eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
874 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ازدور با نگاه تو پر می کشم هنوز چادر نماز عشق به سر می کشم هنوز قوی مهاجراست نگاهت به خاطرش من یک شمالی ام که خزر می کشم هنوز چون مرغ های عشق به شوق نگاه تو حسرت برای کوچ و سفر می کشم هنوز در هر قدم هزار خطر هم اگر که هست من شوکران برای تو سر می کشم هنوز ماهِ منی و شب همه ی شب برای تو با اشک خود دو برکه ی تر می کشم هنوز حالا درخت سبز جوانم به خاطرت حتی به عشق ، جور تبر می کشم هنوز ای مطلع تمامِ غزل ها ، به شوق توست خود را به سمتِ عشق اگر می کشم هنوز @golchine_sher
هر جا که تویی امن ترین نقطه ی دنیاست جز خانه ی آغوش تو دیگر حَرَمی نیست... @golchine_sher
از پنجره ی رو به خیابانِ اتاقت انقدر که من خاطره دارم، تو نداری! @golchine_sher
دعا کردم که برگردد شده با دیگری باشد دعاهایی به این تلخی همان بهتر نمیگیرد... @golchine_sher
مگو که پیر شدی، ذوق عاشقیت نماند شرابِ کهنه‌ی ما مستی دگر دارد... @golchine_sher
زدم دل را به دریا تا به شوقِ دیدن ساحل شوَم موج و به بالینش روم، آهسته آهسته @golchine_sher
مصراع نخست: من تو را می بوسم در مصرع بعد هم تو را می بوسم ایراد ندارد! به کسی چه! اصلا شعر خودم است من تو را می بوسم @golchine_sher
گفتم : چگونه می کشی و زنده می کنی؟ از یک نگاه کشت و نگاه دگر نکرد ! @golchine_sher
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه ی قبله نما رفت @golchine_sher
كعبه آغشته ست امشب در خودش بوي تو را ماه مي ميرد ببيند لحظه اي روي تو را آن قدر آيينه ها را خيره ي خود كرده اي كه نشان داده ست هر سبابه اي سوي تو را هيچ حسي در نماز تو به غير از عشق نيست تيغ ها بگذار بشكافند زانوي تو را هيچ دريايي به قدر وسعت قلب تو نيست هيچ كوهي هم ندارد زور بازوي تورا هيچ اندوهي به غير از غصه ي زهرا مگر مي تواند خم كند يك لحظه ابروي تورا كاش يك روزي بيايد سمت آبادي ما آن نسيمي كه پريشان كرد گيسوي تورا بي گمان عطر بهشت و كوچه هايش را گرفت اولين دستي كه آمد شانه زد موي تو را عشق مي نوشيم در هر بيت با نام علي مست مي رقصيم و مي خوانيم هوهوي تو را @golchine_sher
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی؛ فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد فتنه شاید در صف صفِین می جنگیده روزی فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد! فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده یا که در طیّاره ی پاریس_تهران بوده باشد فتنه شاید تابی از زلف پریشان نگاری فتنه شاید خوابی از آن چشم فتّان بوده باشد فتنه شاید اینکه دارد شعر می خواند برایت؛ وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد ذرّه ای بر دامن اسلام ننشیند غباری نامسلمانی اگر همنام سلمان بوده باشد دوره ی فتنه است آری، می شناسد فتنه ها را آنکه در این کربلا عبّاس ِ دوران بوده باشد فتنه خشک و تر نمی داند خدایا وقت رفتن کاشکی دستم به دامان شهیدان بوده باشد @golchine_sher
به خاک، اشهد گل خوانده شروه های شمیمت وزیده است به لب های غنچه کرده نسیمت در این زمانه که یک شعر نو به حافظه ها نیست هنوز نافذ و گیراست شعرهای قدیمت ز بس که نقل و نوازش به کودکان هبه کردی بها به نان و نمک داده دست های کریمت نماز را نشکستی به گاه بذل عقیقت که در رکوع پذیرفته ای گدا به حریمت تو جوهر جنمی، ذکر خاص هر شب مردان که در کتاب نبوت، علی ست نام عظیمت ز پادشاهی درویشی ات چگونه بگویم؟ که تاج و تخت تو کشکول توست روی گلیمت دریغ، تیغ فقط قدر جان گرم تو فهمید وضو گرفت در آن شب ز خون فرق دو نیمت مناره ها همه مبهوت، کوفه فکر نمی کرد به قاتلت بدهی وعده های ‌شیر و حلیمت به جای شعر سرودن به خاک سجده می افتم اگر دوباره بخوانم سروده های فخیمت @golchine_sher