می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشتِ هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!
می شود حال بدِ ثانیه ها خوب شود
شهر هم غرقِ هماغوشی باران باشد
گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!
گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!
گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد
بعد شش ماه به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند
روز برگشتن او اول آبان باشد
بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
چه حرفها که درونم نگفته میماند
خوشا به حال شماها که شاعری بلدید...
#رضا_احسان_پور
@golchine_sher
فریاد که جز اشکِ شب و
آه سحرگاه
اندر سفرِ عشق مرا همسفری نیست...
#فروغی_بسطامی
@golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را
صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را
دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم
چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را
من آن طفل پریشانم که در بازار تنهایی
چنان سرگرم شد ، گم کرده حتی مادر خود را
و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت
به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را
منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم
شبیه موریانه پایه های منبر خود را
به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم
به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را
سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده
و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را
بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی
میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را
به این امید که جان میسپارم بین آغوشت
کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را
#احمد_ایرانی_نسب
#مناجات
💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در ایتا 💠
https://eitaa.com/ahmadiraninasab
💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در تلگرام 💠
https://t.me/ahmadiraninasab
ای دوست من سلام، صبحت زیبا
ای معرفت و مرام، صبحت زیبا
خورشید نگاه می کند با لبخند
لبخند تو مستدام، صبحت زیبا
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
پا به پا کردم و جان کَندَم
و گفتم آخر
دوستت دارم
و گفتی:
"نظرِ لطفِ شماست"
#زیبا_پالیزبان
@golchine_sher
آنقدر دوستت دارم که
خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم!
هر بار که میپرسی، چقدر؟
با خودم فکر میکنم؛
دریا چطور
حساب موجهایش را نگه دارد؟!
پاییز از کجا بداند
هر بار چند برگ از دست میدهد؟!
ابرها چه میدانند
چند قطره باریدهاند؟!
خورشید مگر یادش مانده
چند بار طلوع کرده است؟!
و من، چطور بگویم که،
چقدر دوستت دارم
#نزار_قبانی
@golchine_sher
آتشت شعله به سر تا سر دنیا انداخت
شمع را حسرت دیدار تو از پا انداخت
باورت با دل طوفانی پروانه چه کرد؟
طفل رابا سبدی ساده به دریا انداخت
کاش سهمی به من از جنس یقینت برسد
جلوه ات جان و دلم را به تمنا انداخت
بغضِ این پنجره ها ، داغِ غمِ دوریِ تو
باز بین من و این فاصله دعوا انداخت
آه از آن که در این انجمنِ عشق و جنون
نوبتِ چلچله را باز به فردا انداخت
در مسیرِ گل و لبخند و غزل موسم کوچ
عاقبت، همسفرِ غمزده را جا انداخت
جایِ من بر دل این دشت ببار ای باران!
ای که غم پروری ات رود به صحرا انداخت
#مریم_محبی_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
شاید روزی
بی آنکه نامت را بدانم
با هم از خیابانی گذشتهایم
و بیآنکه بدانیم
سایههایمان
همدیگر را در آغوش کشیده باشند...
#محمد_عسکری_ساج
@golchine_sher
در شهر هی قدم زد و عابر زیاد شد
ترس از رقیب بود که آخر زیاد شد
این قدرهام نصف جهان جمعیت نداشت
با کوچ او به شهر، مهاجر زیاد شد
یک لحظه باد روسریاش را کنار زد
از آن به بعد بود که شاعر زیاد شد
هی در لباس کهنه اداهای تازه ریخت
هی کار شاعران معاصر زیاد شد
از بس که خوب چهره و عالم پسند بود
بین زنان شهر، سر و سِر زیاد شد
گفتند با زبان خوش از شهر ما برو
ساک سفر که بست، مسافر زیاد شد
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher