eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
29.5هزار ویدیو
166 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر کانال جهت انتقاد یا پیشنهاد @bondar1357
مشاهده در ایتا
دانلود
تقویم نجومی اسلامی ✴️ شنبه 👈 17 آذر / قوس 1403 👈5 جمادی الثانی  1446👈7 دسامبر 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛صبح روز اول هفته را صدقه آغاز کنید. 📛از دیدارها و قسم دروغ پرهیز شود. 📛برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. زایمان و نوزاد حالش خوب است. 💑مباشرت امشب شب یکشنبه : دلیل خاصی وارد نشده است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز تا ظهر قمر در برج دلو و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ختنه و نام گذاری. ✳️کندن چاه و کانال. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️درختکاری. ✳️تعمیر خانه و دیوار. ✳️و بنایی نیک است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث زردی رنگ می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 6 سوره مبارکه "انعام"  است. الم یروا کم اهلکنا من قبلهم... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده اندک آزردگی ببیند صدقه بدهد تا رفع شود و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. کتاب تقویم همسران صفحه  ۱۱۶ 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥تاثیر نفرین مادر اثر عجیب کلمات در زندگی❌ مامان خوب شما از ته قلبت نفرین نمیکنیا ولی میدونستی همین که به زبون بیاری اثر میزاره
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹شکل دادن به درختها هر روز ابعاد جدید و پیچیده‌تری پیدا می‌کنند. این گلخانه فرای تصورات شماست. تماشا کنید‌.
بعد از شصت سال پادویی و زحمت، تو این دنیا چهار دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان با همسرم تنها زندگی می‌کنم و چهار فرزندم زندگی تشکیل داده‌اند دوتا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوهٔ شیرین زبان یکی از مغازه‌ها را خودم می‌چرخانم و بقیه را اجاره داده‌ام، اوایل شروع کرونا همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم چون با مشتری‌های زیادی سر و کار دارم نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه همهٔ بچه‌ها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیر وقت رسیدم خونه، دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و... پرسیدم چی شده مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟ گفت بشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برات تعریف می‌کنم بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه‌ها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمیکنه میره در مغازه با این همه آدم سروکار داره می‌ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیائید شام خونه ما ببینیم راضیش می‌کنیم نره مغازه اما همشون به بهانه‌های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی‌تونیم بیایم گفتم اینکه ناراحتی نداره حتماً کار داشتند گفت چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن! راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و ... به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه‌ها رفتیم کیش بعد از چند روز یکی از پسرها زنگ زد که بگه مادربزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت: تو به فکر مادربزرگ زنت هستی، نمی‌پرسی بابات کجاست و حالش چطوره؟ پسره گفت چطور مگه همسرم گفت راستش بابات کرونا گرفته الان چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالاً یکی دو روز دیگه هم زنده نیست پسره مثلاً ناراحت شد و گفت نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم باید چکار کنیم؟ همسرم گفت هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش می‌کنند و مراسم هم که ممنوعه من هم کلی خندیم و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری بهشون گفتی، ببینیم چه کار می‌کنند ما حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم البته تو این مدت بچه‌ها باز هم زنگ زدند و احوال منو از مادرشون پرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت که من فوت کردم و مشغول کارهای قانویش برا دفن هست آخرین باری که بچه‌ها به مادرشون زنگ زدند همه می‌گفتند احتمالاً تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟ ایشون هم گفت نه، ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم به همین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت: نترسید آزمایش دادم من ندارم، اومدن خونه رو هم ضد عفونی کردن گفتن پس شب می‌آئیم پیشت، قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم وقتی بچه‌ها اومدن، پس از کمی ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و... یکی از عروسا گفت: خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود خوب شد بچه‌ها نیومدن که بگیرن یکی از دامادها گفت: خدا رحمت کنه حمید دیر وقته اون برگه‌ها را نشون مامان بدید، یکی از دخترا ناراحت شد و گفت حالا چه وقت این کاره و ... هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه‌ها را تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی بین خودشون امضاء کرده بودند و حالا سراغ سندها را می‌گرفتند همسرم گفت بذارید کفنش خشک بشه و ... از اتاق اومدم بیرون و کلی سرشون دادم زدم و ... وقتی دیدم به جای چهار تا فرزند «چهارتا کرونا» بزرگ کردم همانجا تصمیم گرفتم مغازه‌ها و آپارتمان را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهداء کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم، دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره داستان واقعی منتسب به یک نیکوکار کازرونی