eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
850 عکس
295 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
اکنون بیایید از خویشتن، از خانه‌ها بیرون بیایید لیلا به میدان آمده، مجنون بیایید موجی گره در موج دیگر، دست در دست لبیک بر لب، بر لب کارون بیایید فصل انار سرخ چیدن‌ها رسیده‌است دیر است فردا دوستان! اکنون بیایید با عطر و بوی سیب، با داغ شقایق با کینه‌ی آن کشته‌ی هامون بیایید "یالیتنا"گویان نُه شامِ محرم! امروز عاشوراست، پس با خون بیایید "هل من معین" دیگری پیچیده در گوش، مردانه پای جنگ با صهیون بیایید @golchine_sher
در کل جهان سر و صدا خواهد شد هنگامه دیگری بپا خواهد شد این هفته نماز جمعه‌ای تاریخی پشت سر رهبری ادا خواهد شد @golchine_sher
ز بس بی تاب آن زلف پریشانم، نمی دانم حبابم، موج سرگردان طوفانم؟ نمی دانم حقیقت بود یا دور و تسلسل حلقه ی زلفت؟ هزار و یک شب این افسانه می خوانم، نمی دانم ... سراسر صرف شد عمرم همه محو نگاه تو ولی از نحوه ی چشمت چه می دانم؟ نمی دانم چو اشکی سرزده یک لحظه از چشم تو افتادم چرا در خانه ی خود عین مهمانم؟ نمی دانم ستاره می شمارم سال های انتظارم را : هزار و سیصد و چندین و چندانم؟ نمی دانم نمی دانم بگو عشق تو از جانم چه می خواهد؟ چه می خواهد بگو عشق تو از جانم؟ نمی دانم نمی دانم به غیر از این نمی دانم، چه می دانم؟ نمی دانم، نمی دانم ، نمی دانم ، نمی دانم!! @golchine_sher
اگرچه از تو گذشتم؛ خدا نمی‌گذرد خدا شبیه من از ماجرا نمی‌گذرد نگفته‌ام به تو چیزی، به مثل من اما کسی به سادگی و بی‌صدا نمی‌گذرد زمان بدون تو پایش به ریسمان بند است بدون تو چه به بند و رها، نمی‌گذرد پر از فضای زمستانم و صدای بهار چرا نیامده از کوچه‌ها نمی‌گذرد؟ تو زخم می‌زنی و می‌روی خیالت نیست بدان که داغ تو از سینه‌ها نمی‌گذرد اگرچه گفته‌ام این را: برو به خاک سیاه! ولی بدون تو اصلاً بیا! نمی‌گذرد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنازم صبح پرچم داری ات را به دست آسمان ها یاری ات را بزن بر فرق خونخواران عالم یکایک ضربه های کاری ات را @golchine_sher
29.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در نگاهم حس و حالش شعرِ حافظ می‌سرود درجوارش می نشستم تا شبم عالی شود پرکشیدم در خیالش چون پرستو وقت کوچ غصه‌ها بیرون شده تا دل پُر از خالی شود روبه فرداهای روشن صیقلی شد لحظه تا زیر پایم سنگ خارا چون گلِ قالی شود می‌نویسم نام او را مطلع اشعار خویش اینچنین دلبر به میلم‌ در شبی والی شود از سکوتم شعر میریزم به دوش لفظ او آبشار حس اگر درگیر جنجالی شود @golchine_sher ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
صبرِ بی‌پایان ما ، روزی بپایان می رسد! حکم حق با اقتدار از سوی جانان می رسد ما صبوری کرده‌ایم و دشمن ما شد جَسور تا شود تنبیه دشمن ، باز فرمان می رسد وقت پرواز اَبابیل است ، قوم اَبرهه! آسمان شد ابری از سجّیل ، باران می رسد دشمنان را خواب کابوس است، وقت انتقام جانیان این جهان را ، روز خُسران می رسد  انتقام خون مظلومانِ عالم واجب است این پیام از قلبِ ایران ، قلبِ لبنان می رسد می رسد روزی که از قدس شریف آید ندا مسلمین را گوشِ جان بر صوتِ قرآن می رسد یاعلی گفتند مظلو مانِ عالم ، باعلی (ع) بر سرِ کفر جهانی ، تیغِ برّآن می رسد بعد نصرالله ، از آثار خونِ این شهید عمرِ تو ای دشمنِ صهیون ، بپایان می رسد @golchine_sher
شکسته آنچه میانِ من و تو حرمتِ ماست نظر به آینه و سنگ کن! حکایتِ ماست به حرف‌های خوشت دلخوشیم، می‌بینی؟ به باد تکیه‌ زدن نیز قابلیت ماست! نشد ز حلقه‌ی دیوانگان فرار کنیم قسم به موی تو، بندی به پای همت ماست به اوج خویش چرا غره‌ای چنین ای موج؟ خروش تا به کجا؟ نیستی نهایتِ ماست! چه باک از این که شرابِ تو سهم غیر شود؟ همیشه خونِ جگر خورده‌ایم! عادتِ ماست! @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
29.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی حاج مهدی رسولی در نماز جمعه نصر، ۱۳ مهر ۱۴۰۳ گرچه احوال ما پریشان است گرچه این لحظه‌ها نفس‌گیرند سروها بر زمین نمیفتند نخل ها ایستاده می‌میرند "صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ" یعنی این علم بر زمین نمیفتد سر ما روی دار هم برود از دل ما یقین نمیفتد کشوری ایستاده بین غبار کوچه‌ها غرق بوی باروت است گر شکسته‌ست شاخهٔ زیتون آن‌که نشکسته‌است بیروت است خم به ابروی خود نیاوردیم جمع ما نیز کم نخواهد شد کوه را می‌کَند ولی هرگز قامت عشق خم نخواهد شد پرچم سرخ را به دست بگیر همدل و هم عقیده و همراه روی سربند سبز خود بنویس: تا ابد زنده است حزب الله . . باز هم فاطمیه نزدیک است جنگ با شعله، جنگ تن به تن است ارث مادر رسد به فرزندش باز هم وقت بی هوا زدن است @ahmadiraninasab
دعا کردیم و هرشب ترس هامان بیشتر می شد دعا کردیم و گوش آسمان هر بار کر می شد من و تو در دهان زندگی، پا بسته جا ماندیم دعا خواندیم و هر بار این جهنم داغ تر می شد من و تو هر کجای این زمینِ بسته می رفتیم گذشته باز مثل سایه با ما همسفر می شد من و تو چون عروسک های خیس پنبه ای بودیم که هرشب سقفمان ازترس آتش شعله ور می شد من و تو با دو قاشق چاله می کندیم درسلول دو قاشق مانده تا پرواز ، زندانبان خبر می شد من و تو حاصل رگبارهایی مقطعی بودیم دوام تشنگی در ریشه هامان مستمر می شد همیشه ربط استدلال هامان با رفاقت ها دلیل خنده ی چاقوی تیزی در کمر می شد میان چشممان تنها دو فنجان آب باقی بود که آن هم پشت سر، صرف وداعی مختصر می شد نصیب ما تمام زندگی از بودن مادر صدای خنده ی آرام گرگی پشت در می شد @golchine_sher
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو! تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو @golchine_sher