eitaa logo
گلچین شعر
16.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
440 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
در دیده ام نگاهی و آهی هنوز هست باران اشک گاه به گاهی هنوز هست هان، ای شب فلک زده! در مشت خالی ات شکر خدا که سکّه ی ماهی هنوز هست یک شب بکوب کوبه ی در را و باز شو این جا چراغ چشم به راهی هنوز هست عریان کنید جام می هفت ساله را تا در من اشتیاق گناهی هنوز هست! در چشم کهربایی ات، ای روشناترین! میل ربودن پر کاهی هنوز هست؟ شکر خدا به میمنت روی و موی دوست روز و شب سپید و سیاهی هنوز هست از شش جهت اگر چه قفس مانده ست و بس فکر فرار باش که راهی هنوز هست با یک دروغ کهنه به خونم در افکنید در دوردست، گرگی و چاهی هنوز هست... @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام با یاد تو قدّ و قامت افراشته‌ام بوی صلوات می‌دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته‌ام @robaiiyat_takbait
بوسیدمت؛ لب و دهنم بوی گل گرفت بوییدمت؛ تمام تنم بوی گل گرفت گل های سرخ چارقدت را تکاندی و گل های خشک پیرهنم بوی گل گرفت با عطر واژه ها به سراغ من آمدی شعرم، ترانه ام، سخنم بوی گل گرفت از راه دور فاتحه ای دود کردی و در زیر خاک ها کفنم بوی گل گرفت تا آمدی، به میمنت بوی زلف تو در باغ، یاس و یاسمنم بوی گل گرفت ای امتزاج شادی و غم! در کنار تو خندیدنم، گریستنم، بوی گل گرفت گرد از کتاب خانه ی من برگرفتی و تاریخ مرده و کهنم بوی گل گرفت خون تو دانه دانه، شبیه گل انار پاشید بر شب و وطنم بوی گل گرفت @golchine_sher
بگذار چشم مست تو افسونگری کند شب را شمیم زلف تو نیلوفری کند بگذار گیسوان سیاهت بریزد و انگشت‌های سرد مرا جوهری کند پروانه‌ای سیاهم و ای کاش آتشی یک شب مرا بگیرد و خاکستری کند تنها شراب چشم خمار تو قادر است میخانه را دوباره پر از مشتری کند تلخ است این زمانه که باید شبانه‌روز خنجر میان ما رفقا داوری کند ما آهنین‌دلان به همین چرم دل‌خوشیم تا کاوه‌ای بیاید و آهنگری کند گهواره‌ای رها شده‌ام، کاش نیل غم در حق من جفا نکند، مادری کند پنداشت اینکه مثل خودش صاف و ساده‌ام سنگی مرا به آینه یادآوری کند @golchine_sher
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت بر سینه می‌فشارمت اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره‌ای تا صبح می‌شمارمت اما ندارمــــت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می‌گذارمت اما ندارمـــــــت می‌خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان در باغ دل بکارمــت اما ندارمـت می‌خواهم ای شکوفه‌ترین مثل چتر گل بر سر نگاه دارمــت اما ندارمــت @golchine_sher
سال جدید بود و زمستان ادامه داشت سرما ادامه داشت و باران ادامه داشت یک سال گشته بود زمین گرد آفتاب سرگیجه های ماه،کماکان ادامه داشت سرمای دی به پنجره ها پشت کرده بود ای کاش این شب این شب عریان ادامه داشت تقویم پار، منگنه می شد به خاطرات مادر نبود و شعر پریشان ادامه داشت آمد بهار و مجلس غم را به توپ بست یعنی هنوز سلطه ی سلطان ادامه داشت قرنی جدید آمده بود از پس قرون اما هنوز غربت انسان ادامه داشت وا کرده بود لب به دعا هفت سین نو اما سکوت حافظ و قرآن ادامه داشت شاعر تمام شب به سرودن ادامه داد باران ادامه داشت خیابان ادامه داشت... @golchine_sher
به نام عشق که زیباترین سرآغاز است هنوز شیشه‌ی عطر غزل درش باز است ‌‌ جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است ‌ هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق حادثه‌ای خانمان برانداز است ‌‌ پدر نگفت چه رازی‌ست این‌که تنها عشق کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است ‌ به بام شاه و گدا مثل ابر می‌بارد چقدر عشق شریف است و دست دل باز است ‌ بگو هرآنچه دلت خواست را به حضرت عشق چرا که سنگ صبور است و محرم راز است ‌ ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد کبوتری که زیادی بلندپرواز است ‌ @golchine_sher
بیست و یک سال مثل برق گذشت بیست و یک سال از نیامدنت کوچه مشتاق گام هایت ماند خانه چشم انتظار در زدنت مثل این که همین پریشب بود آمدی با پسر عموهایت خنده هایت درست یادم هست بس که آشفته بود موهایت رو به من رو به دوربین با شوق ایستادید سر به زیر و نجیب آخرین عکس یادگاری تان بین این قاب ها چقدر غریب .... هیچ عکاس عاقلی جز من دل به این عکس ها نمی بندد تازه آن هم به عکس ساده ی تو که سیاه و سفید می خندد دورتا دور این مغازه پُراست از هزاران هزار عکس جدید تو کجایی کجا نمی دانم آه ای خنده ی سیاه و سفید تو از این قاب ها رها شده ای دوستانت اسیرتر شده اند تو جوان مانده ای رفیقانت بیست و یک سال پیرتر شده اند صبح شنبه چه صبح تلخی بود از خودم پاک ناامید شدم قاب عکس تو بر زمین افتاد به همین سادگی شهید شدم @golchine_sher
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت بر سینه می فشارمت اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره ای تا صبح می شمارمت اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می گذارمت اما ندارمت می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان در باغ دل بکارمت اما ندارمت می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل بر سر نگاه دارمت اما ندارمت @golchine_sher
چه سود بَعدِ تو چون برده بندگی کردن حباب‌وار، یزیدانه زندگی کردن حسین گفتن و دل باختن به خوی یزید بدا به غیرت ما کوفیان عصر جدید چه سود در کَنَف رنگ و ریب فرسودن مدام بَرده‌ی تزویر و زور و زر بودن چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال حسین گفتن و آتش زدن به بیت‌المال حسین، کوفیِ پیمان‌شکن نمی‌خواهد حسین، سینه‌زنِ راهزن نمی‌خواهد حسین را، ز مرامش شناختن هنر است حسینِ دیگری از نو نساختن هنر است بزرگ فلسفه‌ی قتلِ شاه دین این است که مرگِ سرخ بِه از زندگی ننگین است @golchine_sher
چشم تو را اگر چه خمار آفریده اند آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند از سرخیِ لبانِ تو ای خون آتشین نار آفریده اند انار آفریده اند یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند در عطردانِ ذوق و بهار آفریده اند مانند تو که پاک ترینی فقط یکی مانند ما هزار هزار آفریده اند زندانی است روی تو در بند موی تو ماهیِ اسیر در شبِ تار آفریده اند دستم نمی رسد به تو ای باغِ دوردست از بس حصار پشت‌ِ حصار آفریده اند این است نسبت تو و این روزگارِ یأس: آیینه ای میانِ غبار آفریده اند... @golchine_sher
بهار بود و دلم فصل بی ترانگی‌اش و درد در تن من گرم موریانگی‌اش کسی نبود، کسی لایق غم دل من کسی که دل بسپارم به بی کرانگی‌اش به انتظار قدومش، انار دیدهٔ من رسیده‌است به جشن هزاردانگی‌اش مرا به خلوت صندوقخانه‌اش ببرید رسیده‌است گمانم شراب خانگی‌اش شبیه ردّ قدم‌های موج بر ساحل به جای‌مانده بر این شانه‌ها، زنانگی‌اش نه من، نه او، نه شما، شاعر این زمانه کسی است که تکه‌پاره شود بغض‌های خانگی‌اش... @golchine_sher