eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
1.9هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
27.6هزار ویدیو
154 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر کانال و گروه جهت انتقاد یا پیشنهاد @bondar1357 @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 اول مهر یعنی چی؟ اول مهر یعنی؛ آغاز ١٢ سال تحصیل برای اینکه مشخص شود دیپلم فایده ندارد. یعنی شما بعد از ۱۲ سال می‌‌فهمی نه زبان انگلیسی یاد گرفتی، نه دیکته فارسیت خوب شده، نه بلدی ضرب و تقسیم کنی. اول مهر یعنی ما از فردا رسما یکی از دلایل آلودگی هوا، ترافیک شهری و مصرف آب و برق و گاز الکی در مملکت هستیم. اول مهر یعنی ما از فردا یکی از دلایل سختی کار معلمان خواهیم بود، از بس از دست ما حرص خواهند خورد. اول مهر یعنی روزی یک دانه موهای مادر ما سفید می‌شود که هرروز داد می‌زند: پوریااااااااااااااااااااااااااااا یعنی چی نمیرم مدرسه؟ اول مهر یعنی استرس اینکه بچه را سالم تحویل بدهی ببرند اردو. اول مهر یعنی تا لیسانس و حتي پزشکی هم درس بخوانی، بعد بروی هرجای دنیا بگویند باید دوباره امتحان بدهید و درس بخوانید. اول مهر یعنی ما به دلیل خواندن کتاب‌هایی بدون‌خلاقیت به مدت ۱۲ سال، عملا هر میلی به کتاب‌خوانی درونمان وجود داشته باشد، از بین برود و خلاص. اول مهر یعنی وارد طرح یکسان‌سازی بچه‌ها شدن و بعد از ۱۲ سال همه شبیه‌سازی‌شده بیاییم بیرون و دنبال کار بگردیم. اول مهر یعنی مسابقه مدرسه‌های غیرانتفاعی که همان درس‌های مدرسه‌های دولتی را به صورت لاکشری تحویل ما بدهند؛ دقیقا شبیه پژو آر- دی. موتور پیکان و بدنه پژو. اول مهر یعنی تسلیت به جوشش و هیجان و انگیزه و خلاقیت و بدوبدو و کشف دنیا. یعنی تبریک به «همینی که هست». اول مهر یعنی آغاز ۱۲ سال تمرین پیاده‌نظام سربازصفری برای رفتن به دو سال سربازی. 👤 پوریا عالمی
🍂 پاییز، فصلی است که می آموزد تغییر می تواند زیبا باشد. 🍂 پاییزتون مبارک و پر از اتفاقات خوب
📝 ملتی که هم خدا را می‌خواهد هم خرما؛ نه خدا برایش می‌ماند، نه خرما یکی از بزرگترین توهمات و ضعف‌های ایرانیان آن است که فکر می‌کنند می‌توانند همه چیزهای خوب را با هم داشته‌ باشند. فکر می‌کنند اگر دو چیز خوب را در یک اصطلاح ترکیب کنند، کار تمام است. یعنی همانطور که آن دو چیز در سطح زبان و گفتار به‌راحتی به هم می‌‌چسبند؛ در جهان خارج و دنیای واقعی هم می‌توانند در کنار هم قرار گیرند. نمونه‌هایی از چنین ذهنیت ابتدایی و خیال‌پروری در بین ایرانیان به‌ویژه از عصر مشروطه شروع شده است. برای مثال: 1_ هم می‌خواهند مدرن باشند و به عقل و خرد احترام بگذارند؛ هم می‌خواهند براساس وحی و آموزه‌های دینی جامعه را بسازند. درنتیجه ترکیب من‌درآوردی و متناقضی مانند «روشنفکر دینی» را اختراع می‌کنند و نیم قرن زیر پرچم آن سینه می‌زنند و خود و خلقی را زحمت بیهوده می‌دهند و هیچ احساس نمی‌کنند که چگونه عقل و وحی را می‌توان باهم در‌آمیخت. 2_ هم به‌دنبال خواست و اراده عمومی هستند و می‌خواهند جمهور مردم به آن‌ها مشروعیت دهند هم می‌خواهند در چارچوب اسلامی که فقها ترسیم می‌کنند حرکت کنند‌. در نتیجه «جمهوری اسلامی» و «مردم‌سالاری دینی» را ابداع می‌کنند و بعد از سی سال تضاد بین انتخاب و انتصاب؛ فکر می‌کنند مشکل در جایگاه پست ریاست جمهوریست و باید آن را حذف کرد تا تناقض‌ها برطرف شود. 3_ هم کشورشان را دوست دارند و می‌خواهند از ملیتشان دفاع کنند؛ هم مذهب شیعه را که به آن ایمان دارند در اولویت می‌دانند. درنتیجه جریان «ملی- مذهبی» را تأسیس می‌کنند و مشخص نمی‌کنند تکلیف ارمنی و سنی و بی‌دین‌های ایرانی چه می‌شود؟ ملی بودن یعنی ایرانیِ زرتشتی اولویت دارد و مذهبی بودن یعنی شیعهُ پاکستانی. اینکه چرا برخی افراد در این وضعیت احساس تناقص نمی‌کنند به دلیل همان ذهنیت ابتدایست که دارند؟ 4_ در دوران جدید تاسیس بانک اجتناب ناپذیر است؛ اما بانک آمریکایی سودمحورِ نزول خوار نمی‌خواهند. در نتیجه با چسباندن پسوندِ «اسلام» به «بانکداری»؛ الگوی «بانکداری اسلامی» را به جهانیان معرفی می‌کنند که در نهایت میزان رانت و ربا و دلالی و فساد آن لرزه بر تن همه نظام‌های بانکی می‌اندازد. چطور دین اسلام را که مانند سایر ادیان؛ رباخواری را در حد گناه کبیره می‌داند با بانک که بنیادش بر سود پول است جمع می‌کنید؟ فکر نکردید چرا به عقل یهودیان و مسیحیان نرسیده بانکداری یهودی و مسیحی درست کنند؟ 5_«سیاست ما عین دیانت ما؛ و دیانت ما، عین سیاست ماست.» این جمله کاملا متناقض را به مرحوم مدرس نسبت می‌دهند؛ درحالی که کشیش معروف سنت توماس آکویناس آن را در قرن سیزدهم میلادی تئوریزه کرده بود. به هرحال نه آکویناس و نه مدرس هیچکدام نفهمیدند که چرا نتیجه آموزه‌هایشان به سیاست دینی منجر نشد و در نهایت، دین، سیاسی شد؟ البته ماکیاول در قرن پانزدهم نشان داده بود که دین عرصه اخلاق و حقیقت است و سیاست حوزه قدرت و مصلحت و ادعای ترکیب این دو؛ یا نقشه عوامفریبان است یا تخیل سبک مغزان. 6_ اقتصاد برای اداره جامعه ضروریست، اما بدانید و آگاه باشید که ما اقتصاد کاپیتالیستی و سوسیالیستی نمی‌خواهیم. درنتیجه دکترین «اقتصاد اسلامی» را در دانشگاه‌ها ترویج می‌کنیم. البته نمی‌دانیم چرا در عمل، هیچکدام از مدرسان این دکترین حاضر نیستند سرمایه خود را برای خرید زمینی که کنار مسجد است هزینه کنند؟! نمی‌دانیم چرا مدیران مشوق اقتصاد اسلامی، پولشان را در بانکی می‌گذارند که سود بیشتری می‌دهد نه بانکی که کارمندانش مسلمان‌ترند‍؟َ! 👤نظام بهرامی کمیل
📝 نیمکت کلاسهای مدرسه‌ها این روزها ،تک نفره شده ،تازه معلم برای اینکه بچه‌ها باهم اخت نشوند و باهم حرف نزنند ،هفته ای یکی دوبار جای بچه‌ها را عوض می کند زمان ما نیمکتها سه نفره بود ،مدرسه غیر انتفاعی هم نبود ،همه جور آدمی توی کلاس پیدا میشد.معلم که می خواست دیکته بگوید وسطی را مجبور می کرد برود پایین ،چمباتمه بزند روی صندلی دیکته اش را بنویسد مبادا که کسی تقلب کند. من و بیژن و عباس در یک نیمکت بودیم.خیلی باهم دوست شده بودیم.زنگهای تفریح دستمان را در گردن هم حلقه می کردیم ودرحیاط مدرسه حرف می زدیم...عزیز هم با ما در یک کلاس بود،عزیز پسر علی آقا میوه فروش محلمان بود. عزیز درسش خوب نبود ،یعنی یک جور دیگری بود،شلوارگشادی پا می کرد که به جای کمربند یک نخی طنابی چیزی دور کمرش انداخته بود ،زیپش همیشه خراب بود،به جای زیپ سنجاق زده بود،همیشه دمپایی پایش بود تمام دندانهای عزیز خراب بود،یادم نمی آید عزیز با ما بازی کرده باشد بعد از مدرسه که ما در کوچه بازی می کردیم عزیز پیش علی آقا دم مغازه می ایستاد،نه اینکه ما نخواهیم با او بازی کنیم ،خودش نمی آمد اصلا خودش را خیلی قاطی ماها نمی کرد. نمی دانم شاید هم علی آقا نمی گذاشت بازی کند ،نمی دانم یعنی راستش الان که خوب فکر میکنم اصلا عزیز چیزی بروز نمی داد که آدم بفهمد،من الان تنها چیزی که از عزیز یادم می آید یک لبخند بزرگ به پهنای صورتش است ،حقیقتش خوب که فکر میکنم عزیز همیشه لبخند پهنی به صورتش داشت با آنهمه دندان خراب لبخند به این پهنی شجاعت زیادی می خواست که عزیز داشت،شایدهمین ترکیب لبخند پهن و دندانهای خراب بود که نمی گذاشت کسی از درد های پنهان هزار توی عزیز آگاه شود. این لبخند آنقدر پرتوان بود که الان بعد از سی سال هم نمیشود ازتوی آن چیزی جز لبخند در اورد آدم هایی مهربان و لبخندهایشان هیچوقت از ذهن آدم پاک نمیشود 👤
I have two sides One is, egoistic, full of bad attitude. And the other one is, Innocent, childish and stupid. So don't be too quick to judge. من دو رو دارم، یکیش از خود راضی و پُر از رفتاری غلطه، و اون یکی، معصوم، بچه‌گانه و ساده لوحه. پس تو قضاوت کردن من عجله نکن. @golchintap
📝 چگونه کشور را بی حیثیت کنیم! برخی رفتارها شاید کوچک بنظر آید اما تاثیراتش ویران کننده است.در داستان بازی النصر و پرسپولیس و ورود رونالدو چند مساله اتفاق افتاد : 1- مدیر عامل پرسپولیس ، دخترش را در جلسه اهدای فرش و…با رونالدو با خودش می برد. یعنی از کمترین رانتی نمی گذرند. حتی برای دیدن رونالدو هم دختر و پسر و فامیل های مسولین ایستاده اند.جایی برای سایر مردم نمی گذارند. 2- مدیر عامل برای توجیه این رانت ، به ارزش‌ها و مقدسات و فلسطین و …متوسل می شود. مانند بسیاری از مفسدین و رانتخواران سوراخ دعا را بلد است. مقدس مالی فساد! ...این توجیه باعث بدنام شدن و انتقال تنفر از رانت خواری ایشان به سمت فلسطین و … می شود. 3- در اثر بی تدبیری و عدم برنامه ریزی، صحنه های ناخوشایندی از استقبال مردم و فوتبال دوستان منتشر می شود که در شان مردم ما نیست. 4- کیفیت چمن ورزشگاه آزادی سوژه طنز برخی بازیکنان خارجی می شود. 5- در ادامه رسوایی دیگری را شاهد بودیم. پیراهن اهدایی رونالدو به خانم فاطمه حمامی که حداقل چندهزار دلار ارزش دارد،  توسط مدیران پرسپولیس بالا کشیده می شود و برخی رسانه ها اعلام می کنند پیراهن داده شده به این خانم معلول ، فیک است. 6- مسلي آل معمر مدیر النصر اعلام کرده : «دیروز متوجه شدیم لباس رونالدو به آن دختر هنرمند معلول نرسیده، با سفیر عربستان هماهنگ کردیم تا یک لباس دیگر با امضای رونالدو به دستشان برسد.» 🔗شما ببینید یک مسابقه عادی فوتبال در این کشور انجام شد و بجای اینکه از این فرصت برای تبلیغ چهره ای مثبت در اذهان عمومی جهان بهره برداری شود، توسط مدیران و... به بی حیثیت کردن کشور منتهی می شود.....چرا مسولین از کنار این بی حیثیت سازی های زنجیره ای در سه روز گذشته ، بی خیال عبور می کنند ؟فقط همین نمونه ؛ تاثیرش بر روح و روان مردم چیه ؟..…چرا وزیر ورزش ، چرا ریاست جمهوری و …ورود نمی کنند و از حیثیت کشور دفاع نمی کنند؟ 👤سلمان کدیور
The perfect friendship: sending countless number of messages continously without waiting for the response. بهترین نوع رفاقت: کلی پیام رو رگباری می‌فرستی بدون اینکه حتی منتظر جوابشون باشی 😂♥️ @golchintap
To the person who is reading this, I know you're not okay; But smile, you'll be fine soon. با توام تویی که داری اینو میخونی، می‌دونم حالت خوب نیست؛ ولی تو لبخندتو بزن، زود زود خوب میشی :) @golchintap
Five types of people you want to surround yourself with: the inspired, the passionate, the motivated, the grateful and the open-minded. پنج نوع از آدمایی که باید اطرافت وجود داشته باشن: آدم خلاق، آدم پرشور و اشتیاق، آدم باانگیزه، آدم قدرشناس و آدم روشن فکر! @golchintap
اندوهت را بتکان جهان منتظرت نمی‌ماند تا حالت خوب شود جهان صبر نمی‌کند تا غصه ات سر آید جهان برای هیچکس منتظر نمی‌ماند و برای هیچکس صبر نمی‌کند جهان می‌رود چه تو غمگین باشی و چه شادمان چه سوگوار باشی و چه رقصان می‌دانی این جهانی که می‌رود نامش چیست ؟! نامش عمر است و تو ناگزیری که دنبالش بروی حتی اگر سینه خیز تو ناگزیری که اندوهت را بتکانی و غمت را بشویی و بروی وگرنه جهان می‌رود و عمر می‌رود و تو جا می‌مانی از جهان و از عمر و از خودت ...
● ‏یکی از قشنگ‌ترین حس‌های دنیا زمانیه که. . . با یه نفر اونقدر احساس راحتی و صمیمیت می‌کنی یهو می‌بینی داری چیزایی رو بهش میگی که تا حالا توی زندگیت به هیچکس نگفتی🎶♥️🌿 @golchintap
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صدا ببینید🔈 کاهو 🥬 گوجه گیلاسی🍅 ذرت🌽 زیتون🫒 کنسرو تن🐟 جعفری🍀 پیازچه🌱 روغن زیتون🫒 آب لیمو🍋 نمک🧂
Maturity is accepting you won't get all the answers or apologies for the sh*t that hurt your heart...but you heal anyway. بلوغ این است که بپذیرید تمام پاسخ ها یا عذرخواهی ها را برای کارهایی که قلب شما را آزرده است دریافت نمی کنید... اما به هر حال التیام پیدا می کنید.
Emotional abuse really ruins your view of new relationships. You’re constantly trying to protect your heart from threats that don’t even exist. سوء استفاده عاطفی واقعاً دیدگاه شما را نسبت به روابط جدید خراب می کند. شما دائماً در تلاش برای محافظت از قلب خود در برابر تهدیداتی هستید که حتی وجود خارجی هم ندارند.
When you start seeing your worth, you’ll stop seeing people who don’t. وقتی شروع به دیدن ارزشت بکنی، دست بر میداری از دیدن افرادی که ارزشتو نمیبینن...
لطفاً "اُرجینال" باش.. اصلِ اصل ! با خودت"صادق" باش؛ همیشه بهترین "ورژن خودت" باش به جای اینکه "ورژن دومِ" یک نفر دیگه باشی... با این جمله زندگی کن : جای تنها کسی که میتونی باشی ، "خودته" ... َاز خودت بپرس : اگر آنچه که هستی را دوست ندارن چرا بقیه باید دوستت داشته باشند؟؟ اینکه خودت باشی و هیچکی نخوادت هزار برابر بهتر از اینه که خودت نباشی "تموم دنیا بخوانت"..
بهترین پست سال شناخته شد ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ؛ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮ ﻧﺴﻞ ﺧﻮﯾﺶ ؛ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻭ ....... ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ . ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻨﺲ ﺑﻮﺩﯾﺪ؟؟ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ .... ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ... ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ، ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ ، ﺭﻓﺘﮕﺮ ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ . ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ ... ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ..... ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ .... ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ .... ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ ... ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ .... ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ . ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ .
You really don't have to be ‘completely healed’ to be worthy of a healthy relationship. There's no such thing as ‘completely healed’ anyway. As long as you're aware, willing to grow together, and communicate, then a calm connection can really be a healing experience in itself. برای اینکه لایق یک رابطه سالم باشید، واقعاً لازم نیست "کاملاً التیام" پیدا کنید. به هر حال چیزی به نام «به طور کامل شفا یافته» وجود ندارد. تا زمانی که آگاه باشید، مایلید با هم رشد کنید و با هم ارتباط برقرار کنید، یک ارتباط آرام واقعاً به خودی خود یک تجربه شفابخش است.
خواستم بدونی که شاید دیگه باهم حرف نزنیم، یا ارتباطمون کمتر شده باشه. ولی هیچی از دوست داشتنم بهت کم نشده. هنوز بهت فکر می‌کنم، حال خوبت برام مهمه، هنوز اجازه نمی‌دم کسی پشت سرت صحبت کنه.لباس گرم بپوش و داروهاتو به موقع بخور و مراقب خودت باش.
در میانِ‌ تمام داشته‌ها و نداشته‌هایم نداشتنِ تو عجیب به چشم می‌آید چنانکه ندارمت اما شبها سر بر شانه تو، به خواب میروم و صبح‌ها در رویای تو، چشم باز می‌کنم ندارمت اما همین که می‌شِناسَمَت کافیست تا تمام افکارم را به تو گره زنم تو ندانی و دنبالت به هر سوی کشانده شوم. نداشتنت را هم دوست بدارم شناختنت را قدر بدانم ندارمت اما چشم‌هایم نقش تو را گرفته‌اند دستانم ، عطرِ تنت را آنقدر که نوازشگرِ عکس‌هایت مانده‌ام برای خوشحالیت ، از بودنت دست کشیده‌ام از احساسم هرگز شاید عشق همین باشد ندارمت اما دوستت می‌دارم
📝 خوب است که از میان دلخوشی‌های رنگ‌باخته و از دست رفته‌ام "پاییز" هنوز هست... خوب است که هنوز برای چیزی ذوق دارم و انتظار وقوع چیزی را هنوز می‌کشم! خوب است که زرد شدن برگ‌ها و خیس شدن خیابان‌ها در ذهنم اتفاق خوشایندی‌ست و خوب است که پاییز شده... خوش آمدی پائیز عزیز! کاش با ما مهربان باشی؛ با ما که در تو زیاد زخم خورده‌ایم و زیاد شکسته‌ایم و خاطرات ناخوشایند زیادی را از پائیزهای پیش از تو حمل می‌کنیم. با ما مهربان باش پائیز عزیز! با ما که تو را و برگ‌ریزان تو را زیاد دوست داریم و عشق را و قدم زدنِ عاشقانه در تو را زیاد دوست داریم و فرصت از عشق گفتن و از عشق شنفتن هم نداریم! با ما مهربان باش پائیز عزیز! ما خیلی منتظر ماندیم تو از راه برسی و هوا به شیوه‌ی دلپذیری سرد شود و پشت پنجره و خیره به باران و خیابان و هوای ابریِ تو بایستیم و چای بنوشیم و اندوه جهان را فراموش کنیم. ما خیلی منتظر ماندیم تو بیایی و همه چیز را عوض کنی! با ما مهربان باش پائیز عزیز و خاطرات خوشی را برای ما کنار بگذار. ما آنقدر دلخوشی نداریم که دلمان را به آمدنِ تو خوش کرده‌ایم و امید داریم در تو اتفاقات خوب‌تری خواهد افتاد، ما آنقدر دلخوشی نداریم که حتی روی باران‌های بی‌هنگام و برگ‌ریزان تو حساب کرده‌ایم... با ما مهربان باش پائیز عزیز... 👤
تعادل احساساتم از دستم در رفته یا انقدر بی حس و ریلکسم که چیزی نمیتونه عصبی و ناراحتم کنه یا انقدر حساسم که کوچکترین چیزی عصبیم میکنه،حد وسطمو گم کردم.
Life is a balance between holding on and letting go. زندگى يعنى تعادل ايجاد كردن بينِ نگه داشتن و رها كردن. نه زيادى به چيزى بچسب ، نه زيادى همه چيز رو رها كن. @EnglishForYou
🌹 🔘 داستان کوتاه زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند.پیرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری ؟ مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ اورا می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود! و از همسرش نیز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری ؟ زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد. پیر عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الآنتان در دل خود پیدا نخواهید کرد در آن لحظات حتی حاضرنخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید. اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که“تاسرحد مرگ متنفر بودن” تاوانی است که برای “تا سرحد مرگ دوست داشتن” می پردازید. عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید این هردو احساس را در زندگی تجربه خواهید کردسعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظه مرگ لحظه ای از هم جدا نشوید. ─┅─═इई🍂🍁🍂🍁ईइ═─┅─