eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
1.9هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
27.6هزار ویدیو
154 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر کانال و گروه جهت انتقاد یا پیشنهاد @bondar1357 @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دریافت انرژی مثبت+ 🥰 🖍 با خودت تکرار کن به لطف خدا تمام مسیرهای زندگی من سبز و روح بخش است، من امروز منتظر عالیترین اتفاقها هستم. "خدایا سپاسگزارم"🌱🙏🙏 عرشیانفر
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 و ✍در جنگی که میان لشکر اسلام و روم صورت گرفت عبداللّه بن حذافه که از یاران و فرماندهان دلاور پیامبر(ص) بود به همراه گروهی دیگر اسیر شدند و آن‌ها را به نزد قیصر روم بردند. قیصر روم به او گفت : آئین مسیحیت را بپذیر وگرنه تو را در دیگ جوشان می‌اندازم. 🔹عبداللَّه گفت : مسیحی نمی‌شوم. قیصر دستور داد دیگی آوردند و بر آتش گذاردند و در آن روغن زیتون ریختند تا به جوش آمد آن‌گاه به یکی از مسلمانان اسیر گفت : مسیحیت را بپذیر! او که از پیشنهاد قیصر سرباز زد دستور داد وی را در آن دیگ انداختند و گوشت از استخوان‌های او جدا شد. 🔸آن‌گاه به عبداللَّه گفت : مسیحی شو وگرنه تو را هم در دیگ خواهم انداخت. او هم پیشنهاد قیصر را نپذیرفت و دستور داد وی را در دیگ اندازند. عبداللَّه در این هنگام گریه کرد. گفتند : او گریه و بی‌تابی می‌کند. قیصر گفت: او را برگردانید. وقتی او را برگرداندند گفت : 🔹من از این‌که در دیگ می‌افتم گریه نمی‌کنم بلکه به‌خاطر این می‌گریم که چرا به اندازه موهای بدنم جان ندارم که در راه خدا فدا کنم! قیصر از این سخن در شگفتی فرو رفت و علاقمند شد او را آزاد کند. سپس به عبداللَّه فرمانده رزمندگان گفت: سر مرا ببوس تا تو را آزاد کنم. عبداللَّه گفت: نمی‌بوسم. 🔸قیصر گفت : مسیحی شو تا دخترم را به عقد تو در آورم و حکومتم را با تو تقسیم نمایم. عبداللَّه نپذیرفت. قیصر گفت : سر مرا ببوس تا تو و هشتاد نفر از مسلمانان اسیر را آزاد کنم. عبداللَّه که دید آزادی مسلمانان در کار است پیشنهاد سلطان را پذیرفت و با هشتاد نفر از مسلمانان آزاد شد. 🔹امیرالمؤمنین‌علیه السلام فرمود: مَنْ سَلا عَنْ مَواهِبِ الدُّنیا عَزَّ. کسی که از بخشش‌های دنیا بگذرد عزیز می‌شود. 📜اسدالغابه، ج 3 ، ص 143. غررالحکم.
امروز تصميم گرفتم ازخونه كه اومدم بيرون به همه لبخند بزنم و اين هم نتايجش : به يك دختر خانم لبخند زدم گفت : مرتيكه از سنت خجالت نمی كشى ؟!! 😕 به يك آقا پسر جوان لبخند زدم گفت : پدرجان من اينكاره نيستم ! 😕 به يك پيرزن لبخند زدم گفت : مگه خودت مادر ندارى ؟!! 😕 به يك پيرمرد لبخند زدم گفت : رو آب بخندى ، منو مسخره می كنى ؟!! 😕 به يه خانم ميانسال لبخند زدم با كيفش زد تو سرم ! 😕 به يه آخوندى لبخند زدم گفت : استغفر الله ! 😕 به يه آقاى محترم لبخند زدم گفت : برو به قبر بابات بخند ! 😕 به بابام لبخند زدم میگه : کره خر پول کم آوردی یا زن میخوای ؟!! به مامانم لبخند میزنم میگه : پدر سوخته با دوست دخترت قرار داری ؟ حالا بازهم بگين لبخند بزن !! امروز میخوام فقط فحش بدم !!! نتیجه اش رو هم فردا اعلام می کنم ! 🙈😂😂 ‌‌‌‌
یه روزی همه‌ی زخمهای زندگی خوب میشه... اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه... نه که چون حرفه تلخه، نه ؛ چون کسی بهت میگه که انتظارشو نداشتی... رفتار بعضی از آدما هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه شاید اون رفتار از نظر خیلیا، بد نباشه اما فقط خود تویی که میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی... بعضی وقتا باید سکوت کنی و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی اما هیچوقتم یادت نمیره که چی بهت گذشت تا گذشت... هوای زبون خودمون و دل دیگری رو داشته باشیم...
چنتا جمله ی قشنگ و با ارزش بخونیم؛ بهترین معلم من کسی بود که با ارزشترین مطلب عمرم را به من آموخت دو خط موازی روی تخته کشید و گفت : این دو هیچگاه به هم نخواهند رسید ؛ مگر اینکه یکی خود را بشکند همیشه کسی را برای دوستی انتخاب کنید که آنقدر قلبش بزرگ باشد که نخواهید برای جاگرفتن در قلبش خودتان را بارها و بارها کوچک کنید خدا چه زجری میکشد وقتی این همه آدم حرفش را نفهمیده اند که هیچ، اشتباهی هم فهمیده اند. گاهی آنقدر از آدمها دلگیر میشوم که میخواهم تاسقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم آرام و آسوده مثل ماهی حوضمان که چند روزیست روی آب است. خدایا ﺑﻪ ” ﺟﻬﻨﻤﺖ ” ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ” ﻣﯿﺴﻮﺯﺍﻧﯿﻢ".
۹ تفاوت عشق و دوست داشتن: مهم‌ترین تفاوت عشق و دوست داشتن بر پایه احساسات است. دوست داشتن ممکن است یک جذابیت فیزیکی باشد، درحالی که عشق یک جذابیت روحی ست. زمانی که شخصی را دوست دارید، احتمالا آن شخص منبع شادی شماست، زمانی که عاشق شخصی هستید، میخواهید خودتان دلیل شادی او باشید. احتمالا شخصی را دوست دارید، چون فکر میکنید او عالی و کامل است؛ اما وقتی عاشق کسی هستید میدانید که او هم نقص هایی دارد اما بازهم با او بودن را انتخاب میکنید. وقتی فردی را دوست دارید، اگر جنبه های منفی شخصیت او را ببینید از او ناامید میشوید زیرا جذب بی نقص بودن او شده اید؛ اما اگر عاشق شخصی باشید او را با وجود تمام نواقص دوست دارید. وقتی کسی را دوست دارید میخواهید مثل شما فکر کند اما وقتی عاشق کسی هستید دوست دارید او همان شخصی باشد که هست. وقتی کسی را دوست دارید بعد از زمان طولانی که او را نمی‌بینید احتمالا او را از یاد میبرید اما وقتی عاشق کسی هستید باوجود کنار او نبودن همچنان عاشق او هستید. بعد از جروبحث اگر کسی را دوست دارید علاقه ای به صحبت درمورد جزئیات بحث ندارید زیرا میل شما به آن شخص کم شده اما وقتی عاشق فردی هستید حتی پس از بحث های جدی او را کنار خود میخواهید. زمانی که شخصی را دوست دارید توجه کامل او را می‌خواهید زیرا وابسته به او هستید؛ اما زمانی که عاشق هستید کامل‌ترین توجه به آن شخص را نشان میدهید. زمانی که کنار کسی که دوستش دارید هستید احساس خوبی دارید؛ اما وقتی کسی که عاشق او هستید را در آغوش میگیرید هرگز نمیخواهید این حس را با چیزی در دنیا عوض کنید.
📝 از‌‌‌ زمانی که یادم هست امتحان و کارنامه گرفتن برایم حس های عجیبی به همراه داشت ابتدایی که بودم با اینکه می دانستم تمام درس ها را نمره ی کامل گرفته ام وقتی معلم یا مدیر مدرسه می گفت فردا با اولیای خود بیایید برای گرفتن کارنامه بدنم یخ می کرد تمام شب را بیدار می ماندم و اتفاقات فردا را در ذهنم بازسازی می کردم حتی خیلی وقت ها به این فکر می کردم که برای شاگرد اول شدنم چه جایزه ای انتخاب کنم اما دقیقا همان لحظه ها بود که یک ترس می آمد به سراغم ترس از اینکه نکند جواب سوالات را اشتباه نوشته باشم و نمره ی کامل را نگیرم این روزها در زندگیم هر روز کارنامه می گیرم درس ها سخت تر شده است درس ها شده از دست دادن ، فراموش کردن ، با حقیقت کنار آمدن ، خواستن و نتوانستن ، امید را زنده نگه داشتن ، آرزو ها را دنبال کردن، فهمیدن و سکوت ، باختن و قوی بودن ، و ..‌. معلم هم سخت گیر تر شده گاهی در یک روز چند امتحان پشت سر هم می گیرد و حواسش به این نیست که این امتحانات از توان من بیشتر است امتحاناتی که برای قبول شدنش هیچ‌ جزوه ای نبوده است که بخوانیم امتحاناتی که به جای امتحان نهایی نامش را گذاشته اند امتحان الهی امتحاناتی که پر است از سوالاتی که گاهی هر چه سعی کنی جوابی برایشان پیدا نمی کنی برگه ات را بالا می‌بری و به جز خودت هیچکس‌نمی‌ داند تمام برگه سفید است همه در ذهنشان شما را قوی می بینند ، شما را شاگرد اول می بینند ولی حقیقت را خودت می دانی و همان معلم این روزها پر هستم از ترس های کودکی ترس از نمره ی کامل نگرفتن ! این روز ها زندگیم پر از جواب های اشتباه شده است این روزها دلم لک زده است برای اینکه در زندگی شاگرد اول شوم 👤
📝 «کوتاه‌ترین تست هوش جهان» تنها ۳ سؤال دارد – آیا می‌توانید به درستی جواب دهید؟ آیا نمره‌تان به اندازه دانشجویان هاروارد و پرینستون است؟ آیا می‌خواهید ظرفیت فکری خود را بدون صرف دو ساعت (و احتمالاً هزینه زیاد) در یک تست هوش کامل بسنجید؟ تست بازتاب شناختی (CRT) ممکن است گزینه مناسبی برای شما باشد، اما هشدار می‌دهیم، به دست آوردن نمره کامل سخت‌تر از آن است که فکر می‌کنید. ضمن اینکه صرفا یک تست ساده و در مورد اندازه‌گیری ضریب هوشی و تست‌های هوش استاندارد، حرف و حدیث بسیار است. اما دست‌کم سوال‌ها زیر شما را به چالش می‌کشند. معرفی تست بازتاب شناختی (CRT) این تست توسط پروفسور شِین فِرِدریک (Shane Frederick) از دانشگاه یِیل (Yale University) در سال ۲۰۰۵ ایجاد شد (هرچند که در آن زمان در MIT مشغول به کار بود) و شامل سه سؤال ریاضی است که هدف آن ارزیابی پاسخ‌های غریزی در برابر فرآیندهای فکری منطقی شما است. سؤالات _ یک چوب بیسبال و یک توپ در مجموع ۱.۱۰ دلار می‌ارزند. چوب بیسبال ۱ دلار از توپ گران‌تر ااست. توپ چقدر هزینه دارد؟ _ اگر ۵ ماشین ۵ دقیقه طول بکشد تا ۵ ابزار بسازند، ۱۰۰ ماشین چقدر طول می‌کشد تا ۱۰۰ ابزار بسازند؟ _ در یک دریاچه، یک تکه نیلوفر آبی وجود دارد. هر روز، اندازه این تکه دو برابر می‌شود. اگر ۴۸ روز طول بکشد تا تکه نیلوفر آبی کل دریاچه را بپوشاند، چند روز طول می‌کشد تا نصف دریاچه را بپوشاند؟ در نگاه اول، این سؤالات ممکن است بسیار ساده به نظر برسند، اما باید به خاطر داشته باشید که فِرِدریک آن‌ها را به‌طور خاص طراحی کرده است تا ببینید چقدر می‌توانید شهود خود را نادیده بگیرید و به جای آن رویکرد تحلیلی‌تری اتخاذ کنید. جواب ۵ سنت – آیا گفتید ۱۰ سنت؟ این پاسخی است که فِرِدریک انتظار داشت. اما یک توپ ۵ سنتی به اضافه یک چوب بیسبال ۱.۰۵ دلاری در مجموع ۱.۱۰ دلار می‌شود. ۵ دقیقه – پاسخ غریزی ممکن است ۱۰۰ دقیقه باشد، اما با بررسی دقیق‌تر، هر ماشین به تنهایی ۵ دقیقه طول می‌کشد. با افزایش تعداد ماشین‌ها، هر ماشین همچنان ۵ دقیقه طول می‌کشد. ۴۷ روز – پاسخ اشتباه محتمل ۲۴ روز است، زیرا ممکن است به‌طور غریزی زمان را نصف کنید. اما اگر هر روز اندازه تکه دو برابر شود، یعنی یک روز قبل از ۴۸ روز نصف اندازه بوده است، بنابراین پاسخ صحیح ۴۷ روز است. نتیجه‌گیری چند پاسخ صحیح داشتید؟ نگران نباشید اگر نمره بالایی نگرفتید؛ دلیل‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد تست‌های هوش باید با احتیاط تفسیر شوند. فقط ۲۰ درصد از کسانی که در دانشگاه هاروارد، ۲۶ درصد در پرینستون و ۴۸ درصد در MIT – برخی از معتبرترین مؤسسات علمی جهان – توانستند هر سه پاسخ را درست بدهند.
امروز تصميم گرفتم ازخونه كه اومدم بيرون به همه لبخند بزنم و اين هم نتايجش : به يك دختر خانم لبخند زدم گفت : مرتيكه از سنت خجالت نمی كشى ؟!! 😕 به يك آقا پسر جوان لبخند زدم گفت : پدرجان من اينكاره نيستم ! 😕 به يك پيرزن لبخند زدم گفت : مگه خودت مادر ندارى ؟!! 😕 به يك پيرمرد لبخند زدم گفت : رو آب بخندى ، منو مسخره می كنى ؟!! 😕 به يه خانم ميانسال لبخند زدم با كيفش زد تو سرم ! 😕 به يه آخوندى لبخند زدم گفت : استغفر الله ! 😕 به يه آقاى محترم لبخند زدم گفت : برو به قبر بابات بخند ! 😕 به بابام لبخند زدم میگه : کره خر پول کم آوردی یا زن میخوای ؟!! به مامانم لبخند میزنم میگه : پدر سوخته با دوست دخترت قرار داری ؟ حالا بازهم بگين لبخند بزن !! امروز میخوام فقط فحش بدم !!! نتیجه اش رو هم فردا اعلام می کنم ! 🙈😂😂 ‌‌‌‌
شاید عجیب باشد ولی من می‌گویم : صاحبان قشنگ‌ترین لبخندها ، غمگین‌ترین قلب‌ها را دارند ! مهربان‌ترین آدم‌ها ،بغض‌های زیادی را قورت داده‌اند و آرام‌ترین شخصیت‌ها ، اشک‌های زیادی را روی بالش شبانه‌شان ریخته‌اند ! آدم‌ها رنگین کمانی از دردند: فقط هر کسی به سبک خودش به روی پوست شخصیتش رنگ می‌پاشد !
وقتی عزیزی از دست میدی یه حفره تو وجودت به وجود میاد اخ از زمانی که قدرشم ندونسته باشی🖤
📝 تنها امیدم برای ادامه زندگی ، کتاب های نخونده ، فیلم های ندیده ، سریال های تموم نشده ، موسیقی های تکرار نشدنی ، کافه های نرفته ، قهوه های نخورده ، شهر های ندیده ، لذت های رسیدن به اهداف تجربه نکرده است.
📝 در طول عمرم پانزده بار اسباب کشی را تجربه کرده ام. در کودکی و نوجوانی و بزرگسالی، سه کشور، هر کدام چندین شهر. کانسپت خانه پدری، برای کسی مثل من مفهوم دارد ولی مثال زیسته نه. هر چند سال یک‌ جا زندگی کنی و رها کنی و بروی جای دیگر، این شد که به خانه پدری که فکر کنم، تصاویرم پازل های مخدوش و مستحل در همند. قدیمی ترین خانه ای که میشناسم، خانه پدربزرگ و مادربزرگم است. کودکی ام تا الان آنجا بوده چه امتداد داشته و قطع نشده. هنوز هست، از اسب افتاده و از اصل نه، با ته‌زور مقاومت یک بنای قدیمی گیلانی، گیر افتاده ته کوچه ای که امروز اطرافش همه برج های کج و راست بیریخت باسمه ای روییده اند. یکی بگوید خانه پدری، من آدرس آنجا را دارم. باقی خانه ها و شهرها، همه فضاهایی هستند که روزگاری در آنها زیستم و بعد، بخاطر جنگ یا بازسازی یا اقتصاد علیل یا کمبود امکانات تحصیل و شغل و... یا مرا از آنجا بردند جای دیگر، یا خودم چمدان بستم و کوچ کردم و این آنقدر تکرار شد، که دیگر اهمیت یا میل به یک‌جا نشینی، جای خودش را به خستگی مفرط از کوچ داد. دیگر خسته شده بودم از تغییر و شروع. دیگر رسیدم به اینکه «دیگر بس است! باید آنقدر جایی بمانم تا دیگر هر دیواری مرا یاد خاطره ای دور بیندازد» این خانه، اولین قدم‌های کودکم را دیده و اولین درختی که کاشتم و اولین بار که کودکم روی میز رقصید و والدینم قهقهه زدند و اولین جشن بزرگ‌ که همه باشند و اولین بار که فقدان، مرا به زانو درآورد و اولین بار که مرد و کودک و من، سه تایی هم را بغل کردیم طولانی. از اینجا نمیروم، بخاطر اینکه دلم میخواهد بچه ام وقتی زن‌ بالغی شد، تصاویر روشن و ممتد و متوالی از خانه پدری داشته باشد، سرزمین مادری که اشغال است.... حدود پانزده سال پیش، اولین سفری که بعنوان مسافر مهاجر رفته بودم ایران، خانه دوستی دعوت شدم مهمانی زنانه بود. یک سری دوست نزدیک و یک سری وبلاگ نویس که مرا می خواندند و من آنها را می‌خواندم ولی هرگز ندیده بودیم هم را. روز بامزه ای بود. دوستی های دلتنگ به آغوش می‌رسیدند یا که چهره های واقعی از پشت کلمات می امدند بیرون. وقتی برگشتم به همه جمع ایمیل گروهی نوشتم و از محبت ها و مهمان نوازی ها تشکر کردم. جوابهایی گرفتم که چه خوب شد دیدار، تازه شد یا باب آشنایی باز شد و دفعه بعد فلان کار را کنیم و فلان جا برویم و چند نفر دیگر که جا ماندند باشند و.... و این دیگر هرگز پیش نیامد. از آدمهای آن جمع ده نفره، فقط یک نفر ایران است و حتی خود میزبان هم مهاجرت کرده. من اگر روزی بخواهم بازماندگان از آشنایانم، خانواده ام و رفقایم را به یک مهمانی دعوت کنم و‌ فرض محال که همه به همان روال مهر و الفت باقی باشند و فاصله های بینمان، زمستانی سرد و صعب‌العبور نینداخته باشد، از تمام کشورهای ممکن جهان سفرهای زیادی باید صورت بگیرد به یک نقطه مشترک برای دیداری میسر. بسکه حلقه آدمهای من، چون زمین روی مین بعد انفجار، به همه جا پراکنده شدند. بسکه تاریخ و جغرافیای زیسته ما عجیب بود. اگر مردگان این دوران را زبان سخن بود‌ در پس خوابی آرام و عمیق، اگر قرار بود برخیزند و فقط وصف کوتاهی کنند از آنچه دیدند و زیستند و رها کردند؛ باور من این است، می گفتند: عجب روزگار نفس گیری بود. عجب زندگی پر از موج و فرودی بود که سواحل سلامت بسیار اندکی داشت و شبیه هیچ سرزمینی جز خودش نبود و ما چه ها که ندیدیم...
داستان تو تمام نشده! تو خواهی خندید در جایی که قبلا گریه کردی...
📝 از‌‌‌ زمانی که یادم هست امتحان و کارنامه گرفتن برایم حس های عجیبی به همراه داشت ابتدایی که بودم با اینکه می دانستم تمام درس ها را نمره ی کامل گرفته ام وقتی معلم یا مدیر مدرسه می گفت فردا با اولیای خود بیایید برای گرفتن کارنامه بدنم یخ می کرد تمام شب را بیدار می ماندم و اتفاقات فردا را در ذهنم بازسازی می کردم حتی خیلی وقت ها به این فکر می کردم که برای شاگرد اول شدنم چه جایزه ای انتخاب کنم اما دقیقا همان لحظه ها بود که یک ترس می آمد به سراغم ترس از اینکه نکند جواب سوالات را اشتباه نوشته باشم و نمره ی کامل را نگیرم این روزها در زندگیم هر روز کارنامه می گیرم درس ها سخت تر شده است درس ها شده از دست دادن ، فراموش کردن ، با حقیقت کنار آمدن ، خواستن و نتوانستن ، امید را زنده نگه داشتن ، آرزو ها را دنبال کردن، فهمیدن و سکوت ، باختن و قوی بودن ، و ..‌. معلم هم سخت گیر تر شده گاهی در یک روز چند امتحان پشت سر هم می گیرد و حواسش به این نیست که این امتحانات از توان من بیشتر است امتحاناتی که برای قبول شدنش هیچ‌ جزوه ای نبوده است که بخوانیم امتحاناتی که به جای امتحان نهایی نامش را گذاشته اند امتحان الهی امتحاناتی که پر است از سوالاتی که گاهی هر چه سعی کنی جوابی برایشان پیدا نمی کنی برگه ات را بالا می‌بری و به جز خودت هیچکس‌نمی‌ داند تمام برگه سفید است همه در ذهنشان شما را قوی می بینند ، شما را شاگرد اول می بینند ولی حقیقت را خودت می دانی و همان معلم این روزها پر هستم از ترس های کودکی ترس از نمره ی کامل نگرفتن ! این روز ها زندگیم پر از جواب های اشتباه شده است این روزها دلم لک زده است برای اینکه در زندگی شاگرد اول شوم 👤
📝 «کوتاه‌ترین تست هوش جهان» تنها ۳ سؤال دارد – آیا می‌توانید به درستی جواب دهید؟ آیا نمره‌تان به اندازه دانشجویان هاروارد و پرینستون است؟ آیا می‌خواهید ظرفیت فکری خود را بدون صرف دو ساعت (و احتمالاً هزینه زیاد) در یک تست هوش کامل بسنجید؟ تست بازتاب شناختی (CRT) ممکن است گزینه مناسبی برای شما باشد، اما هشدار می‌دهیم، به دست آوردن نمره کامل سخت‌تر از آن است که فکر می‌کنید. ضمن اینکه صرفا یک تست ساده و در مورد اندازه‌گیری ضریب هوشی و تست‌های هوش استاندارد، حرف و حدیث بسیار است. اما دست‌کم سوال‌ها زیر شما را به چالش می‌کشند. معرفی تست بازتاب شناختی (CRT) این تست توسط پروفسور شِین فِرِدریک (Shane Frederick) از دانشگاه یِیل (Yale University) در سال ۲۰۰۵ ایجاد شد (هرچند که در آن زمان در MIT مشغول به کار بود) و شامل سه سؤال ریاضی است که هدف آن ارزیابی پاسخ‌های غریزی در برابر فرآیندهای فکری منطقی شما است. سؤالات _ یک چوب بیسبال و یک توپ در مجموع ۱.۱۰ دلار می‌ارزند. چوب بیسبال ۱ دلار از توپ گران‌تر ااست. توپ چقدر هزینه دارد؟ _ اگر ۵ ماشین ۵ دقیقه طول بکشد تا ۵ ابزار بسازند، ۱۰۰ ماشین چقدر طول می‌کشد تا ۱۰۰ ابزار بسازند؟ _ در یک دریاچه، یک تکه نیلوفر آبی وجود دارد. هر روز، اندازه این تکه دو برابر می‌شود. اگر ۴۸ روز طول بکشد تا تکه نیلوفر آبی کل دریاچه را بپوشاند، چند روز طول می‌کشد تا نصف دریاچه را بپوشاند؟ در نگاه اول، این سؤالات ممکن است بسیار ساده به نظر برسند، اما باید به خاطر داشته باشید که فِرِدریک آن‌ها را به‌طور خاص طراحی کرده است تا ببینید چقدر می‌توانید شهود خود را نادیده بگیرید و به جای آن رویکرد تحلیلی‌تری اتخاذ کنید. جواب ۵ سنت – آیا گفتید ۱۰ سنت؟ این پاسخی است که فِرِدریک انتظار داشت. اما یک توپ ۵ سنتی به اضافه یک چوب بیسبال ۱.۰۵ دلاری در مجموع ۱.۱۰ دلار می‌شود. ۵ دقیقه – پاسخ غریزی ممکن است ۱۰۰ دقیقه باشد، اما با بررسی دقیق‌تر، هر ماشین به تنهایی ۵ دقیقه طول می‌کشد. با افزایش تعداد ماشین‌ها، هر ماشین همچنان ۵ دقیقه طول می‌کشد. ۴۷ روز – پاسخ اشتباه محتمل ۲۴ روز است، زیرا ممکن است به‌طور غریزی زمان را نصف کنید. اما اگر هر روز اندازه تکه دو برابر شود، یعنی یک روز قبل از ۴۸ روز نصف اندازه بوده است، بنابراین پاسخ صحیح ۴۷ روز است. نتیجه‌گیری چند پاسخ صحیح داشتید؟ نگران نباشید اگر نمره بالایی نگرفتید؛ دلیل‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد تست‌های هوش باید با احتیاط تفسیر شوند. فقط ۲۰ درصد از کسانی که در دانشگاه هاروارد، ۲۶ درصد در پرینستون و ۴۸ درصد در MIT – برخی از معتبرترین مؤسسات علمی جهان – توانستند هر سه پاسخ را درست بدهند.
📝 "آدم ها" هم مثل "خانه ها" آدرس دارند... بعضی ها ساده و سر راست؛ مثل "نبشِ خیابان چهارم، پلاک بیست" بعضی ها ظاهرا ساده، ولی پیدا نکردنی؛ انگار که یک‌ چیزی توی آدرسشان جا افتاده باشد، مثلا اسم شهر...و فقط نوشته باشد "خیابان امام خمینی، پلاک یک" ...خیابان امام خمینی را که همه ی شهرها دارند! خب توی کدامشان...؟؟ بعضی آدم‌ ها را می‌شود پیدا کرد، ولی پیچ درپیچند...میدان را که پیدا کردی باز باید سرِ میدان بقیه‌اش را از یک نفر بپرسی...کوچه را هم که نشانت می‌دهد می گوید "باز جلوتر بپرس"! بعضی ها تهِ کوچه‌ی بُن بست اند...پیدایشان که کردی و باهم چایی خوردید و مهمانی تمام شد، چون آنطرفشان به هیچ کجا باز نیست، از همان راهی که آمدی باید برگردی...! بعضی آدم ها هم هنوز از خودشان "پلاک" ندارند؛ با پلاکِ دیگران پیدا می شوند...! خیابان و کوچه از خودشان است، ولی باز هم تهِ آدرسشان نوشته: " روبروی پلاک ۲۲ " 👤 محمد جواد
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست ! می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟ باز می خندم که: خیلی! گرچه می دانی که نیست … شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست … چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست؟ وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو … پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست … می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست … . . رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است باور این که نباشی، کار آسانی که نیست !
⚡️ذکرهای_گره_گشای_قرآني⚡️ 🔺1- رفع هر گرفتاری در هر روز 124 مرتبه « یا صَمَد» 🔻2- زبان بند دشمن زیاد گفتن « الصَّمَد» 🔺3- زیادی علم دانش 67 مرتبه « یا محُیط» 🔻4- برای محبت 46 مرتبه « یا وَلی» 🔺5- برای رفع مشکلات مهم 156 مرتبه « یا قَیّوم» 🔻6- برای جلوگیری از مشکلات بعد از هر نماز واجب 19 مرتبه « یا حَیُّ یا قَیّوم » 🔺7- برای لطف و عنایت خداوند بعد از هر نماز 100 مرتبه اسم « الرَّحمن » 🔻8- برای بر آوردن تمام حوائج دنیا و آخرت بسیار بگوید ذکر « رَحیم » 🔺9- برای رفع هر مشکل روزی 100 مرتبه ذکر « الله » و برای شفاء هر مریضی که دکتر جواب کرده باشد 100 آیه از قرآن بخواند سپس 7 مرتبه « یا الله » 🔻10- برای ادای دین و قرض و جلوگیری از فقر 110 مرتبه « یا عَلی » 🔺11- برای رفع بیماری وسواس دست را روی سینه کشیده و بگوید: « بِسم ا... وَ بِالله مُحَمد رَسول ا... لاحول ولا قُوّه اِلا بِالله اَلعَلی العَظیم اٌمحِ عَنّی ما أجِد» ( این عمل را 3 بار تکرار کند » 🔻12- برای نجات فوری از قرض سنگین 1002 مرتبه «سُبحانَ ا...وَ بِحَمدِه سُبحانَ ا...العَظیم» 🔺13- برای آرامش و بردباری و صبر در مشکلات در هر روز 88 مرتبه « با حَلیم » 🔻14- برای استجابت دعا قبل از اذن صبح یا بعد از نافله صبح ( بعد از اذان ) 180 مرتبه « یا سَمیع» 🔺15- برای رفع لغوگوئی و فحاشی در هر روز 62 مرتبه ذکر « یا حَمید» ✨🌹✨🌹✨
🔴اخطار مهم وزارت اطلاعات: کشور وارد وضعیت جنگی شده و هر گونه مطلب به نفع دشمن و تضعیف کشور، دولت، سپاه و ارتش خیانت به وطن محسوب شده و اخطار داده می شود مدیران کانال ها و گروه‌ها این مطلب را نشر دهند. پایگاه خبری سایبری نیوز🔻