🇮🇷فهرست صد جای ايران كه قبل از مرگ بايد دید🇮🇷
1. تخت جمشید
2. پاسارگاد
3. حافظیه و سعدیه
4. سی و سه پل اصفهان
5. مجموعه بازار تبريز
6. روستای كندوان
7. شهر لاهیجان
8. غار سهولان
9. غار كرفتو
10. منطقه حفاظت شده مراكان
11. قره كليسا
12. درياچة نئور
13. عشاير شاهسون
14. بيابان خور و بيابانك
15. مرنجاب
16. شهر كاشان
17. روستای ابیانه
18. مجموعة ميدان نقشجهان
19. مسجد جامع زواره
20. ارگ بم
21. نارين قلعه نائين
22. جشن حكومت زنان در افوس
23. عشاير لک ايلام
24. درة لار
25. بازار روز بوشهر
26. دشتستان و تنگستان
27. مجموعه مناطق حفاظت شدة جاجرود
28.كاخهای نياوران
29. مجموعه كاخهاي سعدآباد
30. قلعه بابک
31. كاروانسرای قصر بهرام
32. ميدان آزادی
33. موزه هنرهای معاصر
34. موزه فرش ايران
35. موزه ايران باستان
36. بازار تهران
37. چهل قلة دنا
38. تنگ صياد
39. كوچ ايل بختياري
40. خونيك و ماخونيك
41. پارك ملي تندوره
42. قشقاييها در بهار فارس
43. آبشار شوی
44. دریاچه گواتر
45.آبشار آب پری
46.پل قوتور خوی
47 .عمارت مفخم
48.قلعه خان
49.لیلاکوه
50.طاق بستان
51.تخت سلیمان
52.آبگرم گنو بندرعباس
53.دروازه سنگی
54. شهر سوختة زابل
55. منطقه حفاظت شده بهشت گمشده
56. آبشار مارگون
57. مرقد امام رضا
58. تنگه چهل چای مینو دشت
59. آبشار شیر آباد خان ببین
60. منطقة حفاظت شده ارسباران
61. الموت
62. منطقة اورامانات
63. قرآن تاریخی روستای نگل
64. شهر خیالی لوت
65. لوت زنگیاحمد
66. جاده «دهسیف» به طبس
67. بافت تاریخی کرمان
68. مجموعة بیستون
69. باداب سورت
70. پارک ملی گلستان
71. دیلمان
72. میل گنبد
73. ترکمن صحرا
74. جنت رودبار
75. قلعه رودخان
76. ماسوله نو و کهنه
77. جزیره قشم
78. قلعه فلکالافلاک
79. جنگلهای دوهزار و سه هزار تنکابن
80. جواهرده
81. ريگ جن
82. غار عليصدر
83. شهر همدان
84. شيركوه يزد
85. چك چكو
86. بافت تاريخي يزد
87. كوير عقدا
88. شيمبار
89. جنگل های دریایی چندل سیریک
90. جزيرة هندورابي
91. هفتاد قله اراك
92. چمستان مازندران
93. جزيره ابوموسي
94. نوژيان لرستان
95. غار كلماكره لرستان
96. روستاي اورامانات تخت
97. گنبد سلطانیه
98. بندر كنگ
99. كوير حاجعليقلي
100 . جاده ییلاقی اسالم
@golchintap
. . بـا کـسـی رابطه احساسی
برقرار کن که نه تنها
افـتخـار میـکنـه تـو رو داره
بـلـکــه
حـاضـره هــر " ریسـکـی " رو بکنـه
کـه فـقـط کنار تو باشه
دستانی که کمک می کنند
پاکتر از دستهایی هستند که
رو به آسمان دعا می کنند
زود راجع به من قضاوت نکن.
از هرچى بگذریم،
تو فقط چیزى رو از من میبینى که خودم انتخاب کردم نشونت بدم...
خــدایــا
بـه هـمـه کـــمــک کـــن
وقـتـی بهـشـون مـیـگن : "دوسـتـت دارم"
ایـنقدر زخم نخـورده بـاشن کـــه بـاورشون نشه
مراقب باشید به چه کسی
دست میدهید...
تا همه چیز خود را از
دست ندهید...
جامعه ایی که در آن پزشک از همه بیشتر محترم باشد؛ مردم آن جامعه بیمارند
@golchintap
سکوت در اثر بستن دهان نیست؛
در اثر باز کردن فکر است،
هر چه فکر بازتر، سکوت بیشتر،
هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر
زنها همیشه نگران چیزهایی هستند
که مردان فراموش میکنند
و مردان همیشه نگران چیزهایی هستند
که زنان به خاطر دارند .
@golchintap
خارجیا ...
پزشک خانوادگی،مکانیک خانوادگی
مغازه خانوادگی و.... دارن
ما هم تو ایران تا دلت بخواد فضول خانوادگی داریم.
کتابخوانها بهترین آدمهایی هستند که میشود عاشقشان شد... کتابخوانها در قیاس با افراد عادی آدمهای باهوشتری هستند و شاید تنها آدمهای روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را دارند.
بر اساس مطالعاتی که روانشناسان در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام دادهاند، کسانی که رمان میخوانند بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند به اسم «تئوری ذهن» که به آنها این اجازه را میدهد که درکنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، عقاید، نظرها و علائق دیگری را مدنظر قرار داده و درباره آنها قضاوت کنند. آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند از شنیدن عقاید مخالف لذت ببرند. ممکن است همیشه با شما موافق نباشند اما سعی میکنند ماجراها را از زاویه دید شما هم ببینند. آنها نه تنها باهوشند که عاقل هم هستند.
کتابخوانها با شما حرف نمیزنند، با شما رابطه برقرار میکنند. به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که میداند چهطور از زبانش استفاده کند. آنها فقط شما را نمیفهمند، درکتان میکنند. آدمها فقط باید عاشق کسی شوند که بتواند روحشان را ببیند.
قرار و مدار گذاشتن با آدم اهل کتاب به قرار گذاشتن با هزاران نفر میماند. انگار که تجربهای را که او با خواندن زندگی همه این آدمها به دست آورده در اختیار شما قرار دهد. انگار با یک کاشف قرار گذاشته باشید.
دکتر دشتی نیشابوری
@golchintap
مثنوی هفتاد "من" مولوی :
مَن اگر با مَن نباشم می شَوَم تنها ترین
کیست با مَن گر شَوَم مَن باشد از مَن ماترین
مَن نمی دانم کی ام مَن ، لیک یک مَن در مَن است
آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن ، روشن است
مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن !
ای مَن غمگین مَن در لحظه های شاد مَن !
هرچه از مَن یا مَنِ مَن ، در مَنِ مَن دیده ای
مثل مَن وقتی که با مَن می شوی خندیده ای
هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد
ای مَنِ با مَن ، که بی مَن ، مَن تر از مَن می شوی
هرچه هم مَن مَن کنی ، حاشا شوی چون مَن قوی
مَن مَنِ مَن ، مَن مَنِ بی رنگ و بی تأثیر نیست
هیچ کس با مَن مَنِ مَن ، مثل مَن درگیر نیست
کیست این مَن ؟ این مَنِ با مَن زمَن بیگانه تر
این مَنِ مَن مَن کنِ از مَن کمی دیوانه تر ؟
زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست
ورنه مَن مَن کردن مَن ، از مَنِ مَن عار نیست
راستی ! این قدر مَن را از کجا آورده ام ،
بعد هر مَن بار دیگر مَن ، چرا آورده ام ؟
در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من