در عشق تو چون عاشق چشم بسته ترم من،
پیش همه کس شاعرِ برجسته ترم من!
دیدی که کَسی خَسته شود از نفسِ خود؟
پیشَم که نَباشی تو، از آن خسته ترم من!
من سوختم و مُهر زدم بر لبم از درد!
گفتم تو نبینی که دَمی خسته ترم من!
گفتم بکشم درد و پریشان نشوی تو ...
گفتی که پریشان که نه! دلبسته ترم من!
در پاسخِ این جملهی خوبی که تو گفتی،
باید که بگویم به تو وابسته ترم من!
چِشمِ تو شده باعث این شعر و غزل ها
پیش همه کس شاعرِ برجسته ترم من...``╯ \#میثم پناهی
چون رود با هر قطره ام روانه توام
من تیر دل بریده ام،کمانه توام
افسار گسیختم از دنیا به سوی تو
از همه دل کنده ام ، میانه توام
یکدم اگر ننوشم از یاد تو می میرم
می نوشم از جام لبت ،مستانه توام
آبادترین بوده ام و خراب ترین شدم
صد شکر که اینگونه من ویرانه توام
توصیف چون کنم که جانم برای توست
ای آتش افروخته ،من پروانه توام
ای یوسف مغرور من بردار پیرهن
در حسرت یک لحظه لمسِ شانه توام
ماه ترین ستاره شبهای زندگیم
کافیست اگر بگویمت دیوانه توام؟
.
حاشا نکنم محو تماشای تو هستم
از من بکنی یا نکنی پای تو هستم
دل دل بکنی میروم از دست تو دیگر
پس جا بزنی یا نزنی جای تو هستم
افسوس نخور ناله مکن از غم دنیا
دنیا به درک، من همه دنیای تو هستم
شب های پر از واهمه ات را تو رها کن
جای شب و کابوس تو رویای تو هستم
دیروزت اگر رفته ز دستت گله ای نیست
تا مال منی فرصت فردای تو هستم
دریا که تو باشی خبر از عقل دگر نیست
سرگشته و توفانیِ دریای تو هستم
من طاقت ناراحتی ات هیچ ندارم
هر لحظه و هر ثانیه جویای تو هستم
`
نبض اشعارم درون حلقه چشمان توست
مو پریشان کن غزل آماده فرمان توست
واژه واژه می چکد از شعرهایم نام تو
گوییا امشب غرل هم تشنه باران توست
نام زیبایت درون شعر غوغا می کند
جمله ها سردرگمند ولحظه طوفان توست
ترجمان واژه هایم پشت پلکت مانده اند
پایه های شعر من بر پایه و ارکان توست
با تکاپویی قلم بر روی کاغذ جاری است
دفترم میخنددوامشب قلم رقصان توست
از لبت تا می نویسم شعر لب وا میکند
وزن اشعارم نمادی از لب خندان توست
گیسوانت را به روی شانه های شب بریز
تا ببینم رنگ شب از طره ی افشان توست
طرح سیمایت اگر در آسمان پیدا شود
ماه پنهان میشود،چون آسمان ازآن توست.
.
دستم به قلم رفت که سازی بنوازم
با نغمه ی سازم غزلی تازه بسازم
از چشم تو یک جام پر از باده بگیرم
با اسب خیالم به همه دهر بتازم
آوای منه دل شده در شهر بپیچد
آنجا که دل و عقل به ناز تو ببازم
رسوایی من رونق افسونگری تست
هرچند کنی جور به این جور بنازم
گفتی که نگویم همه اسرار نهان را
مجنون تو هستم نه که من محرم رازم
ای عشق ز دست تو دوصد ناله و فریاد
ویران شده دل را به چه امید بسازی
.
یک نفر هست که آرام کند جانم را
او طبیبیست که ماهر شده درمانم را
اوست انگیزه ی این زندگی و هستی من
دل به دریا زدم و اوست همان کشتی من
با نگاهش به من امید به ماندن داده
شعرهایش به من این قدرت خواندن داده
شده چون آب حیاتم که از او جان دارم
من به اعجاز سخن گفتنش ایمان دارم
گر نگاهم کند، از هر حرکت می مانم
هر نگاهش به خودم را برکت می دانم
او خدا نیست ولی معجزه از او دیدم
در سکوتش همه آواز و غزل بشنیدم
تک سواریست که آمد و مرا احیا کرد
جان بمن داد و دگر باره مرا بر پا کرد
تا نفس میکشم و عمر به دنیا دارم
دل به او بسته و امید به فردا دارم
من برای باتو بودن بال و پر می خواستم
دلبــری را از تـو امــا بیشتر می خواستــم
خواب بودم دیدمت آغوش وا کردی گلم
بوسه ای را از لبت وقت سحر می خواستم
از میـان تیرگی ها پر کشیدم سوی تــو
با همه آشفتگی هایم شرر می خواستم
نــاز میکـردی بیایی تـا ببینم روی تــو
کاش میدی کنار تـو ثمـر می خواستـم
تـوی هر کوچه در هر خانه ای را میــزدم
مثل یک دیوانه از عشقم اثر می خواستم
گرچـه با تشویش بودم در پــی دیدار تــو
عشـق من شاید ندانی تاج سر میخواستم
سخت ترین قسمت رفتن آدم ها
اونجاست که؛
هیچ وقت با خودشون
خاطره هاشون رو نمیبرن…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام رفیق
حال دلت عالی
☕ مثل چای!
⁉️خود شما وقتی یک چای تلخ مقابلتان میگذارند چه میکنید
👌 با یکی دو حبه قند آن را شیرین میکنید و نوشیدنش را بر خود گوارا میسازید.
🔸سختیهای زندگی مثل همان چای تلخ است
و نعمتهای الهی درست شبیه همان حبه های قند،
️ و از آنجا که زندگی انسان بیرنج و مرارت نمیتواند باشد،
️خداوند توصیه میکند نعمت های مرا به یادآورید.
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
تنها کسی که از صمیم قلب به من گفت i love you عروسکم بود، تازه اونم باید فشارش میدادم تا بگه تحت فشار بود😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن امام حسین (ع) برای عرب هاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩ماشیعیان امیرالمومنین(ع)
فلسطین راتنها نخواهیم گذاشت🚩
سیدحسن نصرالله
تویی که نابـترین فصلِ هر کتابِ منی
شـروعِ وسوسه انگیزِ شعـرِ نـابِ منی
من آن سکوتِ شکسته درآسمانِ توأم
و تــو در آمـدِ دنیـا و آفتــابِ منـی
چقدر هجمهٔ تشویشِ بی تو بودن ها
تویی که نقطه ی پایانِ اضطرابِ منی
بـرای زنـدگیِ بـی جـواب و تکـراری
بـه موقـع آمدی و بهترین جوابِ منی
روان در اوجِ خیـالم چـو رود می مانی
همیشه جارۍو مانا درعمقِ خوابِ منی
نفس پس از گذرت از حساب می افتد
و تو دلیلِ نفس های بی حسابِ منی
رها مکن غـزلم را همیشه بـامن باش
کـه ختمِ خاطره انگیـزهِ شعرِ نابِ منی
♥️🕊♥️
بہ آیینت قسم حتے قلم هم گیج و لرزان شد
تمام شعر من از شوق تو گیسو پریشان شد
نقابے بستہ اے بر چهرہ ات دیوانہ ے شاعر
و چشمان خدا پشت نقابت خوب پنهان شد
بخند و آسمان چشم شاعر را بباران و
بدان لبخند تو در این غزل آیینہ گردان شد
نوشتم آینہ ... آیینہ یعنے تو نہ یعنے من!
حضورت معنے آیات سحرآمیز قرآن شد
غزل ویرانہ شد از رفتنت فالم خبر دارد
چرا ڪہ اسم تو تعبیر نقش توے فنجان شد!
برایت بے گمان من حڪم آن دیوار را دارم!
ڪہ قلب تیر خوردہ روے آن مفهوم ایمان شد
نقاب از چهرہ ے خود برندارے ، گفتہ ام آنشب
ڪہ اینجا ماجراے جنگ بین عشق و وجدان شد...
#امید_صباغ_نو
عشق را جلـوه دهد، نازِ نگاهت گُلِ من
ماه شرمنـده شود از رُخِ ماهت گُلِ من
ای زلیخا منم آن یوسفِ گًم گشته ی تو
منم افتـاده در آن حلقهٔ چاهت گُلِ من
روز وشب پشتِ همین پنجره ی تنهایی
مانده ام منتظر وچشم به راهت گُلِ من
فرش راهِ تو کنم، این دلِ مجنون شده را
این منو این دل وآن خیلِ سپاهت گُلِ من
همه عـالَم بـه فـدای، گُلِ روی تـو عزیز
من فدای مـژه و چشمِ سیاهت گُل
.
تازگی ها بوسه ات طعم سیاست می دهد
تلخ و شیرین است، هشدار خیانت می دهد
حال آغوش تو مانند گذشته خوب نیست
عطر تو بوی خیانت در امانت می دهد
طرح لبخند تو کمرنگ و غریب و مبهم است
حس گریه، حس سرما، حس عادت می دهد
دست هایت را نمی فهمم ولی در دستم است
لمس هم گاهی صدای گنگ رخوت می دهد
عشق، دامن می زند، ناگاه دامن می کشد
هر چه هست اما به عاشق، گاه فرصت می دهد
چیست در زیبایی نفرینی چشمان تو
که جواب عشق را با هتک حرمت می دهد
#افشین_یدالهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماسال گوشه ای از بهشت خداوند😍