تا عشق دوید از دهانم بیرون
نام تو کشید از دهانم بیرون
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم
یک بوسه پرید از دهانم بیرون
#جلیل_صفر_بیگی
#عضو_کانال
@golchine_sher
اولِ سال است انگورِ ضریحت نوبر است
سائلی باز آمده در حسرت انگشتر است
مادرم زهراست ، بابایم علی مرتضی
رسم ما در عید دیدار پدر با مادر است
پُر نجف باشد الهی سالِ مولا دوستان
سیرِ ایوان نجف از سیر عالم خوشتر است
زائرانِ درگهت کردند کارِ آفِتاب
خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است
وارد شهر نجف از هر طرف شد سجده کرد
سجده بر خاکِ نجف از واجباتِ نوکر است
آسمان کاغذ شود، جنگل قلم، دریا جوهر
هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است
سبزه ام را می سپارم دست آقای نجف
طالعم دست علی باشد برایم بهتر است
اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم
سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است
#سیدحسین_میر_عمادی
#امام_علی
#مدح
@golchine_sher
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم
بیش از اینها از دعای خود توقع داشتم
بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد میشد مطمئناً کاج اگر میکاشتم
آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چند گامی سوی تو بیسر قدم برداشتم
ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمیپنداشتم
آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینهام
داشت میآمد بسوزاند تو را، نگذاشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
صبح روزی پشت در میآید و من نیستم
قصهی دنیا به سر میآید و من نیستم
یك نفر دلواپسم این پا و آن پا میكند
كاری از من بلكه بر میآید و من نیستم
بعدها اطراف جای شب نشینیهایمان
بوی یک سیگار زر میآید و من نیستم
خواب و بیداری، خدایا باز هم در میزنند
نامه هایم از سفر میآید و من نیستم
در خیابان، در اتاقم، روی كاغذ، پشت میز
شعر تازه آنقدر میآید و من نیستم
بعدها وقتی كه تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی پشت در میآید و من نیستم
هرچه من تا نبش كوچه میدویدم، او نبود
روزی آخر یک نفر میآید و من نیستم
#میثم_امانی
@golchine_sher
این زخمخورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
| سفرنامهی اسفند |
به استادم حسین دارند و
به بهانهی نکوداشتِ آن بزرگ در اسفندماه ۱۴۰۱
کاش چشمی به سفرنامهی اسفند بیفتد
چشمتان کاش بر این آینه یک چند بیفتد
چشم بر قلّه فرو ریختهام در شبِ اسفند
مثلِ سیمرغ که از کوهِ دماوند بیفتد
ابر پل بسته از این فصل به هنگامهی محشر
تا مبادا کسی از این پلِ پیوند بیفتد
دست در آتشِ این معرکهی سوخته داریم
تا کلاه از سَرِ این قوم به ترفند بیفتد
عارفی گفت زمین باصلواتی بشکوفد
در بهاران نخِ تسبیحِ خداوند بیفتد
شاعری میخورد امشب به تماشای تو سوگند
شاعری وقتِ سحر دست به سوگند بیفتد
نیمه شب بگذرم از رود... از آن زمزمه مهتاب
پیچشی داد به خود تا که در اروند بیفتد
قصّهام شرحِ سراسیمهی مردیست که بر خاک
وقتِ افتادنِ یک نخل برومند بیفتد
می زنی بند اگر بعدِ شکستن دلِ ما را
تَرَکی کاش بر این چینیِ دلبند بیفتد
بر نمیدارم از این خلسهی اسفند، سَر امشب
در کفم کاش، غزلنامهی « دارند » بیفتد
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
در پیش قدت کیست که از پا ننشیند
یا زلف تو را بیند و بی تاب نباشد
#مهدی_سهیلی
@golchine_sher
هزار بار قسمخوردهام که نام تو را
به لب نیاورم، اما قسم به نام تو بود!
#فصیحی_هروی
@golchine_sher
زندگی نیست ،
به جز نم نمِ بارانِ بهار ...
زندگی نیست به جز دیدنِ یار ...!
زندگی نیست به جز عشق ،
به جز حرف محبت به کسی ...
ورنه هر خار و خسی ،
زندگی کرده بسی ...
زندگی ،
تجربهی تلخ فراوان دارد ...
دو سه تا کوچه و پس کوچه و
اندازهی یک عمر بیابان دارد ...!
ما چه کردیم و
چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...؟!
#سهراب_سپهری
@golchine_sher
بند آمده در حسرت وصف تو زبان ها
این آتش عشق است که افتاده به جان ها
در حیرت چشم تو و ابروی تو ماندند-
انگشت به دندان همه ی تیر و کمان ها
زانو زده در پای بزرگی تو انگار
الوند و دماوند و سهند و سبلان ها
بی تابم و بی تابی من شهره ی شهر است
نگذار فروکش بکند این هیجان ها
آن قدر دل تنگ مرا ضرب خودت کن
تا گوش فلک کر شود از این ضربان ها
من با تو غزل می شوم و شعرترینم
ای علت بی چون و چرای فوران ها
تو کیستی ای عشق ! که بانام توسکه ست
بازار تمام شعرا ، مرثیه خوان ها
تا لحظه ی رویایی دیدار تو ای خوب
من خون به جوش آمده ام در شریان ها
ای کاش ببندی چمدان سفرت را
این جمعه بیفتد به تو چشم نگران ها
#رضا_نیکوکار
@golchine_sher
بی هیچ بهانه می زنم همراهت
با شعر و ترانه می زنم همراهت
چون دانه ی زیرِ خاکِ بعد از باران
هر لحظه جوانه می زنم همراهت
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
مژده آمد بهار در راه است
هر نسیمی که میوزد ماه است
عید یعنی: بیا به یکدیگر
عشق ورزیم،عمر کوتاه است
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher