eitaa logo
گلچین شعر
14.8هزار دنبال‌کننده
917 عکس
310 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد گل ‌های ترَش، برگ و برش، گم شده باشد جز چشم به راهی، به چه دل خوش كند اين باغ؟ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد باغ شب من کاش درش بسته بماند ای کاش کلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است دلم؛ مثل کسی که صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد شب تیره و تار است و بلادیده و خاموش انگار که قرص قمرش گم شده باشد چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ خواب پدری که پسرش گم شده باشد آن روز تو را یافتم افتاده و تنها در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد @golchine_sher
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت بر سینه می‌فشارمت اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره‌ای تا صبح می‌شمارمت اما ندارمــــت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می‌گذارمت اما ندارمـــــــت می‌خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان در باغ دل بکارمــت اما ندارمـت می‌خواهم ای شکوفه‌ترین مثل چتر گل بر سر نگاه دارمــت اما ندارمــت @golchine_sher
به نام عشق که زیباترین سرآغاز است هنوز شیشه‌ی عطر غزل درش باز است جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است ‌ هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق حادثه‌ای خانمان برانداز است ‌‌ پدر نگفت چه رازی‌ست این‌که تنها عشق کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است ‌ به بام شاه و گدا مثل ابر می‌بارد چقدر عشق شریف است و دست دل باز است ‌ بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق چرا که سنگ صبور است و محرم راز است ‌ ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد کبوتری که زیادی بلندپرواز است ‌ @golchine_sher
چو بوی پونه از دکّان عطاری بزن بیرون هوای عاشقان شهر اگر داری، بزن بیرون تو را آیینه‌ها در بی‌نهایت چشم‌در‌راه‌اند از این نُه‌توی آه‌اندودِ زنگاری، بزن بیرون زدم از اصفهان بیرون که بوی گاوخونی داشت تو هم ای شیخ! از این چاردیواری بزن بیرون الا ای جمعه‌ی سرخی که رنگ عید نوروزی از این تقویم سرتاسر عزاداری بزن بیرون چه طرفی بسته‌ای از حکم‌رانی روی این قلیان الا سلطان! از این زندان قاجاری بزن بیرون‌... ‌ @golchine_sher
به نام عشق که زیباترین سر آغاز است هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق چرا که سنگ صبور است و محرم راز است ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد کبوتری که زیادی بلند پرواز است @golchine_sher
چشم تو را اگرچه خمار آفریده اند  آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند از سرخی لبان تو ای خون آتشین  نار آفریده اند انار آفریده اند یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند  در عطردان ذوق و بهار آفریده اند زندانی است روی تو در بند موی تو ماهی اسیر در شب تار آفریده اند مانند تو که پاک ترینی فقط یکی مانند ما هزار هزار آفریده اند دستم نمی رسد به تو ای باغ دور دست  از بس حصار پشت حصار آفریده اند این است نسبت تو و این روزگار یأس  آیینه ای میان غبار آفریده اند @golchine_sher
پیچایی گیسوی شکن در شکن است این؟ یا مطلع پیچیده‌ی شب‌های من است این؟ نم نم بچشان بوسه‌ی خود را به لبانم گیراییِ بی حدّ شرابِ کهن است این بگذار در آغوش تو آرام بگیرم دلچسب‌ترین شیوه‌ی جان باختن است این بنشین به تماشای فرو ریختن من دل نه! به خدا خانه‌ی ویران من است این ارزان مفروشید رفیقان! سر ما را زنهار! مگر یوسفِ بی‌پیرهن است این؟ سُم کوفته پاییز بر این دشت و گذشته است انگار نه انگار گل است این، چمن است این @golchine_sher
یه روزی میای می‌خواستم بیای با گلای انار برات کوچه‌ها رو چراغون کنم بشینم انار دل تنگمو تا اون دون آخر برات دون کنم می‌خواستم بیای تا مگه چاره‌ای به حال پریشونی من کنی می‌خواستم بیای با گل پیرهنت که تکلیف چشمامو روشن کنی می‌خواستم پس از این همه سال و ماه قد و قامتم رو ببینی پدر! بشینم پای آخرین قصه‌هات تو هم پای قصه‌م بشینی پدر! چقدر آینه و شمع چیدم برات چقدر چشم به راهت نشستم بیای چقدر فال حافظ گرفتم واسه‌ت تو فالت همین بود: یه روزی میای می‌خواستم پس از سال‌ها انتظار بیای جشن بارون بگیرم برات ببوسم سر و زلف و پیشونی‌تو تو که سر نداری بمیرم برات @golchine_sher
در دیده ام نگاهی و آهی هنوز هست باران اشک گاه به گاهی هنوز هست هان، ای شب فلک زده! در مشت خالی ات شکر خدا که سکّه ی ماهی هنوز هست یک شب بکوب کوبه ی در را و باز شو این جا چراغ چشم به راهی هنوز هست عریان کنید جام می هفت ساله را تا در من اشتیاق گناهی هنوز هست! در چشم کهربایی ات، ای روشناترین! میل ربودن پر کاهی هنوز هست؟ شکر خدا به میمنت روی و موی دوست روز و شب سپید و سیاهی هنوز هست از شش جهت اگر چه قفس مانده ست و بس فکر فرار باش که راهی هنوز هست با یک دروغ کهنه به خونم در افکنید در دوردست، گرگی و چاهی هنوز هست... @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام با یاد تو قدّ و قامت افراشته‌ام بوی صلوات می‌دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته‌ام @robaiiyat_takbait
بوسیدمت؛ لب و دهنم بوی گل گرفت بوییدمت؛ تمام تنم بوی گل گرفت گل های سرخ چارقدت را تکاندی و گل های خشک پیرهنم بوی گل گرفت با عطر واژه ها به سراغ من آمدی شعرم، ترانه ام، سخنم بوی گل گرفت از راه دور فاتحه ای دود کردی و در زیر خاک ها کفنم بوی گل گرفت تا آمدی، به میمنت بوی زلف تو در باغ، یاس و یاسمنم بوی گل گرفت ای امتزاج شادی و غم! در کنار تو خندیدنم، گریستنم، بوی گل گرفت گرد از کتاب خانه ی من برگرفتی و تاریخ مرده و کهنم بوی گل گرفت خون تو دانه دانه، شبیه گل انار پاشید بر شب و وطنم بوی گل گرفت @golchine_sher
بگذار چشم مست تو افسونگری کند شب را شمیم زلف تو نیلوفری کند بگذار گیسوان سیاهت بریزد و انگشت‌های سرد مرا جوهری کند پروانه‌ای سیاهم و ای کاش آتشی یک شب مرا بگیرد و خاکستری کند تنها شراب چشم خمار تو قادر است میخانه را دوباره پر از مشتری کند تلخ است این زمانه که باید شبانه‌روز خنجر میان ما رفقا داوری کند ما آهنین‌دلان به همین چرم دل‌خوشیم تا کاوه‌ای بیاید و آهنگری کند گهواره‌ای رها شده‌ام، کاش نیل غم در حق من جفا نکند، مادری کند پنداشت اینکه مثل خودش صاف و ساده‌ام سنگی مرا به آینه یادآوری کند @golchine_sher