#شهدای_بیاضه
🌹 #شهید_محمود_ذاکری 🌹
فرزند ابوالقاسم
تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۱۰/۰۱
محل تولد: اردکان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۰۶
محل شهادت: تنگه ی زليجان
ایشان در سن ۲۱ سالگی و در حین عملیات پدافندی در تنگه زلیجان به شهادت رسید و پیکر پاکش در شهرستان اردکان تشییع و در بهشت شهدای این شهر به خاک سپرده شد.
#ادامه_دارد
#شهدای_بیاضه
🍃 زندگی نامه #شهيد_محمود_ذاکری
🌹 انقلاب خونين و مقدّس اسلامی ایران با فداشدن جان های پاک در راهش، و نثار پاک ترین خونها در پای نهالش وشهادت بهترین جوان ها در راه آرمانهای والایش، به ثمر رسید. شهيدان والامقام محمود و غلامرضا ذاكری از زمره ی اين لاله های پرپری هستند كه خانوادۀ صبور و مقاومشان، با تقديم این دو سرو رعنا، دين خود را به اسلام و انقلاب و امام ادا كردند.
🌹شهيد محمود ذاكری كه سوّمين فرزند ذكور خانوادۀ ابوالقاسم ذاكری می باشد٬ در اوّل ديماه ۱۳۴۱ پا به عرصۀ وجود گذاشت. كودكی و نوجوانی را همچون ساير خانواده ها با صفا و صميميّت و اخلاص و سادگی و انس با قرآن و حبّ به ائمه اطهار عليهم السّلام طی شد. دوره ابتدايی را در دبستان بابا طاهر اردكان گذراند.
او كه دوران حكومت ستم شاهی و تحقيرها و بی عدالتی ها را به عينه لمس كرده بود٬ برای انقلاب اسلامی كه در سن ۱۶ سالگی اش به وقوع پيوست ارزش فراوان قائل بود و خود نيز در راهپيمايی های انقلاب و جلسات مذهبی ضد رژيم شركت فعّال داشت.
محمود بر اثر تنگدستی والدين و جهت كمك اقتصادی به خانواده درس را رها كرده و به شغل آزاد و به حرفه بنایی مشغول شد. و در سنّ ازدواج با دختری عفیف ازدواج نمود که ثمره ی ازدواجش يك فرزند دختر می باشد.
زمانی كه تجاوز دشمن بعثی به ميهن اسلامی ايران آغاز شد٬ جوانان غيور و غيرتمند ايران بنا به فرموده رهبر و مقتدايشان حضرت امام خمينی (ره) گروه گروه به مناطق جنگی عزيمت نموده و در برابر دشمن تا دندان مسلح ايستادند. این شهيد گرانقدر نيز با وجود همسر و يك فرزند دختر راهی جبهه های نبرد شد و علاقۀ به زندگی و زن و فرزند و مسائل مادی مانع حضور او در جبهه و رشد معنويش نشد.
در سالهای ۶۱ و ۶۲ دو دفعه در جبهه حضور يافت و به مدت ۳ ماه و ۱۹ روز به مصاف با يزيديان پرداخت. او که در جبهه سمتش کمک آرپی جی زن بود پس از رزمی بی امان ، در تاريخ ۱۳۶۲/۱۲/۰۶ در حین عمليّات پدافندی در تنگه زليجان مرغ روحش به پرواز درآمد و در ملكوت اعلی در جوار رحمت ربّش آرام گرفت.
پيكر مطهرش پس از تشييع با شكوه در بهشت شهدای اردكان در كنار ديگر شهدای دفاع مقدس به خاك سپرده شد.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
شادی روح شهید بزرگوار محمود ذاکری و پدرش و سلامتی و طول عمر مادرش صلوات
#شهدای_بیاضه
#شهید_غلامرضا_کاشی_پز
آخرین نامه غلامرضا به خانواده از جبهه در تاریخ ۱۳۶۳/۴/۳۱
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم؛
خدمت پدر عزیز و مادر مهربان وخواهران خوبم سلام عرض میکنم امیدوارم حال و احوالاتتان خوب وخوش و سلامت باشد.
الحمدالله حال من هم خوب و خوش و سلامتم.
امشب شب ۳۱ است از برج چهار دلم برایتان تنگ شده است ، میدانم دلتان برای من تنگ شده است انشاالله حدود ۵۰--۴۰ روز دیگر خدمتتان خواهم رسید واین دلتنگی ها نباید برایتان مهم باشد ساعت حدود ۶ شب است و بچه ها دور هم دارند نوحه می خوانند اینجا بچه ها همیشه باهمند و دور هم نشسته ایم.
🌷 احوال همسایه ها ، حاج خانم و خلاصه از خاله ها گرفته تا بقیه چطور است از دم از همه همسایه ها گرفته تا هرکه آشناست به همه شان سلام برسان.
نامه هایتان را به آدرس عیال بفرستید ایشان به من خواهند رساند.
"به بچه ها بگو مواظب حجاب و نمازشان باشند."
لیلا جان به مامان کمک کن و تکتم هم همینطور برام نامه بنویس و بگو بابا چکار میکند مواظب بابا باشید یک وقت غصه نخورد.
مامان جان شما هم هیچ ناراحت نباشید حالم خوب و جایم نسبتا راحت است البته هیچ جا هر چقدر هم که راحت وغذا خوب باشد خانه نمی شود ولی خوب دوری هم ناراحتی ندارد.
راستی خیلی راحت با عیال آمدیم تهران و آقای نیکی هم از گیلاسها خیلی خوششان آمد.
مادر عیال هم دوست دارند که مامان بیاید تهران. اگر توانستی مامان بیا تهران.
هوای مشهد چطور است به خاله و حمید آقا سلام برسان.
به شمس الدین هم سلام برسانید.
اگر از رفقام کسی آمد در خونه برام بنویسید.
انشاالله که خداوند توفیق تان بدهد.
والسلام
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
شادی روح شهید بزرگوار غلامرضا کاشی پز صلوات.
@sabatbayazeh
#شهدای_بیاضه
🌹 #شهید_محمد_مرادی 🌹
فرزند ابراهیم
تاریخ تولد ۱۳۴۴/۰۷/۲۰
محل تولد بیاضه
تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۰۹/۰۴
محل شهادت دوکوهه
ایشان در سن ۲۱ سالگی و در عملیات کربلای ۵ براثر بمباران هوایی و اصابت ترکش به سر و صورتش در دو کوهه به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای بیاضه به خاک سپرده شد.
#ادامه_دارد
#شهدای_بیاضه
🍃زندگی نامه #شهید_محمد_مرادی
🌹 شهید محمد مرادی در روز بیستم مهرماه سال ۱۳۴۴ در روستای بیاضه و در خانواده ای کشاورز و مذهبی به دنیا آمد. از هفت سالگی در مدرسه بیاضه شروع به تحصیل کرد و تا سوم راهنمایی را در بیاضه به تحصیل پرداخت. در این مدت در کار کشاورزی و در کارهای خانه به پدر و مادرش کمک می کرد و دستی هم در کارهای خیر داشت. برای ادامه تحصیل به تهران رفت و تا دیپلم در تهران بود و در این مدت در پایگاه بسیج مالک اشتر فعالیت شایانی داشت تا اینکه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد.
دوران آموزش را با موفقیت گذراند و در لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) مشغول خدمت شد.
با اصرار زیاد موافقت مسولین سپاه را گرفت و به مدت پنج ماه به کشور لبنان رفت و با دشمن اصلی مان اسرائیل جنگید.
ایشان در تاریخ ۱۳۶۴/۹/۲۷ در سن ۲۰ سالگی با دختر عمویش ازدواج کرد. بعد از ازدواج به جبهه برگشت و به مدت ۴ ماه در غرب کشور به نبرد خود با بعثیهای عراقی ادامه داد.
در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۲۴ به مدت ۳ ماه جهت آموزشهای زرهی به شیراز رفت و بعد از پایان آموزش به جبهه برگشت تا اینکه در تاریخ ۱۳۶۵/۹/۴ بر اثر بمباران هواپیماهای عراقی و اصابت ترکش به سر و صورتش در پادگان دوکوهه به درجه رفیع شهادت رسید و پیکر پاکش پس از تشییع در کنار حرم مطهر حضرت امامزاده ابامحمد ابراهیم (ع) در گلزار شهدای بیاضه به خاک سپرده شد.
حدود چهار ماه بعد از شهادت ایشان پسرش به دنیا آمد که نام ایشان را به یاد پدرش محمد نامیدند.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
🌹شادی روح شهید بزرگوار محمد مرادی و پدر و مادرش صلوات.🌹
#شهدای_بیاضه
🌹#شهید_غلامرضا_ذاکری 🌹
فرزند ابوالقاسم
تاریخ تولد ۱۳۴۹/۰۱/۰۱
محل تولد اردکان
تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۲۱
محل شهادت شلمچه
ایشان در عملیات کربلای ۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و صورتش در شلمچه به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از تشییع در بهشت شهدای اردکان به خاک سپرده شد.
#ادامه_دارد
#شهدای_بیاضه
🍃زندگی نامه #شهید_غلامرضا_ذاکری
شهيد غلامرضا ذاكری فرزند ابوالقاسم در تاريخ اوّل فروردين سال ۱۳۴۹ هجری شمسی مقارن با عيد نوروز در خانواده ای مستضعف و مذهبی در شهر اردكان ديده به جهان گشود و عيد را برای خانواده شاد تر ساخت. بر اساس اعتقادات مذهبی و عشق به اهل بيت(ع) خاصّه امام هشتم حضرت امام رضا(ع) پدر و مادر نام او را “غلامرضا” گذاشتند، به دو دليل؛ اوّل اينكه افتخار غلامی حضرت رضا را داشته باشد، ثانياً نشانۀ رضایت به رضای خداوند و داده او، گويا بر آنها الهام شده بود كه اين كودك عادی نخواهد بود و بايد او را در راه خدا هديه بدهند.
🌹دوران كودكی را با رنج و تلاش پدری متديّن و در دامان مادری متعهد پرورش يافت و پايه های شخصيّتی و اعتقادی او بنا نهاده شد. در ۶ سالگی به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در دبستان مصطفی خمينی اردكان تا كلاس سوّم گذراند. مشكلات اقتصادی خانواده موجب شد از تحصيل دست كشيده و به كار آزاد مشغول گردد. تا سن ۱۳ سالگی به كارهای كارگری ، خيّاطی و تانكر سازی اشتغال ورزيد؛ امّا اعتقادات مذهبی و علاقۀ خود و خانواده به حفظ اسلام و دفاع از شرف و آبرو، موجب شد كه خود را برای جبهه آماده كند. زمانی كه جبهه های جنگ تحميلی به رزمنده نياز داشت٬ خصوصاً از زمانی كه برادرش محمود شهيد شد٬ غلامرضا بارها جهت رفتن به جبهه مراجعه كرد. امّا به علّت صغر سن موفق نشد. پشت كار و اصرار او باعث شد در سال ۱۳۶۴ موفق به اعزام گردد. او مدّت ۸ ماه و ۱۹ روز از بهترين زمان عمر پر بركت خود را با سه نوبت اعزام در سنگرهای عزّت و شرف در راه جهاد و دفاع از حريم مملكت اسلامی ايران گذراند و در یگان تیپ الغدیر یزد مسئولیت پیک گروهان و گردان را به عهده داشت.
در عمليّات كربلای ۴ مجروح شيميايی شد.
در عمليّات والفجر ۸ شركت داشت.
و سرانجام او که کمتر از ۱۷ سال سن داشت در تاريخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ در منطقۀ شلمچه در عمليّات كربلای ۵ بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر و صورت به شهادت رسيد و او دوّمين مدال افتخار خانواه ابوالقاسم ذاكری شد. چون اين خانواده بزرگوار دو شهيد تقديم اسلام كرده است.
پيكر پاكش پس از تشييع با شكوه توسط مردم قدرشناس اردكان در بهشت شهدا در كنار همرزمان و برادر شهيدش محمود ذاكری به خاک سپرده شد.
#ادامه_دارد
#شهدای_بیاضه
🌹وصیت نامه شهید بزرگوار #شهيد_غلامرضا_ذاکری 🌹
بسم الله الرحمن الرحيم
و لاتحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون
گمان نكنيد كسانی كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اند و نزد خدای خويش روزی می خورند.
🌷با سلام و درود به صاحب الزمان (عج) و نايب برحقش خمينی كبير و با سلام به خانواده عزيزم اين چند كلمه را به عنوان وصيت نامه به امت حزب الله و پدر و مادرم و برادر و خواهرم می نويسم تا دشمنان اين انقلاب و اسلام بدانند كه من كوركورانه در اين راه قدم نگذاشتم وبا چشمی باز و قلبی آگاه در اين راه قدم گذاشتم تا اسلحه برادرم بر روی زمين نيفتد و از اين امت حزب الله انتظار دارم كه اين راه را كه راه انبياء است تا انقلاب حضرت مهدی (عج) ادامه دهيد كه رستگاری و خشنودی در اين راه است.
🌷از پدر و مادر عزيزم ميخواهم كه بعد از شهادتم به هيچ عنوان گريه نكنيد كه گريه كردن شما مانند تيری است بر قلبم و دشمن شاد می شود بلكه هر موقع خواستيد برای من گريه كنيد بياد حسين مظلوم گريه كنيد و دوست دارم كه وقتی شهيد شدم پارچه سياه بر درب منزل نزنيد بلكه برايم جشن بگيريد و دشمنان انقلاب را با اين كار ناراحت و غمگين كنيد.
🌷و از برادرانم می خواهم كه نگذاريد اسلحه ام بر روی زمين بيفتد و اين راه را كه بهترين راهها می باشد تا پيروزی كامل ادامه دهيد.
خدايا چنان كن سرانجام كار
توخشنود باشی و ما رستگار
غلامرضا ذاكری تاريخ ۱۳۶۵/۲/۲۲
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
شادی روح شهید بزرگوار غلامرضا ذاکری و پدرش و سلامتی و طول عمر مادرش صلوات
#شهدای_بیاضه
🌹 #شهید_محمد_رضا_خوریان 🌹
فرزند رمضان
تاریخ تولد ۱۳۴۹/۰۱/۱۹
محل تولد مشهد
تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۲۹
محل شهادت شلمچه
ایشان که جوانترین شهید بیاضه میباشد. در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید و پیکر پاکش که قرار بود در بیاضه به خاک سپرده شود و حتی قبر ایشان هم آماده شده بود گویا طبق وصیتش پس از تشییع ، در روستای نیشابور از توابع خوروبیابانک به خاک سپرده شد.
#ادامه_دارد
#شهدای_بیاضه
🌹 وصیت نامه شهید بزرگوار #شهید_محمد_رضا_خوریان 🌹
به نام خدا
به یاد خدا
به راه خدا
و برای خدا
با سلام و درود بی کران به امام زمان (عج) و نایب بر حقش خمینی کبیر
بارالها تو را به اشک چشم یتیمان و دلسوختگان و به روح شهیدان اگر قرار است بمیرم مردنم را مرگ خونین قرارده خونی که برای تو و به یاد تو ، به راه تو و به نام تو باشد.
معبودا اگر عمری سراسر گناه و معصیت همراه با راستی در عبادت و بندگی داشتم خدایا یک عمر گناه کردم و توبه کردم و باز توبه ام را شکسته و بار دیگر به سوی تو بازگشتم چرا که هیچ راهی را بهتر از تو نیافتم.
بارالها شب عملیات زمانی می رسد که از هر طرف بوی خون و آتش می آید اما من در آن لحظه فقط به یاد تو هستم و از تو کمک می جویم و تو کمکم کن.
خدایا بیا از گناهانم بگذر توبه ام را قبول کن چرا که می خواهم در راه تو جان بسپارم.
خدایا اکنون که فکر کردم هیچ چیز برایم بهتر از شهادت نیست چرا که هیچ چیز بالاتر از شهادت نیست.
🌷 آنها که زندگی کردن را فقط معیشت دنیا می دانند بویی از زندگی کردن نمی فهمند. ای کوردلان و ای منافقان و ای اشخاصهایی که یک بار هم به سوی جبهه روی نیاوردید و نمی دانید در جبهه چه غوغائی است کمی نیز به خود آیید و فکر کنید که چگونه در روز محشر جواب حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و حضرت زینب(س) را می دهید. از شما می خواهم که در تشییع جنازه ام شرکت نکنید چرا که نمی خواهم افراد منافق و کوردل مرا به سوی منزل ابدیم ببرند.
#ادامه_دارد
#شهدای_بیاضه
🌹 ادامه وصیت نامه #شهید_محمد_رضا_خوریان
🌷 پدر گرامیم هر چند که میدانم بعد از رفتنم دچار دلتنگی شده ای ولی این را بدان که هیچ راهی بالاتر از این راه ندیدم که انتخاب کنم. اکنون که خود می دانم تا مدتی دیگر به لقاءالله می پیوندم از تو چند خواهشی دارم که امیدوارم در صورت امکان مرا به نیشابور برده و در کنار پسر خاله ام که می توانم بگویم از برادرم برایم بهتر بوده برده و به خاک بسپارید. مبادا پس از از دست دادنم اندک غمی به چهره تان ظاهر شود و بدان که من راضی نیستم در عزایم قطره اشکی بریزید چرا که دشمنان از غمگینی بر آن امام خوشحال خواهند شد.
🌷 اما تو ای مادرم که برای بزرگ کردنم چقدر رنج و زحمت متحمل شده ای اکنون افسوس خوردم که نتوانستم جزیی از زحمات شما را جبران نمایم و امیدوارم که شیری که از تو خورده ام و به این سن و سال رسیده ام حلالم کنی و اجر و پاداش خود را از فاطمه زهرا(س) و زینب کبری(س) بخواهید و باردیگر از شما می خواهم که آشکارا در سوگم مگریید.
🌷 اکنون ای برادرانم روی سخنم با شماست از شما میخواهم که هرگز امام را تنها مگذارید و پیرو ولایت فقیه باشید و در تمام مراحل زندگیتان یار و پشتیبان پدر و مادر باشید. مبادا آنها را تنها بگذارید. و از شما می خواهم در فراگیری دروس خویش نهایت تلاش و کوشش را به کار بندید
🌷 اما ای خواهرانم از شما می خواهم که زینب گونه رفتار کرده و موجب توشه راه هزاران شهید دیگر بوده و باشید. حجاب خود را حفظ کرده و مقام ومنزلت در حفظ حجاب شما است.
🌷 اما ای دانش آموزان اکنون که سنگر گرم مدرسه را رها کردم و به سوی جبهه شتافتم از شما دانش آموزان انتظار دارم که مگذارید اسلحه ام روی زمین باقی بماند به خدا قسم دوست داشتم درس بخوانم و به مردم محروم و مستضعف خود خدمت کنم حال زمان آن است که ازجان و ناموس آنان دفاع کنم.
🌷 برادران بسیجی، خط شکنها، برادران پاسدار و ارتشی شما وارثان خون شهیدان هستید.
🌷 بارخدایا اکنون دستم خالی است اکنون گناهانم چون کوه بر پشتم سنگینی میکند. اما این را میدانم که لطف و کرم تو بیش از اینها هست. پس توبه ام را پذیرا باش به سوی تو می آیم و می خواهم ملاقاتت کنم پس راه این ملاقات را هموار ساز.
آمین یا رب العالمین ۱۳۶۵/۱۰/۲۰
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
شادی روح شهید بزرگوار محمد رضا خوریان و پدرش و سلامتی و طول عمر مادرش صلوات.