عملا بعید به نظر میرسد که تا سال آینده بتوانند به یک وحدت درونی جامع دست یابند
♦️عملکرد آقای روحانی و دولتش مردم را از انتخابات دلسرد کرد و این واقعیتی است که نمیشود انکار کرد
♦️اصلاحطلبان در به وجودآمدن چنین فضایی بیتقصیر نیستند. بزرگترین تقصیر اصلاحطلبان آن بود که بعد از روی کار آمدن دولت با جدیت از روحانی و عملکردش انتقاد نکردند
♦️شخص آقای خاتمی حتی یکبار موضع جدی دربرابر دولت نگرفت و در برابر مطالبات مردم سکوت کرد
♦️چه خاتمی و چه دیگر رهبران اصلاحطلب همه جایگاه و شأنیت خود را از دست دادهاند
🆔 @iranicmedia
هدایت شده از طریق السُّلوک
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از طریق السُّلوک
✍امام صادق علیه السلام:
اگر دوست دارى كه خداوند عمرت را زياد كند، پدر و مادرت را شاد كن.
📚وسایل الشیعه، ج۱۸ ، ص۳۷۲
@sulook
داستانی از شخص بزرگواری میخواهم تعریف کنم که قبر شریف ایشان، در تخت فولاد اصفهان که وادی السلام ثانی است، قرار دارد. گاهی بخواهید که مخصوص به تخت فولاد اصفهان بروید. دیدید برخی ایرانگردی میکنند و ...، امّا گاهی شما فقط برای تخت فولاد اصفهان بروید. اعاظم و بزرگان زیادی در آنجا مدفون هستند و حالات و مطالب و اوضاع خاصّی دارد.
این شخصی که میخواهم داستانش را بگویم (هدف ما داستانگویی نیست، امّا اینها داستان راستان است و انسان را تکان میدهد)، مرحوم میرزا حسین کشیکچی هستند. ایشان توفیق پیدا کردند به محضر آقا جان، حضرت حجّت برسند و با حضرت در ارتباط بودند و متوفّی 1309 ه.ق هستند.
ایشان در بازار اصفهان، نگهبانی و کشیک میدادند و برای همین به این اسم معروف شدهاند. یک کولهباری هم بر دوش خودشان داشتند و بار حمل میکردند. اهل بازار، ایشان را چون خیلی ساده بودند، «هالو» صدا میزدند.
حاج آقا جمال اصفهانی که مدفون در تکیه مادر شاهزاده تخت فولاد هستند، ماجرای مرحوم میرزا حسین کشیکچی را به نقل از میرزا محمّد، یکی از تجّار اصفهان که بسیار مؤمن و اهل عبادت بود و خدمت آیتالله سیّد محمّد چهار سوقی، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات، معروف به آیتالله روضاتی میرسید، نقل میکنند:
میرزا محمّد، یکی از تجّار بزرگوار، با دوستانشان عازم برای سفر مکّه میشوند. تصمیم داشتند که ابتدا به زیارت عتبات عالیات بروند و بعد از آن راهی مکّه شوند. در آن زمانها که وسیله نقلیه امروزی نبود، این سفر، چند ماهی طول میکشید. در راه، ایشان تمام وسایلش را گم میکند و از مسافران بیتالله جدا شده و در کربلا ماند.
میرزا محمّد میگوید: من بسیار ناراحت و اندوهگین شدم که از سفر جاماندم. از حضرت خواستم که به من کمکی کند. متوسّل به خود أبیعبدالله علیه السلام شدم که من تاجر آبرومندی بودم که تا حالا دستم را جلوی کسی دراز نکردم (بالاخره برخی مناعت طبع دارند و عمری در تجارت و کسب و کار هستند و آبرومند میباشند، در روایات هم داریم که اینها حرمت دارند و باید حرمتشان حفظ شود). امّا الآن همه چیزم را از دست دادم و میخواستم به بیت الله بروم، ولی نشد.
تصمیم گرفتم که شب را به مسجد کوفه بروم. به هر حال با هر زحمتی بود، خودم را به آنجا رساندم. صبح زود از کربلا حرکت کردم، اواخر شب به نجف اشرف رسیدم و بعد هم به مسجد کوفه رفتم. در راه که داشتم به تنهایی پیاده به مسجد میرفتم، دیدم سوارهای آمد و رو به من کرد و گفت: چه شده؟! چرا این قدر غمگینی؟ او حتی من را به اسم صدا زد و گفت: آمیرزا محمّد! چه شده، اوضاعت خراب است؟!
میرزا محمد میگوید: من هم که وضع بسیار بدی داشتم، گفتم: هیچ! مسافری هستم و خستهام.
گفت: این خستگی تو، علتی دارد و با خستگیهای دیگر فرق میکند.
گفتم: بله، حقیقتش این است که من از کاروان حج جا ماندم و تمام وسایلم را بردند.
میرزا محمّد میگوید: آن فرد به فارسی سلیس صحبت میکرد، امّا آن قدر نورانی بود که من خیلی نمیتوانستم ایشان را نگاه کنم و سرم را پایین میانداختم و حرف میزدم. این سواره بزرگوار فردی را صدا زد. اتفاقاً دیدم آن فردی که آمد، شبیه هالوی خود ماست. آن سوارهی بزرگوار به هالو گفت: اسباب سرقت شده این شخص را به او برسان و او را به مکّه ببر و بازگردان. هالو هم دو دستش را بر سینه گذاشت و گفت: سمعاً و طاعتاً یا مولای! یا سیّدی! آن سواره به راه افتاد و رفت.
میرزا محمّد میگوید: هالو به من گفت از کاروان جا ماندی؟ گفتم: آره، تو همان هالوی اصفهان ما نیستی؟!
گفت: بله، من همان هستم.
من متعجّب شدم و گفتم: خدایا! این چه میگوید؟!
هالو گفت: کاری به این کارها نداشته باش.
وقتی دیدم او اینچنین آمرانه صحبت میکند، دهانم بسته شد. من را به مسجد کوفه برد و گفت: برو اعمالت را انجام بده، بعد از نماز صبح بیا که من هم اثاثت را برایت بیاورم.
میرزا محمّد میگوید: من رفتم اعمالم را انجام دادم و نماز صبحم را خواندم، در حالی که همچنان متحیر بودم و گریه میکردم، میگفتم: ما این را در اصفهان یک آدم ساده میدانستیم و برای همین به او هالو میگفتیم، حالا او اینجا در نجف اشرف چه میکند؟! گریه میکردم و میگفتم: ما چطور بندگان خدا را نمیشناسیم و ... .
بعد از نماز صبح، از مسجد کوفه خارج شدم و سر قراری که داشتیم، حاضر شدم. هالو من را به بیرون از شهر برد و همه آن جهیزیه شترم را به من داد و گفت: ببین همه چیز درست است. نگاه کردم و گفتم: بله، درست است، بعد پرسیدم: شما چطور به این مطالب رسیدی؟
گفت: آمیرزا محمّد! انسان اگر به عبادت خودش غرّه شد، بیچاره میشود. اگر دیگران را به سخره گرفت، بیچاره میشود. اگر تصور کرد از دیگران به خاطر مال و منالش برتر است، بیچاره میشود. اگر تصور کرد، به واسطه منصب و مقام و علمش از دیگران برتر است، بیچاره میشود. همه اینها را مواظب باشید. بله، من
هالو هستم، من