eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
818 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دریایی و یادآور رودی مادر لالایی عشق را سرودی مادر گنجی و بهشت زیرپاهایت بود جز رنج چه برداشت نمودی مادر!؟ @golchine_sher
شک منی، یقین منی، نیستی مگر؟ انگاره های دین منی، نیستی مگر؟ هم قبله ی نماز منی، هم نیاز من... چون مهر بر جبین منی، نیستی مگر؟ پیوسته با کمان دو ابرو میان شهر عمری است در کمین منی، نیستی مگر؟ با آن شکوه شرقی و با این غم نجیب بانوی سرزمین منی، نیستی مگر؟ من مستحق نیش تو ام، دیگری چرا؟ محصول آستین منی، نیستی مگر؟ هر وقت می نویسم و هر جا که شاعرم ایهام و نقطه چین منی، نیستی مگر؟ @golchine_sher
کسی چه می داند؟ شاید ابرها دستمال خیس آفتاب هستند در روزهای بارانی وقتی دلتنگ مهتاب می شود @golchine_sher
آنانکه سحر با تو مجاور هستند از چشمه ی پرفیض تو شاعر هستند این نسل که در فقه و اصول استادند شاگرد کلاس درس باقر هستند @golchine_sher
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست ، به صحرا چه حاجت است... @golchine_sher
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام، تو با سیاست ابروی خویش رامم کن به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم اگر که باب دلت نیستم حرامم کن لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن @golchine_sher
میلاد محمد است و باقر(ع) لقبش دنیا شده مات علم و حلم و ادبش خوشبخت کسی که در نزول برکات ذکر صلوات است دمادم به لبش @golchine_sher
می شود شبخوانی ماه رجب را بشنوی گریه ی گل های مست نیمه شب را بشنوی پشت دیوار بلند تاک ها بنشین خموش تا که ساقی نامه ی بنت العنب را بشنوی مستی است و راستی یکباره مستان را مرام مست باش و راست تا رمز طرب را بشنوی واعظ شهر از رطب خوردن مگر افتاده است باید از او حکمت ترک رطب را بشنوی! نسبت ما چیست با آیینه؟جادارد اگر گریه ی آیینه سازان حلب رابشنوی مست باید در مفاتیح الجنان هم بنگری تا در این ماه خدا، سر ادب را بشنوی در سماع رنگ رنگ باغ باید بنگری تا خروش العجب ثم العجب را بشنوی پیش رویت باد می آشوبد این تقویم را تا ورق گردانی ماه رجب را بشنوی گوش کن بانگ شباهنگ است بین کاج ها تا که از هر برگ، ذکری مستحب را بشنوی پارسایی بوده رسم شاعران پارسی شیشه در دست آ که تا شعر عرب را بشنوی در فلق بنگر شکوه مسجد آدینه را تا که از سجاده ها "فزت و رب" را بشنوی صبح نخلستان پرست از گریه ی شط فرات تا در آن شور شهیدی تشنه لب را بشنوی @golchine_sher
گفتم به هیچ‌کس دل خود را نمی‌دهم اما دلم برای همان هیچ‌کس گرفت... @golchine_sher
درخت پیر تن من دوباره سبز می‌شود هرچه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد  @golchine_sher
دلخـورم از تــو و تقديرم و اقبـالِ خودم پشتِ پـا ميـزنـم اين بار بـه آمالِ خودم تــو بمـان بـا همـه ی خاطره ها اما من ميــروم در پـیِ آرامـشِ احــوالِ خـودم آه درعشـقِ تــو از چـالـه بـه چاه افتادم كاش ميشـدكـه بمـانـم تهِ گودالِ خودم برخودم لعنت و بر اين دلِ وامانده ی من كه به دستانِ خودم چيده شده بالِ خودم حـرفِ مـانـدن نـزن اينقـدر مراعاتم كن خوب يا بد به خدا خسته ام از فالِ خودم لطف كن جانِ خودت پشتِ سرم آب نريز ميـروم از تــو فـراری شـوم و مالِ خودم @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبح آمد، حضرت خورشید لبخندی بزن چای می‌چسبد کنار قند لب های شما! @golchine_sher
خوش صورت و خوش قامت و خوش آب و هوایی خوش خنده و با معرفتی، اهل کجایی؟ با دیدن لبخند تو هوش از سرِ من رفت آن طرز نگاهِ تو مرا کرده هوایی تأثیرِ نگاهِ تو و چشمانِ تو بوده اکنون تو اگر در دلِ دیوانه ی مایی تا دید تورا این دلِ دیوانه به ما گفت تو نیمه ی گم گشته ی پنهانی مایی با بودنِ روی تو چه حاجت به طبیب است بر زخم ِ دلِ من تو خودت مثل شفایی لبخندِ تو آرامش این قلبِ مریض است تو جلوه‌ای از قدرت زیبای خدایی حقّا که به افتادن ِ در دام نگاهت چیزی نتوان گفت به جز عشق و رهایی.. @golchine_sher
دلم شده است غزل خوان حضرت باقر(ع) گرفته دست به دامان حضرت باقر(ع) دلم هوای بقیع و مدینه را دارد نشسته بر سر احسان حضرت باقر(ع) @golchine_sher
یک اتفاق ساده، مرا بی قرار کرد باید نشست و یک غزل تازه، کار کرد‌ در کوچه می گذشتم و پایم به سنگ خورد سنگی که فکر و ذکر دلم را، دچار کرد‌ از ذهن من گذشت که با سنگ می شود آیا چه کارها که در این روزگار کرد با سنگ می شود جلوی سیل را گرفت طغیان رودهای روان را، مهار کرد‌‌‌‌‌ یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت بی سرپناه ها همه را، خانه دار کرد‌ یا می شود که نام کسی را بر آن نوشت با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد‌ یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت زد شیشه ای شکست و دوید و فرار کرد‌ با سنگ مفت می شود اصلاً به لطف بخت گنجشک های مفت زیادی شکار کرد‌ یا می شود که سنگ کسی را به سینه زد جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد‌ یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را در پیش چشم ناکس و کس، شرمسار کرد‌‌‌ ‌ ناگاه بی مقدمه آمد به حرف، سنگ این گونه گفت و سخت مرا بی قرار کرد: تنها به یک جوان فلسطینی ام بده با من ببین که می شود آنگه چه کار کرد‌ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی "چشمانت" در دستان من است قدرتی دارم به وسعت پرواز و مُسکِّنی به روح زخمی‌ام! چه اهمیت دارد بگذار بگویند... دیوانه‌ای در شهر! گیسوانش را به شعر می‌بافد... @golchine_sher
به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی نمی‌رنجد غریق عشق از طوفان تنهایی به‌جز آیینه وقتی همدمی پیدا نخواهی کرد چه رنجی می‌بری از دیدن تکرار زیبایی صبوری‌های من، ای عشق، تاوان گناهم بود عجب صبر جمیلی بود این صبر زلیخایی! همان قدری که در دل تشنه پایان دنیایم همان اندازه سیرابم از این رنج تماشایی برایم آرزوی زندگی کرده‌ست و می‌دانم تو هم، ای مرگ، داری با دل او راه می‌آیی @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
ذکر قنوت آسمان شد مستجاب از تو پس نور می‌گیرد همیشه آفتاب از تو وقت وضویت، آب میگردد گلاب از تو هرکس سوالی داشت می‌گیرد جواب از تو با تو "مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر" معنا شد🌱 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
آیا شب عاشقان سحر خواهد داشت؟ غم از دلشان عزم سفر خواهد داشت؟ عشق است و فراق وغربت ودربه دری این قصّه به غیر دردسر خواهد داشت؟ @golchine_sher
وقتی برف نمیبارد، دلم برای یک چیز تنگ میشود؛ آدم برفی! @golchine_sher
رها کُنش که بفهمد بلای طوفان چیست پرنده‌ای که ندانست لطف زندان چیست چه لاله‌ها که‌ در این دشت واژگون شده‌اند یکی بپرسد از ایشان که در گریبان چیست طبيب بود که درد مرا دو چندان کرد که گفت عاشقی، اما نگفت درمان چیست من از صفات رئوف الرحیم دانستم امیدبخش‌ترین آیه‌های قرآن چیست اگرچه معتقدم هرچه هست حکمت توست بگو که فلسفه‌ی رنج‌های انسان چیست؟ @golchine_sher
گل، گلاب آورده و عالَم میانِ گل؛ گم است اولِ ماهِ رجب میلادِ ماهِ پنجم است تا قیامت خط به خطّ ِ علم، با آن گستره در میانِ فقه و عرفانِ احادیثَش گم است از کلامش هست جاری دم به دم آبِ حیات جرعه جرعه از همین آبِ گوارا در خُم است هست نامش باقر(ع) و هر کس که شاگردش نشد تا ابد مثل کلافی کاملا سردرگم است لایه لایه علم را با معرفت از هم شکافت موشکافی کرده دین را و امام ِ مردم است شکرِ حق که شعبه ای از حوزهٔ علمیه اش در میانِ خاک ایران و در آغوشِ قم است مادرش زهراست(س) پس خیرِ کثیرش تا ابد شامل حالِ تمام ِ خوشه هایِ گندم است یادگار کربلا سنگ صبور است و هنوز رازدارِ دردِ دل هایِ رقیه(س) خانم است بی مزار است و به همراهِ پدر کنجِ بقیع داغدارِ کوچه و ضربِ غلاف و هیزم است! @golchine_sher
یارب دل ما را به رجب شاد نما این سینه‌ ام از بند غم آزاد نما هرچند که ویرانه شده خانه ی دل جانا ز کرم خانه‌ام آباد نما @golchine_sher
من از تهِ چاه می برم نامت را با حسرت و آه می برم نامت را الغوث که تو پناه توّابینی با بار گناه می برم نامت را @golchine_sher
گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست در زندگی‌ام غیر زمستان خبری نیست در زندگی‌ام، بعد تو و خاطره‌هایت غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست... انگار نه انگار دل شهر گرفته‌ست از بارش بی‌وقفه‌ی باران خبری نیست ای کاش کسی بود که می‌گفت به یوسف؛ در مصر به جز حسرتِ کنعان خبری نیست  گفتند که پشتِ سرمان حرف زیاد است از معرفت قوم مسلمان خبری نیست در آتش نمرودِ تو می‌سوزم و افسوس از معجزه‌ی باغ و گلستان خبری نیست در فال غریبانه‌ی خود گشتم و دیدم جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی جز دوری‌ات ای عشق، به قرآن خبری نیست... @golchine_sher
برشیعه امام مقتدایی باقر حیران شدگان را توهــــُدایی باقر باران بهنگامی و سرچشمه رود چون فصل بهار آشنایی باقر با نام تو هستی ضربان میگیرد تو گرمی این صحن وسرایی باقر والفجری وکوثریّ و شمس وقمری تفسیر بلند هل اَتایی باقر وقتی که پیِ جهان به قالب میشد تو شاهد خلق ماسوایی باقر درخشکی این کویر بی حدوحصار مانند گلیّ وکیمیایی باقر آرام چونان ساحل دریایی تو تو مخزن علم کبریایی باقر @golchine_sher
قصه‌ که تمام می‌شود آدم‌ها کجا می‌روند ...؟! @golchine_sher
تاریخ لای چرخ زمان گیر می کند تقویم روی فصل خزان گیر می کند وقتی کنار حوض وضو تازه می کنی در سینه ی مناره اذان گیر می کند این قدر ابروان خودت را گره نزن آرش میان این دو کمان گیر می کند هربار پلک می زنی انگار ناگهان دریا درون قطره چکان گیر می کند در کوچه ها بدون هدف راه می روم از راه می رسی و زبان گیر می کند از شهر کوچ می کنی و لقمه های نان یک باره در گلوی جهان گیر می کند در پارک ها مجسمه ها پیر می شوند در پخش ها نوار بنان گیر می کند هر شب برای عطر تنت آه می کشد پیراهنی که در چمدان گیر می کند @golchine_sher