میشـود ثـانیـهای صبـر کنـی؟ دلتـــنگم!
میشود لطف کنی پیش دلم بنشینی؟!
#مصعب_یحیایی
#عضو_کانال
@golchine_sher
هی سعی ميكنی نگذاری ببينمت
پيداست هيچ دوست نداری ببينمت
ای انعكاس كاشی يكدست اصفهان
در چشمهای شرجی ساری!... ببينمت!
تا كی به شوق هر چه تو را خيره ميشوم
از پيش چشمهام فراری ببينمت؟
آخر چه كرده ام كه؟... چه ميخواستم مگر؟
غير از همين كه گاه گداری ببينمت...
گفتم كه من بدون تو هرگز... به هيچ كس...
گفتي به نيشخند كه: آری!... ببينمت!
حاﻻ ببين چقدر تو را صبر ميكنم
تا اينكه در كنار مزاری ببينمت-
كه دور آن تمام كسانم سياه پوش...
آن روز اگر... اگر بگذاری ببينمت...
#پانته_آ_صفایی
@golchine_sher
بیا تا یک زمان
امروز خوش باشیم در خلوت
که در عالم
نمیداند کسی احوال فردا را
#سعدی
@golchine_sher
گیسوانت زیر باران، عطــر گندمزار، فکــرش را بکن!
با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار، فکرش را بکن!
#غلامرضا_سلیمانی
@golchine_sher
ذوق صحبت، میل عشرت، سیر گل، دیدار یار
من چه دانستم که حسرت اینقدَر دارد بهار!
#فیاض_لاهیجی
@golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
چشمِ بد دور! غزلخوان شده باشی جایی
بله! یک روز تو هم حال مرا میفهمی
چونکه در آینه حیران شده باشی جایی
بیگناهیست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتیکه پریشان شده باشی جایی
ماهِ من! طایفهی روزهبگیران چهکنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتیکه تو عریان شده باشی جایی
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
تا عشق دوید از دهانم بیرون
نام تو کشید از دهانم بیرون
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم
یک بوسه پرید از دهانم بیرون
#جلیل_صفر_بیگی
#عضو_کانال
@golchine_sher
اولِ سال است انگورِ ضریحت نوبر است
سائلی باز آمده در حسرت انگشتر است
مادرم زهراست ، بابایم علی مرتضی
رسم ما در عید دیدار پدر با مادر است
پُر نجف باشد الهی سالِ مولا دوستان
سیرِ ایوان نجف از سیر عالم خوشتر است
زائرانِ درگهت کردند کارِ آفِتاب
خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است
وارد شهر نجف از هر طرف شد سجده کرد
سجده بر خاکِ نجف از واجباتِ نوکر است
آسمان کاغذ شود، جنگل قلم، دریا جوهر
هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است
سبزه ام را می سپارم دست آقای نجف
طالعم دست علی باشد برایم بهتر است
اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم
سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است
#سیدحسین_میر_عمادی
#امام_علی
#مدح
@golchine_sher
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم
بیش از اینها از دعای خود توقع داشتم
بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد میشد مطمئناً کاج اگر میکاشتم
آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چند گامی سوی تو بیسر قدم برداشتم
ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمیپنداشتم
آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینهام
داشت میآمد بسوزاند تو را، نگذاشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
صبح روزی پشت در میآید و من نیستم
قصهی دنیا به سر میآید و من نیستم
یك نفر دلواپسم این پا و آن پا میكند
كاری از من بلكه بر میآید و من نیستم
بعدها اطراف جای شب نشینیهایمان
بوی یک سیگار زر میآید و من نیستم
خواب و بیداری، خدایا باز هم در میزنند
نامه هایم از سفر میآید و من نیستم
در خیابان، در اتاقم، روی كاغذ، پشت میز
شعر تازه آنقدر میآید و من نیستم
بعدها وقتی كه تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی پشت در میآید و من نیستم
هرچه من تا نبش كوچه میدویدم، او نبود
روزی آخر یک نفر میآید و من نیستم
#میثم_امانی
@golchine_sher
این زخمخورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
| سفرنامهی اسفند |
به استادم حسین دارند و
به بهانهی نکوداشتِ آن بزرگ در اسفندماه ۱۴۰۱
کاش چشمی به سفرنامهی اسفند بیفتد
چشمتان کاش بر این آینه یک چند بیفتد
چشم بر قلّه فرو ریختهام در شبِ اسفند
مثلِ سیمرغ که از کوهِ دماوند بیفتد
ابر پل بسته از این فصل به هنگامهی محشر
تا مبادا کسی از این پلِ پیوند بیفتد
دست در آتشِ این معرکهی سوخته داریم
تا کلاه از سَرِ این قوم به ترفند بیفتد
عارفی گفت زمین باصلواتی بشکوفد
در بهاران نخِ تسبیحِ خداوند بیفتد
شاعری میخورد امشب به تماشای تو سوگند
شاعری وقتِ سحر دست به سوگند بیفتد
نیمه شب بگذرم از رود... از آن زمزمه مهتاب
پیچشی داد به خود تا که در اروند بیفتد
قصّهام شرحِ سراسیمهی مردیست که بر خاک
وقتِ افتادنِ یک نخل برومند بیفتد
می زنی بند اگر بعدِ شکستن دلِ ما را
تَرَکی کاش بر این چینیِ دلبند بیفتد
بر نمیدارم از این خلسهی اسفند، سَر امشب
در کفم کاش، غزلنامهی « دارند » بیفتد
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher