eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
885 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
مفتضح بودن از این بیش که در اولِ قهر فکر برگشتنم و واسطه ای نیست که نیست... @golchine_sher
دُنیـٰا امان نَداد به دَستت بیاورم هِی خواستم نَقشه بِچینم، به باد رَفت... @golchine_sher
درخت خشکم و هم صحبت کبوترها توهم که خستگی ات رفت می پری از من... @golchine_sher
‏جنگ پايان خواهد يافت و رهبران با هم گرم خواهند گرفت و باقى می‌ماند آن مادر پيرى كه چشم به راه فرزند شهيدش است و آن دختر جوانى كه منتظر معشوق خويش است و فرزندانى كه به انتظار پدر قهرمانشان نشسته‌اند نمی‌دانم چه كسى وطن را فروخت اما ديدم چه كسى بهاىِ آن را پرداخت... @golchine_sher
رازداری کن و از من گله در جمع مکن باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن با حضور تو قرار است مرا زجر دهند خویش را مایه‌ی دلگرمی هر جمع مکن به گناهی که نکردم، به کسی باج مده آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت این همه هرزه‌ی آلوده نظر جمع مکن آخرین شاخه‌ی تو، سهم عقابی چو من است روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن.. بهمنی @golchine_sher
پریدی از من و رفتی به آشیانهٔ کی؟  بگو کجایی و نوک میزنی به دانهٔ کی؟    هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت پناه می‌بری از غصه‌ها به شانهٔ کی؟    شبی که غمزده باشی تو را بخنداند ادای مسخره و رقص ناشیانهٔ کی؟    اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی فرار مى‌کنی از خانه با بهانهٔ کی؟    تو مست می‌شوی از بوی بوسهٔ چه کسی؟  تو دلخوشی به غزل‌های عاشقانهٔ کی؟    اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این که نیمه‌شب نرساند تو را به خانه یکی...! فرجی @golchine_sher
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو @golchine_sher
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی با چون منی به غیر محبت روا نبود... @golchine_sher
من قصه‌ی فراق تو را خاک کرده‌ام حاصل چه شد؟ جوانه زدی، بیشتر شدی… @golchine_sher
در شیشه کرد خون مرا آنکه پیش ازین آورده بود قلب مرا با زبان به دست... @golchine_sher
برای آرزوهای محال خویش می‌گریم اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش می‌گریم شب دل کندنت می‌پرسم آیا بازمی‌گردی؟ جوابت هرچه باشد، بر سوأل خویش می‌گریم نمی‌دانم چرا اما به قدری دوستت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خویش می‌گریم اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حسرت نمی‌خوردم ولی من بر شکست بی‌جدال خویش می‌گریم به گردم حلقه می‌بندند یاران و نمی‌دانند که من چون شمع هرشب بر زوال "خویش" می‌گریم نمی‌گریم برای عمر از کف رفته‌ام، اما به حال آرزوهای محال خویش می‌گریم @golchine_sher
چه قدر ساده به هم ریختی روان مرا! بریده غصه ی دل کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب های خالی از غزلم گرفته حسرت دستان تو، جهان مرا! سریع پیر شدم! آن چنان که آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا! به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا! نه تو خلیل خدایی، نه من چو اسماعیل بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا! تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد بیا و تلخ تر از این نکن دهان مرا چه روزگار غریبیست، بعد رفتن تو بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا تو نیم دیگر من نیستی؛ تمام منی تمام کن غم و اندوه سالیان مرا @golchine_sher