eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
874 عکس
303 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از همان روزی که در باران سوارم کرده ای با نگاهت هیچ میدانی چکارم کرده ای؟ با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی با همان یک لحظه عمری بی قرارم کرده ای تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر با نگاهت،خنده ات،مویت،شکارم کرده ای در خیابان اولین عابر منم هر صبحِ زود در همان جایی که روزی غصه دارم کرده ای رأس ساعت میرسی،میبینمت رد می شوی کم محلی می کنی،بی اعتبارم کرده ای من مهندس بوده ام دلدادگی شأنم نبود تازگی ها گل فروشی تازه کارم کرده ای در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بوده ام خوب کردی آمدی،مجنون تبارم کرده ای در ولاالضالین حمدم خدشه ای وارد نبود وای من،محتاج یک رکعت شمارم کرده ای... @golchine_sher
خواب دیدم که رویاست،ولی رویا نیست  عمرجز«حسرت‌دیروز»و«غم فردا»نیست  هنر عشق فراموشی عمر است، ولی  خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست  ای پریشانی آرام ! کجایی ای مرگ ؟ در پری خانه ی ما حوصله ی غوغا نیست ما پلنگیم ! مگو لکّه به پیراهن ماست مشکل از آینه ی توست! خطا از ما نیست خلق در چشم تو دل سنگ ولی ما دل تنگ « لا الهی » هم اگر آمده بی « الّا » نیست موج ِشوریده دل آشفته ی ماه است ولی ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست بر گل فرش ، به جان کندن خود فهمیدیم مرگ هم چاره ی‌دل تنگی ماهی ها نیست @golchine_sher
آغوش تو دنیای آن بیگانه خواهد شد با دست شومش گیسوانت شانه خواهد شد با من شکوهی داشتی، با او نخواهی داشت قصری که جای جغد شد ویرانه خواهد شد افسانه ی خوشبختی ات گمنام خواهد ماند گمنامیِ بدبختی ام افسانه خواهد شد پنهان شدی تا مثل «از ما بهتران»... آری_ کِرمی که خود را گم کند پروانه خواهد شد هرشب که می پیچد به اندام تو همخوابت از بوی من در بسترش دیوانه خواهد شد @golchine_sher
می خواهمت چنانكه شب خسته خواب را می جويمت چنانكه لب تشنه آب را محو توام چنانكه ستاره به چشم صبح يا شبنم سپيده دمان آفتاب را بی تابم آنچنان كه درختان برای باد يا كودكان خفته به گهواره خواب را بایسته ای چنان که  تپیدن برای دل یا آنچنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی می آفرينمت چونان كه التهاب بيابان سراب را ای خواهشی كه خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نيازی جواب را؟! @golchine_sher
این جا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است! اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال؛ ولی این کفاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است  تا این غزل شبیه غزل‌های من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی تو را کنار خود احساس می کنم اما چقدر دل خوشیِ خواب‌ها کم است! خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است!؟ @golchine_sher
گرچه در حقم بدی کردی ولی یادش بخیر از بدی های تو هم باید به نیکی یاد کرد ... @golchine_sher
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ، همت کن و بگو ماهی ها ، حوضشان بی آب است... سهراب سپهری @golchine_sher
به جز تو، قلبِ خودم را به هیچکس نسپردم تو هم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی.. صباغ نو @golchine_sher
با من و قلبم کمی از عشق صحبت کن فقط! با کشاورزان قحطی دیده از باران بگو.. @golchine_sher
می‌شوی از رفتنت روزی پشیمان منتها موقع برگشتنت دیگر من آن من نیستم @golchine_sher
عمری مرا به حسرت دیدن گذاشتی بین رسیدن و نرسیدن گذاشتی یک آسمان پرندگی‌ام دادی و مرا در تنگنای از تو پریدن گذاشتی وقتی که آب‌و‌دانه برایم نریختی وقتی کلید در قفس من گذاشتی امروز از همیشه پشیمان‌تر آمدی دنبال من بنای دویدن گذاشتی من نیستم، نگاه کن این باغ سوخته تاوان آتشی است که روشن گذاشتی گیرم هنوز تشنهٔ حرف توام ولی گوشی مگر برای شنیدن گذاشتی؟ آلوچه‌های چشم تو مثل گذشته‌اند اما برای من دل چیدن گذاشتی؟ حالا برو، برو که تو این نان تلخ را در سفره‌ای به سادگی من گذاشتی @golchine_sher
هرگز گمان مبر که دلم را شکسته ای با هر قدم که دور شدی استخوان شکست @golchine_sher