eitaa logo
گلچین شعر
16.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
386 ویدیو
14 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
ربّـنـاهـای دلـم سـبـز و شـکـوفا نشده چشم، روشن به رخ یوسف زهرا نشده شد کویر، از غم غیبت دل درماندهٔ ما بـاز هـم مستَحقِ فیض و تمـاشـا نشده بی‌سبب نیست‌که شد غیبت او طولانی که هنـوز ایـن دل مـا غـرق تمنـا نشده هـمـهٔ مـدعـیـان در پِـی دنیـای خودند دل، بـرای فـرجـش هـیـچ مُـهـیّـا نشده خـواسـتم تا بشـوم منتـظر و یاور او چـقَدَر سـعـی و دعـا می‌کنم امـا، نشده @golchine_sher
با این غزل دوباره دلم سوز و غم گرفت از بازویت که گفت قلــم، گریه‌ام گرفت آیـینـه‌ی پــر از تــرکـی بـانــوی حـیــا از تو سـرودم و دل اهــل حـرم گرفت هـمـواره درد داشـتـی و دم نــمی‌زدی اینجا رسـید روضه و مداح دم گرفت ای اولـیــن مـــدافــع راه ولــی حـــق! در سوخت‌و زمین‌و زمان را به‌هم گرفت در سـینـه‌ام نشست هـجـوم نگفتـه‌هـا بغضی گلوی شعر مرا بیش و کم گرفت 🏴
دوست آشفتگی خاطر ما می خواهد عشق بر ما همه باران بلا می خواهد آنچه از دوست رسد ، جان ز خدا می طلبد و آنچه را عشق دهد ، دل به دعا می خواهد پیر ما غسل به خوناب جگر می فرمود : که دل آیینه ی عشق است ، صفا می خواهد تو و تابیدن در کلبه ی درویشی ما؟ تو خود اینگونه نخواهی ، که خدا می خواهد بوسه ای زان لب شیرین ! که دل خسته ی من پای تا سر همه درد است دوا می خواهد گوش جانم ، سخن مهر تو را می طلبد باغ شعرم ، نفس گرم تو را می خواهد همچو گیسوی بلند تو شبی می باید تا بگویم که دلم از تو چه ها می خواهد تا گشاید دل تنگم به پیامی بفرست آنچه گل از نفس باد صبا می خواهد @golchine_sher
خدا خودش به دل کوچکم نگاه انداخت مرا به خاطر تو در دل ِ گناه انداخت دوباره گندم و سیب و حدیث تکراری خلاصه هر دوی ما را به اشتباه انداخت شبیه یوسف مصری هلاک تقدیریم مرا به خاطر عشق تو توی چاه انداخت نه چشم مانده به راهم نه پای مانده به گل مصیبتی است که این روزها به راه انداخت اگر چه طعم خوش خلوتت کنار من است مخدری و خــدا بر سرم پـــناه انداخت به خوبی تو ندیدم چرا که حضرت مـــِــهر به محض آمدنت رو به قرص ِ ماه انداخت همینکه پیش منی حال و روزمان خوب است بمیرد آن که میان من و تو آه انداخت! @golchine_sher
گفتند گریه کم کن، خشکیده اشکِ چشمت گفتم نمانده اشکی، خون گریه می‌کنم من! @golchine_sher
اگر این طور است که با فکر کردن عاشق تو بمانم بگذار بمانم در فکر غرق شوم اگر این طور است‌که با دوری عاشق تو بمانم دور باش بگذار رسالتم را گم نکنم اینجا هدف عاشق تو ماندن است نه وصال شاید کنار تو بودن باعث شود این را لحظه ای فراموش کنم. @golchine_sher
از پیرهنت پاک نشد خون تو؛ یعنی: با هرچه که عشق است برابر شده بودی.... @golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! @golchine_sher
می‌خواهمت چنانکه شب ِ خسته خواب را می‌جویمت چنانکه لب ِ تشنه آب را محو تو ام چنانکه ستاره به چشم ِ صبح یا شبنم ِ سپیده دمان آفتاب را بی‌تابم آنچنانکه درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته‌ای چنانکه تپیدن برای دل یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را حتی اگر نباشی می‌آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی‌تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را @golchine_sher
حال من حال قناری است که در فصل بهار در قفس کنج یک ایوان زده زُل بر گل باغ @golchine_sher
شاعر تو را دید و غم خود باز یادش رفت شعر کبوتر با کبوتر باز .... یادش رفت پرواز گیسوی رهایت را کبوتر دید شرمنده شد از کار خود ، پرواز یادش رفت چشمان تو مانند دریایی جدا از هم موسی تو را وقتی که دید اعجاز یادش رفت عطر تنت خوش بو تر از باغ ارم ... حافظ با عطر تو مجنون شد و شیراز یادش رفت حتی بنان از دوریت دلتنگ و محزون است بغضی گلویش را گرفت .... آواز یادش رفت @golchine_sher
همواره در صعود نیست رسیدن به اوج ها یوسف(ع) به قعر چاه که افتاد عزیز شد! @golchine_sher