دلبــَرجـٰانِ..!♡
تُٰـو یِـه نَفـریِ ، یا تَرکیبـْی از هَمٰهای؟!
که جٰـایِ هَمه کَسُ ، بْـرام پُر میکُنـی.!♥️😘
عشــــــــقم
دوسِـــ♾ــــت دارم
💝
دوستی میگفت:
عاشق 2 نفرم... " پت و مت "
گفتم : حتما به خاطر اینکه خیلی خنده دارن
گفت: نه ، بخاطر اینکه دنیارو هم خراب کنن
همدیگرو خراب نمی کنن ...
هدایت شده از کانال موزیک و ویدئو
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از بهترین دعاهایی که شنیدم از دست ندید 🤲🤲🤲🤲🤲🤲👌👌👌@patogh_Music_aks
چه دو هزار نفر شما را فالوو کنند،
چه دو میلیون، چه بیشتر ...
آدمهای مهم زندگی شما چند نفر بیشتر نیستند
اگر دو سه نفر (پدر، مادر، دوست، آشنا، همسر) نزدیک خودتان داشتید که برایتان تب کنند،
اشک بریزند و شما را بفهمند؛
دلیل بزرگی دارید که از زنده بودن شادمان باشید
بقیهی آن دو هزار و دو میلیون،
برای شما "اعداد" هستند و شما برای آنها
"اسم" و "عکس"
مواظب آدمهای نزدیک و واقعی زندگی مون باشیم...
بگذار آدمها تا میتوانند سنگ باشند
مهم این است که تو از نـژاد چشمه ای
پس جاری باش
و اجازه نده سنگ ها مانع حرکت تو شوند
آنها را با نوازشهایت ذره ذره خرد کن
واز روی آنها با لبخند عبور کن
Bijan Bijani - Ya Mola (320) (1).mp3
13.32M
بعضی حرفها خیلی دلها رومیشکنه وخواب رو از چشمها میگیره .
مراقب حرف زدنامون باشیم.
@golchintap
علاوہ بر دوست داشتن
دلتنگ شدن هم باید دوطرفہ باشه!
#گلچین_تاپ_ترینها
@golchintap
چه دو هزار نفر شما را فالوو کنند،
چه دو میلیون، چه بیشتر ...
آدمهای مهم زندگی شما چند نفر بیشتر نیستند
اگر دو سه نفر (پدر، مادر، دوست، آشنا، همسر) نزدیک خودتان داشتید که برایتان تب کنند،
اشک بریزند و شما را بفهمند؛
دلیل بزرگی دارید که از زنده بودن شادمان باشید
بقیهی آن دو هزار و دو میلیون،
برای شما "اعداد" هستند و شما برای آنها
"اسم" و "عکس"
مواظب آدمهای نزدیک و واقعی زندگی مون باشیم...
#گلچین_تاپ_ترینها
@golchintap
📝
«پرمشغله بودن شده نشانهی شأن مردم»
در کتاب «اندر مزایای تنبلی» از اغراق مردم در خصوص ساعتهای کاری و شیفتهای سنگین صحبت شده و ال جینی عنوان میکند ما دوست داریم به بقیه پُز بدهیم که وای! چقدر سرمان شلوغ است. در این کتاب میخوانیم: عادتمان شده که در پاسخ «سلام، چطوری، چه خبر؟» یکی از اشکال جملهی «سرم خیلی شلوغه!» را بلغور کنیم. بدبختی اینجاست که کلی هم به این پاسخمان افتخار میکنیم، انگار خسته و کوفته بودنمان جایزهای است و تواناییمان در ادامهی کار نشانهای است از عزمی واقعی. همانطور که وین مولرِ دینپژوه هم اشاره کرده، انگار «هر چه سرمان شلوغتر باشد، به چشم خودمان و به خیال خودمان به چشمِ باقیِ مردم هم مهمتر به نظر میرسیم.» جای تأسف است که اینکه پرمشغله باشی و سال تا سال خبری از تو نباشد الگوی زندگیِ موفق شده.
#گلچین_تاپ_ترینها
@golchintap
📝
.
خانه ما یک خواب داشت که خب، آن هم مال مامان و بابا بود.
ما دو خواهر و برادری بودیم که عاشق اتاق شخصی، حریم شخصی، وسیلهی شخصی بودیم. عاشق مالکیت خصوصی، عاشق "مال من"...
به خاطر همین، طی روز، وقت نوشتن مشقها، هال را یین خودمان تقسیم میکردیم؛ بخشی اتاق من، بخشی اتاق او.
ما شاعرانهترین مرزبندی تاریخ را داشتیم.
آفتاب تعیین میکرد تا کجای هال مال من، و از کجا بهبعدش مال برادرم باشد. تا آنجا که آفتاب، لاکیِ فرش را روشنتر میکرد مال یکی؛ و از سایه بهبعد مال دیگری.
ظهرهای تابستان، سهم من میرفت و میرفت تااااا نزدیک دیوار آخر هال... یعنی برادرم باید میرفت میچسبید به دیوار تا انگشتش هم توی اتاق من نباشد! و ظهرهای زمستان، سهم من میشد همین جلوی در، همینجا که خورشید، خسیسانه، یک کف دست نور میریخت، انگار که به گدا آفتاب بدهد!
بعدها مادرم پیشنهاد کرد ترنج وسط فرش را مبنا قرار بدهیم. از گلِ وسط قالی تا دیوار مال او، از همان جا تا در هم مال من...
برابر... یِر به یِر...
مدتی هر دو راضی بودیم، تا اینکه حوصلهمان سر رفت.
مرز ثابت، مرز قراردادی، مرز قانونی کسلکننده بود. تنوع نداشت، ما دفتر به دست دور اتاق نمیچرخیدیم پی قلمروی تازهای که خورشید خانم ساخته.
انگار تبعیدیهایی بودیم در جزیرهای که پا از آن نمیتوانستیم بیرون بگذاریم. آزادی در تغییر بود، در جابجایی، در استحاله.
برگشتیم به همان مرزبندی خودمان. اما اینبار یاد گرفتیم گاهی به هم ویزا بدهیم؛ گاهی دیگری راه بدهیم، گاهی مثل یک مهمان برویم توی مملکت دیگری، و بنشینیم لب آفتاب آن یکی.
روزهای آخر نوروز، اغلب ما شروع میکنیم به نوشتن برنامههای تازه توی صفحه اول سررسید تازه...
اینبار وقت نوشتن، وقت فهرست کردن، وقت اولویتبندی، یک خط را توی اولویتهای اول شماره بزنیم و بنویسیم "از مرز فراتر رفتن".
به خودمان قول بدهیم یک جایی توی سال جدید، پا را فراتر بگذاریم از مرزهای قراردادی؛ یکجایی بزنیم بیرون از خط؛ یک جایی راه بیفتیم برویم تا آفتاب، خودمان را بسپریم به پرتوهای خورشیدی؛ یک جایی کاری کنیم ورای آنچه تعیین کردیم، تعیین شده؛ تن بدهیم به واریته.
یکجایی اجازه بدهیم چیزی از دل، از شعر، از احساس برای ما برنامه بچیند.
بعد بیاییم جلوی آن خط بنویسم: تیک خورد.
👤#سودابه_فرضی_پور
#گلچین_تاپ_ترینها
@golchintap
من با کسی دعوا میکنم که میخوام تو زندگیم
نگهش دارم،
وگرنه اگه مهم نباشه میذارمش و میرم .
#گلچین_تاپ_ترینها
@golchintap