eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
860 عکس
298 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه دنبال شعرهای کمیاب و قشنگ میگردے حتما یه سر به این کانال بزن😍👇 ❤️ شعر ،دلنوشته 💛 گلچین شعر 💙 انرژی مثبت 💜متن های دلی 💝 آرامش با شعر 💚گلچین شعر ✨یکبار دیدنش ضرر نداره😉👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
آه می‌کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار در رهت به انتظار، صف به صف نشسته‌اند کاروانی از شهید، کاروانی از بهار ای بهار مهربان، در مسیر کاروان گل بپاش و گل بپاش، گل بکار و گل بکار بر سرم نمی‌کشی دست مهر اگر، مَکش تشنۀ محبت‌اند لاله‌های داغدار دسته‌دسته گم شدند سهره‌های بی‌نشان تشنه‌تشنه سوختند، نخل‌های روزه‌دار می‌رسد بهار و من بی‌شکوفه‌ام هنوز آفتاب من بتاب، مهربان من ببار! @golchine_sher
و اسماعيل مي‌دانست آن چاقو نمي‌برد كه صيادي كه من ديدم دل از آهو نمي‌برد كدامين بارگاه‌است اين كدامين خانقاه‌است‌اين كه در اينجا نفس از گفتن ياهو نمي‌برد دلا ديوانگي كم نيست شايد عشق كم باشد اگر زنجيرها را زور اين بازو نمي‌برد چرا ناراحتي اي دوست از دست رفيقانت كه خنجر عادتش اين است رو در رو نمي‌برد زليخا را بگو نارنجهايش را نگه دارد كه ديگر نوبت عشق است و تيغ او نمي‌برد @golchine_sher
  برتن سُرخ گلستان نم نم باران گرفت جسم بی جان غزل از بوی باران جان گرفت خنده زد خورشید برسیمای صبح آرزو پلک پیر پنجره واشد غزل سامان گرفت رنگ زرد آذر وفصل زمستان هم گذشت دست فروردین غبار ازچهره ی بستان گرفت غنچه تا پیراهنِ تنگ زمستان را درید رخت نو پوشید وجا برعرشۀ کیهان گرفت عطرگلهای بهاری خیمه زد بربام شهر پهنه یِ کوه وکمرعطرخوش ریحان گرفت بوستانها پرگل و،سرسبزشد سرو وچمن چشمه ساران دردل دشت ودِمن جریان گرفت زنده شد جنگل زمین یکپارچه گُلزارشد زرد روئی را گل ازصحرا وکوهستان گرفت پاک شد زنگارغم ازچهره یِ کوه وکمر بلبل ازشادی به وجد آمد،چه خوش الحان گرفت غنچه یِ گل درنسیمِ صبحِ زیبای بهار چون شکفته خنده را ازلاله ی خندان گرفت @golchine_sher
این قلب رمنده را عوض کن یارب روح شکننده را عوض کن یارب من بنده عاصی‌ام خودت می‌دانی اصلا منِ بنده را عوض کن یارب @golchine_sher
هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست @golchine_sher
برای همه‌ی ما، همه‌ی روزها فراموش می‌شوند به جز همان یک روز که نشانی آن را به هیچکس نگفته‌ایم... @golchine_sher
اشکی چکید و چشم همه را بهار کرد نوری رسید و دیده ی ما بی قرار کرد از روزنی دمید و دل ما را شکار کرد ما را اسیر پنجره های نگار کرد یک پنجره گشا و دلم پر بهانه کن سیبی روانه کن دل من را نشانه کن هر کس دمیده هر نفسی که مسیح نیست غیر از کلام حق به مدیحت فصیح نیست عشقی شبیه عشق تو آقا صریح نیست هر پنجره که پنجره های ضریح نیست باید دخیل حضرت خورشید ها شویم باید که سائل در امیدها شویم این مرغ جان ز سینه چو آزاد می شود دل رهسپار پنجره فولاد می شود تا که کسی دلش پی امداد می شود راهی به سوی صحن گوهرشاد می شود سوگند می خورم به خدا جبرئیل بود آن سائلی که بر حرم تو دخیل بود فخری نداری این که ملک زائرت شود فخر ملک بود که دمی ناظرت شود حکم خداست آن چه که در خاطرت شود وقت حساب اهل جهان حاضرت شود این گفته ی خداست علینا حسابهم این گفته ای دگر که الینا ایابهم آن کس که هست حق به رضایش رضا تویی آن کس که هست ضامن حکم قضا تویی آن کس که هست نور دل مرتضی تویی آن کس که هست عشق دل ما رضا تویی بی تو بهانه ای به وجود همه نبود بی تو به عاشقان همه دم زمزمه نبود هر کس زیارت تو کند تا خدا رود یعنی که عاشقت حرم کبریا رود هر کس دخیل پنجره ات شد کجا رود از گنبد طلای تو تا کربلا رود نه نه کسی که زائر تو شد به عالمین باشد همان زمان به خدا زائر حسین شان زیارت تو فراتر ز کربلاست یعنی حریم عشق تو بهتر ز کربلاست یعنی بهشت قبر تو برتر ز کربلاست اما به بوی سیب معطر ز کربلاست هر کس به مشهد تو رود کربلایی است هر دل به عشق تو شود عاشق خدایی است آقا قسم به عشق ، که دل بر تو بسته ایم در سایه سار نام بلندت نشسته ایم از غیر مهر تو به دو عالم ، گسسته ایم پیمان اگر که بود به جز تو شکسته ایم ما را خدا به حب ولایت سرشته است ما را برای عشق رضا حق نوشته است بر سائلان درگه خود یک نگاه کن نیمه نگاه خود به من روسیاه کن ما را گدای خود کن و عبد الاه کن آقا عنایتی به من بی پناه کن تنها پناه جمع غریبان تویی رضا مهمان جان نه صاحب این جان تویی رضا @golchine_sher
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست @golchine_sher
چه خنده ها که نکرد او کنار غیر از من چه گریه ها که نکردم به یاد یار خودم... @golchine_sher
دستمالی سفیددردستم ،آمدم سیبی ازحرم ببرم چشم برشمع وشمعدانی ها ،یک بغل یاس -دست کم-ببرم آمدم بامسافران حرم ،بتکانم تمام چشمم را سیزده بندگریه بنویسم ،باخودم سوزمحتشم ببرم درمسیررواق آیینه، دارم ازدل غبارمی چینم تادرین روضه بااجازه ی تان، ناگهان دست برقلم ببرم ناگهان صحن،حوض کوثرشد،دیدم اینجابه چرخ آمده ام تاکه درباغ سوره ی طاها،سیب سرخی به هرقدم ببرم دردلم یاکریم های کبود بین هربیت،بال بال زدند اصلا اینجاشگفت نیست اگر روی دستم ستاره هم ببرم درقمم یامدینه؟حیرانم،یاکه درمشهدم نمی دانم مانده ام ای کریمه ای بانو! چه ازاین ساحت کرم ببرم؟! @golchine_sher